خشونت زنان علیه زنان

عادله زمانی

 

عادله زمانی؛ روان‌شناس

این روزها باب گفت و شنود بر سر حقوق زنان در جامعه‌ای افغانستان سخت گرم است. اگر منصفانه بنگریم در واقع در تمام سال‌های گذشته این بازار گرم بوده است ولی در ماه‌های اخیر با وجود مباحث مطرح شده‌ای چون نقش زنان در روند صلح، حفظ دست‌آوردهای پساطالبانی زنان، و یا حتا نقش زنان در اداره‌ی دولت و کابینه این بحث داغ‌تر از هر زمان دیگری شده است. فعالان حقوق زن همواره از حق زنان سخن گفته و خواستار احقاق حقوق این قشر از جامعه بوده و هستند در این میان به شکلی محسوس یا نا محسوس انگشت اتهام به سوی آن عده از مردان که ناقض حق زن هستند دراز بوده است. اما در این یادداشت سعی دارم تا به نقش دیگر زنان در قبال هم جنسان موفق و مطرح شان بپردازیم و از خود سوال کنیم که آیا زنان در افغانستان در برابر هم‌جنسان خود نقش حمایت کننده‌ای دارند و یا خیر؟

اخیرآ در فضای مجازی هجمه‌ی گسترده‌ای بر سر زنانی که در رده‌های بالای حکومتی و یا نظامی مشغول به کار شده اند به راه افتاده است. بسیاری از کاربران محیط اینترنت آنان را محق این جایگاه نمی‌دانند و با الفاظ تند و گاها توهین آمیز تیغ تیز اتهام را متوجه ایشان می‌کنند‌. اما نکته‌ی جدید این است که بسیاری از حمله کنندگان و کسانی که فکر می‌کنند این رده های بالا مناسب این خانم‌ها نیستند، خود زن می‌باشند و یا حداقل در قالب هویت زنانه چنین وارد کارزار مبارزه‌ی مجازی با ایشان شده اند. البته این موضوع جدید نیست ما قبلا هم در سایر عرصه‌های اجتماعی به طور اخص عرصه‌ی هنر شاهد وضعیت مشابهی بودیم در سال‌های اخیر موضوع مارکیت هنر کشور شاهد جنگ و جدال‌های چند آوازخوان مطرح خانم، بر علیه یکدیگر و عمومی کردن این جدال ها بوده است. زنانی که هر کدام در مسیر کاری خود تا حدی موفق بودند ولی از تحمل یکدیگر ابا ورزیده و در یک جدال گسترده باهم در بستر فضای مجازی به توهین و هتک حرمت هم‌ پرداخته اند. به شکلی که دیگران را شاهد جنگ و جدال زنانه در سطح عام نموده اند.

این ها تنها چند مورد از بروز علنی حملات خانم‌ها بر علیه هم در سال‌ها و ماه‌های اخیر بوده است.

خشونت زنان علیه زنان موضوعی تاریخی است که قدمتی به طول تاریخ دارد. ردپای این رقابت که اکثرا به خشونت کشیده می‌شده است در، دربارهای پادشاهی اکثر نقاط جهان به چشم می خورد.

زنانی که برای کسب قدرت و محبوبیت بیشتر نسبت به رقیبان هم جنس خود دست به اعمال بسیاری زده اند اعمالی که الزاما همه درست و به جا نبوده است.

نمی‌توان برای این موضوع ظرف زمانی یا مکانی خاصی در نظر گرفت، در طبقات مختلف اجتماعی و جوامع گوناگون به وفور به چشم می‌خورد. این خشونت‌های زنانه می‌تواند از طرف مادر، خواهر، خانم های فامیل شوهر، دوست، همسایه، هم‌صنفی و …صورت گیرد. زنانی که در برخورد با مردان نسبت به هم جنسان خویش صبورتر، مهربان‌تر و با حوصله‌تر عمل می‌کنند.

باید توجه کرد که بحث ما بر سر خشونت زنان علیه زنان است. افراد می‌توانند به درستی و بر پایه اصول دیگران را نقد کنند؛ اما زمانی که این نقد شکل هتاکانه به خود بگیرد و یا سبب آسیب رساندن به طرف مقابل شود دیگر نقد نامیده نمی‌شود و به صورتی واضح یک خشونت است.

عوامل زیادی زمینه ساز بروز خشونت زنان بر علیه یکدیگر هستند و می‌توانند بستری مناسب از این جهت فراهم آورند‌.

