دین و دموکراسی

فاضل سانچارکی

 

نسبت دین و دموکراسی یا نسبت سنجی دین و دموکراسی یکی از موضوعات مهمی است که طی حداقل یک‌صد و پنجاه سال اخیر در میان اندیشمندان مسلمان بحث‌های گرم و پر تب‌وتابی برانگیخته است.

واژه‌های «دین» و «دموکراسی» قدمتی به درازای تاریخ دارند. مخصوصاً دین که گویا در سپیده‌دمان زادروز بشر همراه با او یک‌جا زاده و پابه‌پای او در دل تاریخ و در تحولات زندگی انسان نقش بس مهم و بنیادین بازی کرده است. دموکراسی نیز به‌قولی تاریخی فراتر از یونان باستان دارد و در فرایند حیات جوامع بشری مورد اقبال یا طرد و نکوهش قرار گرفته است. اما دین چیست و دموکراسی کدام است؟

«دین در لغت به‌معنای جزاء یا قیامت است، اما در اصطلاح عبارت است از مجموعه‌ عقاید، ارزش‌های اخلاقی و احکام عملی (احکام عبادی، اخلاقی و اجتماعی) که از طریق وحی و به‌وسیله‌ی پیامبران بر آدمیان عرضه شده است و آدمیان با عمل به آن‌ها به رستگاری دنیا و آخرت خواهند رسید.»

در تعریف دیگر از دین گفته شده است که دین در لغت ملک و پادشاهی، طاعت و انقیاد، قهر و سلطه، پاداش و جزاء، عزت و سرفرازی، اکراه و احسان، همبستگی، تذلل و فروتنی، اسلام و توحید، عادت و روش، ریاست و فرمان‌برداری و امثال آن است، اما در اصطلاح، مجموعه –سیستم- حقایق هم‌آهنگ و متناسب از نظام‌های فکری (عقاید و معارف) نظام ارزشی، قوانین و احکام، نظام پرورشی، دستورات اخلاقی و اجتماعی است که در قلمرو ابعاد فردی، اجتماعی و تاریخی از جانب پروردگار متعال برای سرپرستی و هدایت انسان‌ها در مسیر رشد و کمال الهی ارسال می‌شود.

بنابراین، دین بر سه پایه‌ی عقاید، نظام ارزش‌ها و احکام عملی استوار است که روی‌هم‌رفته جایگاه انسان در جهان، چونی و چرایی سلوک و رفتار او و وظایف و مسوولیت‌های‌اش در زیست جهان را نشان می‌دهد.

از واژه‌ی دموکراسی نیز تعاریف گوناگون و متعددی صورت گرفته که ماحصل و وجه مشترک این تعاریف همانا تاکید بر نقش مردم در تعیین سرنوشت خود و اختیار و آزادی او است. جرمی بنتهام؛ فیلسوف انگلیسی قرن ۱۹ می‌نویسد: «دموکراسی شیوه‌ای است از تصمیم‌گیری در مورد مقررات و سیاست‌هایی‌که برای جمع الزام‌آور است و مردم بر آن نظارت می‌کنند، دموکراتیک‌ترین ترتیبات آن است که همه‌ی اعضاء از حق برابر و مؤثر برای شرکت مستقیم در تصمیم‌گیری بهره‌مند باشند. به‌نظر وی، فرایند اعمال نظارت همگانی بر حکومت به چهار بُعد مجزا تقسیم می‌شود:

  • انتخابات آزاد و عادلانه
  • حکومت باز و پاسخ‌گو
  • حقوق و آزادی‌های مدنی و سیاسی
  • جامه‌ی مدنی

به باور یکی دیگر از اندیشمندان گوهر دموکراسی همانا مشارکت اعضای اجتماع در حکومت است. در دموکراسی فرمان‌روایان در خدمت جامعه و در پی گسترش رفاه و برابری در امکانات اجتماعی‌اند. در نظام دموکراتیک به‌گفته‌ی بنتهام، حکومتی ایجاد می‌شود که درآن شادمانی حکومت‌گران با شادمانی حکومت شنوندگان یکی می‌شود. به عبارتی دیگر، پیدایش و رشد دموکراسی برای دست‌یابی به سه هدف است: محدود کردن قدرت حکام خودکامه، نهادن قوانین و مقررات عقلایی و عادلانه به‌جای مقررات خودسرانه، سهیم‌شدن طبقات پایین جامعه در تصمیم‌گیری‌ها.

