نقش فرهنگ سیاسی افغانستان در زایش تندروی و قوم‌گرایی

نقش فرهنگ سیاسی افغانستان
محمد فقیری

نقش فرهنگ سیاسی افغانستان در زایش تندروی و قوم‌گرایی

سیدمحمد فقیری؛ جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

نفس اغلب جنگ‌های افغانستان را باید در کانتکست جنگ‌های قبیلوی تبیین کرد. پس از مرگ احمدشاه ابدالی در سال 1773 پسرش تیمورشاه به‌قدرت رسید و او به دلیل رقابت‌های قبیلوی مجبور شد که پایتخت را از قندهار به کابل انتقال دهد. پس از مرگ تیمورشاه شاهزاده‌ها بر سر رسیدن به قدرت وارد جنگ می‌شدند و به تدریج جنگ میان شاهزاده‌ها جایش را به جنگ میان قبایل برای رسیدن به قدرت داد. دو قبیله‌ی درانی و غلجایی برای رسیدن به قدرت درگیر کشمکش‌های طولانی بودند.

جز دو جنگ افغان و انگلیس و جنگ با اشغال افغانستان از سوی شوروی، سایر جنگ‌های افغانستان میان قبایل و گروه‌های قومی در کشور بوده است. این خود این اصل را اثبات می‌کند که فرهنگ سیاسی محدود نمی‌تواند بیرون از گفتمان قومی-قبیلوی حرکت کند. «در افغانستان قوم تنها به‌عنوان یک پدیده‌ی فرهنگی و اجتماعی و ژنتیکی پنداشته نمی‌شود بل عنصر سازنده و اثرگذار بر کنش‌های سیاسی نیز می‌باشد. در تاریخ معاصر افغانستان هیچ عنصر دیگری به اندازه‌ی قوم در کنش و واکنش‌های سیاسی تاثیرگذار نبوده است» (فقیری و همکاران،1398، ص 32).

فقدان مشارکت مردم در امر سیاست‌گذاری و ساختارمند بودن نگرش “فروکاستن خویشتن به تبعه” از سوی مردم افغانستان سبب شده است تا آن‌ها حق تصمیم‌گیری سرنوشت سیاسی‌شان را به سران اقوام و ریش‌سفیدان واگذار کنند. گسترده بودن دایره‌ی واژ‌گانی که برای حاکمان رسمی و غیررسمی در کشور به کار می‌رود، خود نشان می‌دهد که فرهنگ سیاسی افغانستان در اختیار اقلیتی از افراد با داشتن القاب مختلف بوده است تا مشارکت فعالانه‌ی مردم.

یکی از مهم‌ترین دلایل بی‌ثباتی سیاسی و ناکامی در دولت‌سازی در افغانستان را برخی از پژوهش‌گران داخلی و خارجی به مداخلات خارجی و ساختار اقتصادی کشور نسبت داده‌اند، اما آن چیزی‌ که از توجه صاحب نظران غایب مانده است به‌نظر می‌رسد که فرهنگ سیاسی افغانستان بوده است که تاثیرات زیادی داشته است.

وفرت واژه‌های همچون ریش‌سفید، سران قوم، استاد، امیر، خان، آقا، ملک، رهبر، بابه و… در جامعه‌ی افغانستان نشان می‌دهد که الگوهای رفتار سیاسی مردم را در دوصد و پنجاه سال گذشته حلقاتی اغلب سنتی و ناآگاه از مناسبات مدرن در امر حکومت‌داری تعیین می‌کرده‌اند که جنبش‌های اجتماعی با پیشروی نخبه‌گان آگاه از وضعیت سیاسی و برای همین است که در فرهنگ سیاسی افغانستان وفاداری به فرد جای وفاداری به سیستم سیاسی را گرفته است و اغلب این افراد بودند که مانع شکل‌گیری یک سیستم فراگیر سیاسی در کشور شده‌اند.

جنبش‌های مشروطیت در تاریخ افغانستان نیز فاقد مطالبات ژرف سیاسی و اجتماعی بودند و به‌گونه‌‌ی عمودی از بالا به پایین مدیریت می‌شدند‌.

جایگاه دین را در فرهنگ سیاسی افغانستان باید در چند دوره‌ی جداگاه به تحلیل گرفت:

یک: از سال 1747 تا 1992 روحانیان به‌گونه‌ای در خدمت امیران بودند. حاکمان با تطمیع و گاهی با اجبار از آن‌ها مشروعیت می‌خریدند. احمدشاه ابدالی در جرگه‌ی “شیر سرخ” در قندهار سرانجام از سوی صابرشاه کابلی یکی از روحانیون با نفوذ آن زمان به‌عنوان شاه تعیین شد. امیر عبدالرحمان خان در زمان حاکمیت خویش روحانیون را به‌شدت محدود کرده بود و آن‌ها از امیر اطاعت می‌کردند. امان‌الله خان نیز در مرحله‌ی نخست اصلاحات خویش که واکنش‌های برخی از روحانیون را برانگیخت توانست که با سرکوب و اعدام چند روحانی از جمله ملای لنگ، سایر گروه‌های مذهبی را از مخالفت با حاکمیت منصرف کند.

