ضعف سيستم آموزش عالي در افغانستان و افت تحصيلي دانشجويان
نويسنده: معروف عمر؛ دانشجو جامعهشناسی
در دنياي امروز، دانشگاهها و مراکز آموزش عالي سه ماموريت اصلي آموزش، پژوهش و ارايه خدمات را برعهده دارند. با عنايت به نقش مهم اين نهادها در ابعاد گوناگون اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي جامعه، اطمينان از كيفيت آنها به جهت جلوگيري از هدر رفتن سرمايههاي انساني و مادي و نيز داشتن توانايي رقابت در دنياي آينده، كه كيفيت مهمترين مولفه براي ادامه حيات يك سازمان است، ضرورتي انكار ناپذير است. آموزش از ارکان اساسي و حياتي فعاليتهاي اجتماعي است و توسعه و پيشرفت در ابعاد مختلف وابسته به آموزش و متناسب با اهميت قایل شده براي آن مي باشد. و اما پایین بودن کیفیت آموزش عالی در افغانستان خود را به صورت یک مسأله در حوزهاي اجتماعي نشان داده است داده است و ضعفها و نارساییها در فرآیند تدریس نظام دانشگاهی نشانی از فقدان ساز و کارهاي مناسب براي آموزش این نهاد بوده با توجه به آنچه بیان گردید و با عنایت به این نکته که شاخصهاي عملکرد در آموزش عالی کشور بیش از حد بر نظام کهنه و فرسوده تدريسي متمرکز شده و کارکرد کیفیت آموزش به طور گستردهاي مورد بی اعتنایی قرار گرفته است که اين موضوع باعث افت تحصيلي دانشجويان، عدم برون دهي نيروي متخصص و کج کارکردي اين نهاد گرديده است.
تعريف آموزش آموزش به عمل يا فرايندي اطلاق ميشود که از طريق آن، دانش، مهارت، شايستگي و کيفيتهاي مطلوب رفتار يا منش به فرد آموخته ميشود (کوئن 194: 1393)
بر اساس نظر کارکرد گرايان، نهادهاي اجتماعي به اين علت توسعه مي يابند که يک يا چند نياز اساسي جامعه را برآورده مي سازند. نهاد آموزش و پرورش در جامعه جديد چند کارکرد اساسي را بر عهده دارد: انتقال فرهنگي، همبستگي اجتماعي؛ انتخاب استعداد هاي برتر و ايجاد رقابت براي بروز استعدادها؛ ارتقاء و رشد فردي؛ اشاعه حفظ و توليد دانش (کوئن 195: 1393)
اهميت نهاد آموزش آموزش از ارکان اساسي و حياتي فعاليتهاي اجتماعي است و توسعه و پيشرفت در ابعاد مختلف وابسته به آموزش و متناسب با اهميت قایل شده براي آن ميباشد. امروزه بارزترين شاخص توسعه يافتگي هر کشور را توان و ظرفيت توليد علمي و فني آن کشور ميدانند (مرادي 1375، زماني و همکاران،1387) و پيشرفت جوامع ارتباط مستقيمي با گسترش کمي و کيفي نظام آموزشي به طور اعم و نظام آموزش عالي به طور اخص دارد.
آموزش و پرورش انتقال دانش از نسلي به نسل ديگر است، فرايندي که براي توسعه و رشد فرهنگ ضروري است. آموزش و پرورش رسمي براي آموزش مهارت ها و ارزش هايي طراحي شده که براي بقاي جامعه ضروري است. معمولا آموزش و پرورش رسمي را به مثابه نهادي اجتماعي تعريف ميکنند که راهنماي انتقال دانش، مهارت هاي شغلي هنجارهاي فرهنگي، و ارزشهاي اجتماعي است. نقش اساسي آموزش و پرورش، در تمام دوران هاي تاريخ بشر، برانگيختن خلاقيتهاي فکري و عملي بوده، و اين خلاقيتها يکي از عوامل تعيين کننده تغييرات فرهنگي جوامع است.