از قرن هفده میلادی که دوره‌ی روشن‌گری آغاز می‌شود، دین و دموکراسی هر دو سرنوشت دگرگون می‌یابند. دین جایگاه یگانه و فاخر خود به‌مثابه‌ی قلب و بنیاد و محور حیات سیاسی و اجتماعی انسان را از دست می‌دهد و پشت خاک‌ریزهای تجرید و انزوا و حوزه‌ی شخصی فرومی‌خزد و جای خود را به عقلانیت و اراده‌ی انسان وامی‌نهد. پس از این دوران است که خِرد خودبنیاد انسانی مجال می‌یابد، تا آن‌جا که می‌تواند به تک‌تازی بپردازد و بار مسوولیت سرنوشت‌اش را به‌تنهایی خود به‌دست گیرد، اما بر عکس دین، دموکراسی که تا آن زمان و حتا تا یک صد سال پیش در محاق بود، شانس بروز و ظهور مجدد می‌یابد و با جلوه‌ی جادویی خود جای خالی دین را در اکثر یا تمام جوامع پیش‌رفته پر می‌کند. هابز می‌گوید: مردم منشاء قدرت مشروع هستند و نه خدا و همین نکته در جهان امروز نقطه‌ی تمایز بین دین و دموکراسی است.

دموکراسی به‌طور کلی یک شیوه‌ی حکمرانی محسوب می‌شود که به‌عنوان بدیلی برای رژیم‌های استبدادی -که هم در جوامع سنتی و هم در جوامع مدرن یافت می‌شوند-، پدیدار شده و تحول یافته است. بنابراین، ارزش‌های دموکراسی عبارت‌اند از حقوق بشر و آزادی‌ها. دموکراسی در میان بدیل‌هایش یگانه رژیمی است که سعی دارد حقوق تمام اقلیت‌ها و افراد را بر مبنای اصل حاکمیت قانون تضمین کند. یک نظام دموکراتیک برای تضمین اصول بنیادین خود، یعنی حقوق بشر و آزادی‌ها نیازمند وجود شرایط و رویه‌ی خاصی است: انتخابات‌های ادواری، حکومت مبتنی بر قانون اساسی، حاکمیت اکثریت، قابلیت دسترسی به رسانه‌ها، اقتصاد بازار، نظام چندحزبی و تفکیک قوا، همه در نهایت برای حفاظت از حقوق و آزادی‌های بنیادین تعبیه شده است.

نکته‌ی دیگری که باید به آن توجه کرد، برداشت‌ها و تلقی‌های گوناگون و متفاوت از دین و دموکراسی در میان جوامع است. از خرافه‌های اقوام بدوی تا تکامل‌یافته‌ترین ادیان توحیدی همه در قالب دین جمع‌بندی می‌شوند، اما منظور ما در این مقال بیش‌تر ادیان ابراهیمی شامل مسیحیت، اسلام و یهودیت است و خوانش‌هایی‌که از این ادیان صورت گرفته و می‌گیرد. طبیعی است که این خوانش‌ها یک‌سان نیستند و بعضاً خیلی متعارض و دور از هم‌اند. این که آیا ادیان توحیدی با دموکراسی سر سازش دارند یا نه؟ مربوط به همین خوانش‌های متفاوت از دین می‌شود.

