بهتازگی خواندن کتاب “سه زن هراتی” از ورونیکا دبل دی را تمام کردم. سه زن هراتی کتابی جدید نیست و حداقل ۹ سال از چاپ ترجمهی آن میگذرد، اما متاثرم که دیر بهدست من رسیده است. با این وجود، دیر خواندنش بسیار بهتر از هرگز نخواندناش است.
همهچیز به آن سالهای جادویی برمیگردد. آن سالهایی که برای خیلی از مردم مثل یک رویای دور و برای بسیاری از آنها مثل یک خواب تکراری نشدنی است. سالهای جادویی و آرام پیش از جنگ در افغانستان.
روایتگر داستان یک زن است، زنی خارجی که شیفتهی موسیقی است. ورونیکا دبل دی بههمراه همسرش جان بیلی دو بار در سالهای ۱۹۷۳م و ۱۹۷۶م برای تحقیق و بررسی موسیقی به هرات سفر کرده و در آن سکنا گزیدهاند.
درونمایهی اصلی سفر آنان “موسیقی” بوده است. میتوانی تصور کنی که ترکیب زن و موسیقی قدیمی یک شهر باستانی چه ترکیب خاص و دلبرانهای بوده است؟
کتاب “سه زن هراتی” روایتی از ماهها زندگی یک زوج انگلیسی در هرات، فراگیری موسیقی محلی کلاسیک افغانی و هراتی در آن شهر قدیمی و تحقیق و بررسی دربارهی آن است. کتاب در واقع نوشتهی خانم دبل دی است. با وجود اینکه او و همسرش همراه با هم سفر کردهاند و این سفر و ماندگاری دو به دو بوده است، اما روایتگر قصههای زنان آنروزهای هرات ورونیکا دبل دی یا آنچنان که خودش در اواخر داستان خود را مینامند “فرحناز هراتی” بوده است. فرحناز نامی است که توسط دوستان هراتی او به وی اهدا شده است، و جالب اینکه او چنان در آن نقش دختر هراتی غرق شده بوده است که از نامیدن خود به آن ابایی نورزیده است.
ورونیکا در ابتدا همراه همسرش در جهان مردانهی آنروزهای هرات گام برمیدارد، اما در سفر دوم تصمیم میگیرد که وارد پس پرده یا جهان زنان هراتی شود. او در مدت اقامت خود در هرات از زنان هراتی مینیاتوری، موسیقی و خامهدوزی میآموزد، و هنرهای خاص هرات را با خود به سرزمیناش میبرد.
کتاب در سی فصل بهرشتهی تحریر درآمده است. ورونیکا دربارهی سه زن از سه طبقهی اجتماعی آنروزهای هرات بهنامهای مریم، مادر نبی و شیرین و از داستانهای رنگارنگ آنان که چکیدهای از فرهنگ و احوالهای اجتماعی آنروزها را تصویر میکند،
اما اگر بپرسید که نقطهی اتصال این چهار زن که هرکدام در دنیای تقریبأ متفاوت از دیگری سیر میکنند چیست؟ پاسخ “موسیقی” است!
در واقع کتاب حول محور موسیقی در گردش است. خوانش این کتاب بهشما فرصت آنرا میدهد که چشمانتان را ببندید و در ذهن خود موسیقی و آواهای خاص آنروزهای هرات را در کوچهپسکوچههای گِلی و در خانههای قدیمی بشنوید که این اتفاقی خاص است.
مریم شخصیت نخست مورد توجه ورونیکا است. او از فامیلی هنرمند که در آن هنر موسیقی خلاصه شده در پنجهها و گلوهای مردانه است، میآید، اما خودش بهعنوان یک زن سهمی از این موسیقی ندارد و در چهارچوب زندگی خانوادگی محصور است.
مادر نبی زنی روستایی است که موسیقی را منحصراً در بیان موزیکال حوصنه (قصه) و چهاربیتیهای روستایی آموخته و اینچنین در برابر آوای خوش حق مطلب را ادا میکند.
شیرین رییس گروه سازندههای زن (نوازندگان) که در “محفلهای خوشی” برای زنان میخواند و مینوازد که در کسوت استاد به ورونیکا نوازندگی و آوازخوانی میآموزاند و او را همراه خود به محفلهای خوشی میبرد. هرچند او هم سهمی از آموزش کلاسیک و حرفهای هنر موسیقی نبرده است، اما آزادی نسبی او برای حضور در اجتماع و برخورد با جامعه بهشدت “مردسالار” چهرهی جدید و جالبی از آن زن برای خوانندهی کتاب ترسیم میکند.
بهتصویر کشیدن محیط با شرح دقیق جزئیات بهشکل عالی در اثر بهچشم میخورد، چیزی از قلم نیافتاده است و بهراحتی میتوان به فضای کتاب سفر کرد.