در دوره‌ی جنگ سرد و اشغال افغانستان از سوی شوروی روحانیون انفعال سیاسی را کنار گذاشتد و به کنش‌گران نو سیاسی در افغانستان تبدیل شدند و طبعأ نقش حمایتی ایالات متحد آمریکا از آن‌ها که اهداف مشترکی داشتند که همانا مبارزه با اشغال افغانستان از سوی شوروی بود نیز در این امر بی‌تاثیر نبوده است. فرهنگ سیاسی افغانستان از سال 1357 به‌تدریج دچار یک تحول ساختاری می‌شود و دستگاه روحانیت مفاهیم جدیدی از حکومت‌داری مطرح می‌کند.

فعالیت گسترده‌ی مدارس دینی در پاکستان در زمان فعالیت مجاهدین در این کشور و جنگ علیه دولت کمونیستی کابل نیز در امر زایش فرهنگ سیاسی مبتنی بر دین بی‌تاثیر نبوده است. مدارس دینی در پاکستان با ترویج ایدئولوژی جهاد و ترسیم یک حکومت آرمانی دینی زعامت سیاسی را حق متولیان دینی تعریف می‌کرد و حکومت کابل را شکل منحط حاکمیت و جلوه‌ی از کفر می‌پنداشت.

پیروزی مجاهدین و تأسیس دولت اسلامی را باید پیروزی یک روایت دینی از فرهنگ سیاسی دانست که بر روایت قبیلوی از فرهنگ سیاسی غلبه کرد. فرهنگ سیاسی افغانستان پس از طالبان یک‌بار دیگر به‌سوی یک روایت قومی از فرهنگ سیاسی گرایش پیدا کرد و از سال 2001 تا 2019 قومیت به الگوی مسلط فرهنگ سیاسی در افغانستان تبدیل شد.

روی‌هم‌رفته فرهنگ سیاسی افغانستان را باید یک فرهنگ سیاسی محدود دانست که شهروندان آن در جزایر قومی زیست می‌کنند و تا حال فاقد یک هویت ملی فراگیر می‌باشند. مطالبات سیاسی مردم نیز از درون گفتمان قومی سربلند می‌کند و کلیت ساختار قومی نیز به‌گونه‌ی به رسمیت شناخته شده است.

از قرن هژده تا میانه‌ی قرن بیستم منازعات و جنگ در افغانستان میان قبایل در جریان بود اما با اشغال افغانستان گروه‌های قومی دیگری نیز وارد رقابت با یک‌دیگر بر سر قدرت سیاسی شدند.

نفس جنگ میان گروه‌های قومی و جنگ‌های قبیلوی نشان می‌دهد که امنیت و سیاست زمانی برای مردم اهمیت می‌یافت که هویت قومی و قبیلوی آن‌ها به‌خطر روبرو می‌شد. در افغانستان فرهنگ سیاسی واحدی وجود ندارد و هر منطقه‌ی جغرافیایی برمبنای ترکیب قومی خویش یک فرهنگ سیاسی خاصی را بر خود جای داده است.

“تمام دولت‌هایی که در افغانستان روی کار آمده‌اند با خطر شورش‌های محلی مواجه بوده‌اند. در تاریخ یک سده‌ی اخیر نیز کنش‌گران قومی به سیاست جهت داده‌اند و این قومیت بوده که از یک‌سو فراروی توسعه‌ی سیاسی افغانستان قرار داشته است و از دیگر سو سبب شکاف‌های عمیق اجتماعی میان اقوام ساکن در کشور شد” (فقیری و همکاران، 1398، ص 33).

در فرهنگ سیاسی امروز افغانستان نیز قومیت گفتمان حاکم است. منازعات سیاسی در کشور از درون گفتمان قومی تغذیه می‌کند. قوم پشتون آرمان پشتونستان بزرگ را دارد. تاجیک‌ها به دو گروه خراسان‌خواه که نوستالوژی بازگشت به حکومت‌های سامانی و تیموریان را دارد و گروه فدرالیست‌ها که خواهان تغییر در ساختار سیاسی کشور اند تقسیم شده‌اند. قوم هزاره نیز آرمان تشکیل کشوری به‌نام هزارستان را دارد و گروه دیگر نیز فدرالیست‌اند. اوزبیک‌ها نیز از پان ترکیسم حرف می‌زنند و نوستالوژی اقتدار ترکان را دارند. هرچند این مطالبات در چوکات جنبش‌های اجتماعی مطرح نشده‌اند، اما در برخی از موارد در رسانه‌ها و سایر محافل سیاسی بازتاب داده می‌شوند.