آلکسی دو توکویل؛ دانشمند و محقق فرانسوی در قرن 19 در کتاب «دموکراسی امریکا» با تشریح ویژگی‌ها و خصوصیات فرهنگ سیاسی، مدرنیته و دموکراسی در این کشور نقش دین را در غنامندی، استواری و پایداری دموکراسی می‌ستاید و بسیاری از عناصر ذاتی دین را ممد و موجب تقویت و استحکام دموکراسی می‌داند. او می‌نگارد: «دین در طبیعت و سرشت بشر مظهر امید او است. دین برای جامعه، باورها و عقایدی را فراهم می‌سازد که جامعه برای بقاء و دوام خویش به آن نیاز دارد. دین منبعی است که به آدمی هویت می‌دهد و معرفت می‌بخشد، به پرسش‌های کلان و اساسی او توجه دارد.» به‌نظر او ادیان باید به مسایل اساسی زندگی پاسخی روشن، صریح و پایدار بدهند که قادر به ادامه‌ی حیات در زندگی بشر باشند.

این فیلسوف و دانشمند فرانسوی معتقد است که مسیحیت با تأکید بر برابری تمام انسان‌ها در پیشگاه خداوند، به‌طور ذاتی مستعد همراهی با دموکراسی است. او با این باور که دموکراسی با امکانات مساوی و برابر میان انسان‌ها و یک‌سانی آنان در پیشگاه قانون مشخص می‌شود، حکم به سازگاری دین و دموکراسی می‌دهد.

توکویل اما در مورد اسلام دیدگاه دیگری دارد: معتقد است که اسلام با تأکید بر پیوند دین و سیاست و اتحاد قدرت دنیوی و قدرت روحانی، در سازگاری با دموکراسی ناکام مانده است. برخی دانشمندان مسلمان اولاً در شناخت دقیق اسلام توسط توکویل و انصاف و بی‌طرفی او در این مورد تردید کرده‌اند و ثانیاً تلاش‌های زیادی برای ارایه‌ی مدلی از حکومت دینی انجام داده‌اند که ضمن تأکید بر اصول اولیه‌ی اسلام ساختار دموکراتیک را مطابق با الگوهای معمول دموکراسی عرضه کنند.

سید جمال‌الدین افغان، محمد عبده، کواکبی، عبدالرزاق، اقبال لاهوری و اخیراً روشن‌فکران دینی در ایران و مصر و برخی دیگر از کشورهای اسلامی کوشیده‌اند که خوانشی از دین اسلام ارایه کنند که با مدرنیته و دموکراسی سازگار باشد. سید جمال که در اوج حاکمیت نظام‌های استبدادی و جهان‌گشایی و سلطه‌ی استعمار غربی در کشورهای عربی، آسیای جنوبی ، ترکیه و ممالک غربی سیر و سیاحت داشت و از نزدیک با فرهنگ و تجدد غربی آشنا بود، در بیانات و آثار خود بر ضرورت بازنگری آموزه‌های دینی، بازگشت به سرچشمه‌های زلال نخستین، احیاء دین و نجات آن از چنگال جاهلان و مستبدین و رویکرد عقلانی در تفسیر احکام دینی تأکید می‌کرد. وی می‌گفت: «روح حقیقی قرآن کاملاً با افکار آزادی‌خواهانه و عقاید تازه تطبیق می‌کند. بی‌نظمی و تعصباتی‌که در حال حاضر وجود دارد، ربطی به قوانین اسلام ندارد. این‌ها مقرراتی است که تفسیرکنندگان جاهل به شرایع اسلامی اضافه ‌کرده‌اند. پیشرفت زمان، آن‌ها را متوجه اشتباهات گذشته خودشان خواهد کرد. بنابراین، یک مسلمان عالم، کاملاً به اصول آزادی‌خواهانه‌ی اروپایی آشنا باشد و باکمال آسانی می‌توان با مراجعه به تعالیم قرآن، مردم را با عقاید و افکار آزادی‌خواهانه‌ی امروزی آشنا کرد و این کار بدون مواجهه با انواع اشکالات که لوتر با آن‌ها روبه‌رو شد، عملی خواهد شد.»

Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.

Top Reviews