بهنظر میرسد نویسنده شانس و استعداد فرورفتن در پستوی خانههای زنانه را در آنروزها داشته است. او به پس پرده سفر کرده است و با زنان بسیاری از طبقههای اجتماعی و فرهنگی مختلف هرات زانو به زانو نشسته است. میتوان این کتاب را تا حد زیادی کتابی زنانه دانست، اما این به آن معنا نیست که اگر شما یک مرد هستید از خواندن آن غرق لذت نشوید.
فصلهای کتاب در کنار بررسی موسیقی به مسایل فرهنگی غالب آنروزهای جامعه اشارههای جالبی داشته است. نویسنده همراه با زنان به باغ زنانه، مزارهای مقدس، مراسمهای نذری، محفلهای نامزادی، عروسی عید گردشی و … میرود و در هر تجربه چیزی تازه برای بیان میآموزد و در لایههای سالها پنهانشدهی زندگی زنانه در هرات با ملایمت نفوذ میکند و همرنگ آنان میگردد.
نویسنده هرچند بهدنبال یادگیری و کسب موسیقی است، اما از جزئیات فرهنگی و زندگی اجتماعی شهری و روستایی زنان غافل نشده است. دربارهی رنجها و دردهایی که زنان در اثر تعصبها و سنتهای دیرینه متحمل میشوند، سخن رانده و گاهی در میان کلام خود از سختی آنها شکوه کرده است. ورونیکا آنچنان غرق در رسمورواجهای هراتی است که اگر آدم به تناسخ معتقد باشد، بعید نیست خیال کند که او در زندگی پیشین یک زن هراتی بوده است!
محرومیت و تفکر سنتی غالب بر محیط جامعهی افغانستان و شروع اصلاحات در آن سالهای پیش از هجوم شوروی و شروع جنگهای داخلی بهخوبی در اثر بهچشم میخورد. هرچند نویسنده با عضویت در دستهی نوازندهها و حضور در محفلهای شادی زنان طبقههای اجتماعی متنوع چانس رو در رویی با گروهی از روشنفکران و نواندیشان دربارهی مسایل زنان را داشته است، با آن هم باز سنت بسیار در جامعهای که او تصویر کرده است، بهچشم میخورد.
پس از پایان سکونت ورونیکا و جان در هرات و خداحافظی دردناک آنان از دوستانشان در بهار سال بعد، یعنی سال ۱۹۷۸ کودتایی در افغانستان رخ داده است و نخستین حکومت طرفدار شوروی سابق روی کار میآید، اتفاقها و رخدادهای بعدی آن امکان رد و بدل کردن نامه میان دوستان افغان و بریتانیایی را بهصفر تقلیل میدهد.
در فصل آخر کتاب ورونیکا به دلتنگی از سفرش در سال ۱۹۸۵ به مرز پیشاور برای پیداکردن دوستاناش و آگاهی از سرنوشت آنان مینویسد و تصور میکند شاید بتواند در کمپهای مهاجران مبهوت و ناآرام ردی از مریم، مادر نبی و شیرین سازنده و سرزنده بیابد، اما خیالی است خام و توخالی!
درواقع آن سفر آخرین دیدار دوستان تا امروز بوده است و ورونیکا هرگز نتوانسته است دوباره به دوستاناش بپیوندد. او در رادیو بیبیسی آهنگهایی که از شیرین آموخته بوده است، اجرا کرده است و نام دوستان عزیز اش را بهزبان آورده است که بتواند به آنها این پیام را برسانند که هنوز بیادشان است اما توفیقی حاصل نمیکند.
او در بخشی از کتاب از آرزوی دیدار دوستان گمشدهاش چوناین مینویسد: “امید و آرزویم این است که سه دوست خود مریم، مادر نبی و شیرین را با هم یکجا در حلقهی رقص تماشا کنم که در زندگی حقیقی هرگز چنین اتفاقی نیافتاده است. در عالم رویا میبینم که برایشان مینوازم و چه نواختن پرشوری. همه در هرات هستیم درحالیکه پاهای برهنهی ما بهروی خشتهای پختهی صحن حویلی در حرکتاند و شعاع نور خورشید برما بهآرامی میتابد. مریم را میبینم که با آن چشمان بادامی و کمرِ باریک با وقاری خاص میرقصد و مادر نبی را در عقب وی میبینم که با خوشی و سرور به او میپیوندد و شیرین را که با آن قامت زیبای گوشتی و آرامشی خاص و سیمای شاداب و خندان پای کوبان میرسد. در رویای خود میبینم که ما همه هماهنگایم، من مینوازم و آنان میرقصند و بازوانشان بهبالهای پرندگان و قدیقهها (چادری) سفید و درخشانشان به پَرهای پرندگان بدل شده با وزش باد ژولیده میشوند و سرانجام همهی ما درحال رقص یکی میشویم.”
Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.