برای توصیف و تفسیر«تاریخ-موقعیت» «سیاست-موقعیت» و “اقتصاد –موقعیت” افغانستان، نسل امروز ما ناگزیر از بازخوانی انتقادی تاریخ است. زیست جهان اجتماعی انسان افغانستانی بیش از هر زمان دیگری در وضعیت مبهم و پیچیدهای قرار دارد. مسایل بههم گره خورده است و این درهمتنیدگی مسایل مختلف، گرهخوردگی ذهن ورزنایافتهی ما را با ابهامی مضاعف روبهرو کرده است. البته و صد البته که ما مسایل فراوانی برای اندیشیدن داریم. مسایلی دستنخورده و بکر. کار فکری و تحقیقی در ماهیت امر پروبلماتیک کردن این مسایل است، یعنی کنشپژوهشی کنشی معطوف به شناساندن مساله است. وقتی محققی بتواند چیستی مساله را به میدان روشنایی بکشاند و از آن تفسیری واقعبینانه بدهد، نیم راه را رفته است.
محافل علوم انسانی ما اصولأ مسالهای ندارند و چون مسالهای ندارند، تحقیقی صورت نمیگیرد و چون تحقیقی صورت نمیگیرد مسالهای حل نمیشود. چطور میشود که مسالهمند شد. امکان کنشی هدفمند بهنام پژوهش چگونه محقق میشود. یکی از پاسخهای این پرسش میتواند این باشد که پژوهشگر بدون درگیری “وجودی” با مسالهاش اساسأ نمیتواند بهسراغ امر پژوهش برود. در آثاری که از عتیق اروند به دستم رسیده و توفیق مطالعهی آنها را داشتهام این را بهخوبی دریافتهام که با نویسندهای مسالهمند مواجهام. نویسندهای که وجود اش با صداقت درگیر مسالهاش است.
تاریخ و تاریخنویسی در افغانستان معطوف به ثبت وقایع پادشاهان، رهبران و قوماندانان و سوژههای نامی و مشخص است. فهم تاریخ از این منظر که معطوف و محدود به سوژههای مشخص و متمرکز بر تاثیرگذاری مشاهیر و شخصیتهای نامی باشد ما را از چیز مهمی که به آن “میدان نیروها” میگوییم غافل میکند، نه تنها غافل میکند که در این وضعیت حرکت تاریخ منجر به حرکت سوژهها میشود نه حرکت مردم و نیروهای اجتماعی.
تقلیل دادن تاریخ به کنش سوژههای سیاسی و حکومتی ما را از فهم قدرت و نیروی کنشگری فرودستان جامعه باز میدارد. به یقین ما تاریخ فرودستان کشور را ننوشته، نخوانده و نشنیدهایم. مردم که به تعبیر گرامشی همان فرودستان جامعهاند، از صحنهی تاریخنویسی حذف شدهاند. این سبک از تاریخنویسی در مرور زمان فهمی به ما میدهد که گفتمان اجتماعی ما براساس آن شکل میگیرد. اگر میبینیم که جوانان ما در قرن 21 به دنبال هویت قبیلهای و قومی خود هستند. اگر میبینیم بحث هویت از چارچوب تنگ قوم فراتر نمیرود و امکان انسجام اجتماعی محقق نمیشود، اگر میبینیم که جوان تحصیلکردهی افغانستانی برای وجود داشتن دست به دامان سوژههای سیاسی میزند، اگر میبینیم نیروی کنشگری در نسل جوان ما مرده است، اگر میبینیم که رویایی مشترک نداریم، اگر فکرهایمان کرخت و یخزده است، اگر فضای عمومی نسل جوان ما را تبریکها و تسلیتها به مقامهای سیاسی و حکومتی پر کرده است، اگر میبینیم که اصلأ وجود نداریم، اصلأ “هست” نشدهایم…، همه را باید به فهم نادرست ما از تاریخ ارجاع داد.
حقیقت این است که ما تاریخ خود یعنی فرودستان را نمیدانیم. پس ما اصلأ نمیدانیم چه کسی هستیم. گروه “گوها” در هند پس از استعمار بریتانیایی دست به نوشتن تاریخ فرودستان زدند. فرودستانی که هم استعمار بریتانیا آنها را از صحنهی فکر و عمل حذف کرده بود و هم دولت ملیگرای هند. این گروه در هند گفتمانی را ایجاد کردند که به گفتمان “فرودستان” مشهور است؛ گفتمانی اصیل که دیگر نه عدهای نخبه بل خود فرودستان، خود مردم نمایندهی خود هستند. فرودستان هیچ نمایندهای جز خود نمیتوانند داشته باشند. مطالعات فرودستان را نه حکومتها و نه سوژههای سیاسی بل خود فرودستان باید بنویسند.
متن مقاومت است. متن کنشگری است. اگر تحقیق را کنشگری بدانیم و کنشگری را “معطوف به تغییر وضعیت” بخوانیم، کتاب از “رعیت به شهروند” هم تحقیق است و هم کنشمندی معطوف به تغییر. اما تغییر چه چیز؟ تغییر سنت تاریخنویسی در افغانستان.
گایاتاری اسپیواک؛ متفکر هندی در مقالهای این پرسش را طرح میکند که آیا در ساختارهای پیچیدهی قدرت فرودستسازی در خفقان و تهیدستیای که فرودستان به آن دچار اند در حاشیهای که هیچ راهی برای ورود به متن نیست، فرودست میتواند سخن بگوید؟ چگونه میشود که فرودست به فکر سخن گفتن میافتد؟ چگونه میشود که فرودست به وضعیت خود میاندیشد؟ فرودستسازی سیاست و استراتیژی دایمی استعمار است. پروبلماتیزهکردن مسالهی سیاستهای فرودستسازی و استعمار اقوام در افغانستان توسط قومی دیگر از مهمترین و اساسیترین مسایلی است که میتواند گفتمان جدیدی در حوزهی نظر و عمل برای نسل امروز ایجاد کند و این پروبلماتیک کردن و به روشنا آوردن مسالهی فرودستی جز با بازخوانی تاریخ استعماری امکان نخواهد داشت. فرودست برای فهم موقعیت اکنوناش برای فهم خودش ناگزیر است به عقب برگردد و دوباره خود را ببیند.
عتیق اروند بهراستی کوشیده دست تاریخنویسی در افغانستان را بهسوی تاریخ فرودستان بچرخاند. متن اروند مقاومت است. کنشگری است. تلاشی است برای آوردن حاشیهها به متن. تلاشی است در راستای پاسخ به اسپیواک: فرودست میتواند سخن بگوید. لازم است اما برای سخن گفتن نخست باید بداند که کیست و در کجا ایستاده است. باید برگردد و خود را تماشا کند، خود را به چنگ آورد و در این لحظه است که از وضعیت خویش آگاه میشود و نیروی عمل و کنشگری او آزاد.
Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.