معیار گزینش نمایندگان در پارلمان و ریاست جمهوری کاملأ قومی است. قانون وزارت تحصیلات عالی به دلیل اختلاف نظرهای قومی میان نمایندگان به تصویب نرسیده است. کابل تقسیم به جزایر جداگانه میان اقوام کشور شده است و بی‌اعتمادی قومی را می‌توان از روی محلات مسکونی به سادگی درک کرد.

در حال حاضر در افغانستان نمادهای ملی که به‌گونه‌ی فراگیر مورد قبول همه‌ی گروه‌های قومی باشد وجود ندارد و یکی از عواملی که بر روی بانک‌نوت‌ها عکس هیچ شخصیتی سیاسی وجود ندارد این است که مردم افغانستان تا اکنون درباره‌ی شخصیت‌های ملی به اجماع نرسیده‌اند. افزون بر این نام افغانستان شناسنامه‌ها و سرود ملی هم‌چنان سبب اختلاف گروه‌های قومی است. در میان اقوام غیرپشتون، نام افغانستان معرف یک نام قومی است تا ملی و به استدلال آن‌ها سرود ملی نیز یا باید به دو زبان پشتو و فارسی باشد و یا در آن از هیچ زبانی استفاده نشود و صرفأ موسیقی باشد. بحث توزیع شناسنامه‌های دیجیتلی به یک جنجال بزرگ در جامعه‌ی افغانستان تبدیل شد. حکومت خواهان درج واژه‌ی افغان به‌عنوان ملیت همه‌ی مردم افغانستان است، اما سایر گروه‌های قومی غیرپشتون واژه‌ی افغان را به‌عنوان یک مفهوم قومی می‌پندارند که مختص پشتون‌ها است نه همه‌ی گروه‌های قومی. با آن‌که اداره‌ی توزیع شناسانامه‌های دیجیتلی از چند سال بدین‌سو آمادگی دارد که برای مردم افغانستان شناسنامه‌های جدید توزیع کند، اما صرف اختلافات قومی سبب تعویق این پروسه شده است.

کُند بودن فرآیند تغییرات اجتماعی در افغانستان نیز بر فقدان تکامل فرهنگ سیاسی افغانستان بی‌تاثیر نبوده است. برخی از دولت‌های افغانستان در یک قرارداد نانوشته با قشر محافظه‎کار از ایجاد تغییرات کیفی بر نهاد آموزش صرف نظر کردند و نفس آموزش نیز صبغه‌ی اشرافی داشت و به‌شدت مرکزگرا بود. از ‌آن‌جایی که فرهنگ سیاسی در یک بستر اجتماعی پویا متحول می‌شود، افغانستان در دو نیم قرن گذشته از پیش نیازهای داشتن دولت پاسخ‌گو و مردم پرسش‌گر و یا داشتن تعاملات سازنده میان مردم و دولت محروم بوده است.

وابستگی اقتصادی افغانستان به کشورهای خارجی از زمان امیر عبدالرحمان خان تا اکنون فرهنگ سیاسی افغانستان را به گروگان خویش گرفته و مانع اساسی فراروی فرآیند دولت‌سازی در کشور شده است. در نبود استقلال اقتصادی تغییرات اجتماعی نیز با سدهای گوناگون روبرو می‌شود و در نتیجه فرهنگ سیاسی نمی‌تواند تا از دام سنت‌های قبیلوی رهایی یابد.

منابع مطالعاتی:

1: گریگوریان، وارتان (1388). ظهور افغانستان نوین. مترجم: علی عالمی کرمانی. ناشر: محمدابراهیم شریعتی افغانستانی.

2: فقیری، سیدمحمد و همکاران (1398). قوم‌گرایی و توسعه‌ی سیاسی در افغانستان. کاری از گروه تحقیق شورای متخصصان هرات. چاپ: ستاره‌ی نقره‌ای.

3: آروین، ایوب (1396). بحث هویت در افغانستان؛ “افغان” هویت ملی می‌شود؟. وبسایت فارسی بی‌بی‌سی:

http://www.bbc.com/persian/afghanistan-42541683

4: حسینی، علی ( 25 مرداد 1398). اعدام و ترور؛ صدسال سرنوشت خون‌بار رهبران افغانستان. وبسایت فارسی بی‌بی‌سی:

http://www.bbc.com/persian/afghanistan-49357167

Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.

Top Reviews