تغییر شرایط

خیلی از خانم ها از تغییر شرایط یکسان به نفع زنان دیگر ناراضی هستند. زنانی که در گذشته از زندگی زناشویی صدمات فراوانی دیده اند، همسران بی عاطفه و بی مهری داشته اند و در جامعه‌ی زن ستیز زندگی کرده‌اند. اینک نسل جدید که مردان با زنان ملایم‌تر، منصفانه‌تر و حتا عاشقانه‌تر برخورد می‌کنند، دچار نوعی سرخوردگی و حسادت می‌شوند. لذا می‌توانند برای فرونشاندن عطش حسادت خود و پر کردن این خلا عاطفی به زنانی که مورد مهربانی قرار گرفته اند آسیب برسانند‌.

برتر بودن

زنان زیادی در محیطی مشابهه با شرایط یکسان زندگی می‌کنند اما برخی از آنها نسبت به دیگران موفقیت های بیشتری کسب می‌کنند، این می‌تواند زمینه‌ی حسادت زنان دیگر را فراهم آورد و آن خانم موفق را مورد حسادت و خشونت خانم‌های دیگر قرار دهد.

بی عدالتی

گاهی از اوقات موضوع کاملا برعکس است. زنی مورد برخورد خشونت آمیز زنان دیگر قرار می‌گیرد، چون در جایگاهی که حق وی نبوده قرار گرفته است.کسی که با نادیده گرفته شدن توانایی دیگر زنان و براساس فاکتورهای دیگری چون زیبایی، واسطه ، و‌..به مرتبه‌ای بالای اجتماعی و مالی رسیده است و دیگر زنان او را محق قرار گرفتن در آن جایگاه نمی دانند پس علیه او دست به اقداماتی می زنند.

سندروم ملکه زنبور عسل (Queen bee syndrom)

این سندروم برای اولین بار در سال ۱۹۷۳ توسط (.G.l.staines,T.E)تعریف شد. این سندروم مثال زنی در مقام اقتدار را مورد بحث قرار می دهد که در میان زیر دستان سخت گیری بیشتری را نسبت به زنان روا می دارد و بر آنها نسبت به مردان انتقاد بیشتری می‌کند.

براساس سندروم ملکه‌ی زنبور عسل رئیسان خانم نسبت به کارمندان زن بی اعتناتر عمل کرده و از حمایت آنها خودداری نموده و حتا در پاره‌ای از موارد به آنها بیش‌تر سخت می‌گیرند‌. هم‌چنان تجربیات کاری خود را در اختیار کارمندان زن قرار نمی‌دهند. این ها همه در حالی است که چنین الگوی رفتاری از رئیس زن با کارمند مرد به چشم نمی‌خورد و در نتیجه کارمندان زن کار با یک رئیس مرد را ترجیح می دهند و پیشرفت شغلی با رئیس مرد را محتمل‌تر دانسته اند.

مطالعه‌ای که بعدها در دانشگاه تورنتو بروی ۱۸۰۰کارمند انجام گرفت نشان داد که زنان موفق مایل به رقابت با رقیبان زن نیستند، در واقع زنان موفق هر زنی را در محیط کاری خویش رقیب پنداشته و از دادن کمک به آنها برای ارتقای زندگی شغلی ابا می ورزند.

حتا در پاره‌ای از موارد این زنان با مسموم کردن محیط کاری برای همکار و یا کارمندان خود از طریق شایعه پراکنی و یا ایجاد محرومیت اجتماعی مانع از پیشرفت شغلی همکاران زن می‌شوند.

در مجموع خشونت زنان علیه زنان می‌تواند بسیار خطرناک باشد و امکان تغییر جامعه به نفع زن ستیزی را بالاتر برده، در جامعه‌ای که زنان در آن بشدت در حال تخریب هم هستند اعتماد عمومی بروی عملکرد خانم ها خدشه‌دار می‌شود و کلیت جامعه از خود سوال خواهد کرد که آیا زنان برای انجام امور بزرگ و برای محول کردن مسئوولیت‌های کلان به ایشان قابل اعتماد هستند و یا خیر؟ این می‌تواند بسیار آسیب‌زا باشد و نسل جدید دختران در جامعه را دچار سردرگمی می نماید.

دخترانی که از خشونت بترسند و حتا از هم نوعان خود ضربه بخورند، نخواهند توانست زنان موفق، مادران موثر و همسران همراه و فعالی باشند.

خشونت زنان علیه زنان اگر از خشونت مردان علیه زنان آسیب‌زاتر نباشد قطعا کم خطرتر نیز نمی باشد.

Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.

Top Reviews