بدون شک نظام آموزش عالی نقشی اساسی در توسعه و پيشرفت هرجامعهاي دارد امروزه مراکز آموزش عالی سه مأموريت اصلی آموزش، پژوهش و ارائه خدمات را بر عهده دارند. بنابراین، با توجه به نقش مهم این نهاد در ابعاد گوناگون، اطمینان یافتن از کیفیت مطلوب عملکرد هر یک از کارکردهاي آن به منظور جلوگیري از هدر رفتن سرمايههاي مادي و انسانی ضرورتی انکار ناپذیر دارد. هر چند توجه مناسب به هر یک از این عملکردهاي سه گانه از جایگاه خاصی برخوردار است، اما توجه به بعد کیفی آموزش با توجه به اهمیتی که در تربیت و یادگیري دانشجویان به عنوان برونداد و محصول اصلی بر عهده این نظام است، ضرورتی دو چندان یافته است و اينکه همواره تأکيد شده که دو کارکرد پژوهش و کیفیت تدریس همزمان مورد توجه قرار بگیرند و فعالیتهاي دانشگاهی به گونه اي سازمان یابند که ارتباط نزدیکی بین این دو مولفه برقرار شود اما متأسفانه آنچه تجربه و عملکرد اين نهاد تحصيلي در افغانستان نشان داده قناعت بخش نبوده است. با توجه به آنچه بیان گردید و با عنایت به این نکته که شاخصهاي عملکرد در آموزش عالی بیش از حد بر نظام کهنه و فرسوده تدريسي متمرکز شده و کارکرد کیفیت آموزش به طور گسترده ي مورد بی اعتنایی قرار گرفته است. در ادامه ميپردازيم به چند مشکل اساسي که در سيستم آموزش عالي افغانستان وجود دارد.
پايين بودن کيفيت تدريس پایین بودن کیفیت آموزش عالی در افغانستان خود را به صورت یک مسأله در حوزهاي اجتماعي نشان داده است داده است، ضعفها و نارساییها در فرآیند تدریس نظام دانشگاهی نشانی از فقدان ساز و کارهاي مناسب براي آموزش این نهاد بوده و کاستیهاي موجود در برنامههاي آموزشی عامل موثري در بروز مشکلات موجود در آموزش عالی میباشد. بیتوجهی به زمینههاي کیفیت تدریس و توجه بیش از حد بر سيستم کرديت و تکميل کردن آن در دوره آموزشي از سوي محصلان که به شکل درست آن هنوز هم تطبيق نميشود، منجر به عدم کارایی برنامههاي نظام آموزش عالی گردیده است، در واقع توجه بیش از حد بر عوامل کمی و ساختاري، نظام آموزشی را با تزلزل روبرو ساخته و از سوي دیگر ایستایی و انعطاف ناپذیري فرایندهاي آموزشی و بیتوجهی به بعد کیفیِ آموزش و تدریس به آسیب پذیري نظام آموزش افزوده است.
سبک تدريس: سبک تدريس و آزمون در دانشگاههاي کشور به گونه ناقص آن دنبال ميشود، دانشجويان در دانشگاههاي کشور بايد در برابر انواع آزمونها و تجربهها قرار گيرند که اين آزمونها و تجربهها باعث رشد هوش، خلاقيت و توسعه استعدادهاي کلامي و هنري و ابراز شخصيت فرد گردد، ولي سبک آموزش فعلي و نوع آزمون که دانشجويان بر اساس آن ارزيابي ميشوند محيطي را فراهم ميسازد که دانشجويان نميتوانند ظرفيت، و استعداد خود را افزايش دهند و همچنين نميتوانند جايگاه مناسبي در دنياي اشتغال که باعث رشد شخصيت آنان ميگردد براي خود فراهم سازند.
ضعف کارکردي: نهاد آموزش عالي در کشور از يک سو دستخوش بحرانهاي مختلف است، و از سوي ديگر خود آفريننده بحرانهاي ديگري است. مشکل از آنجا برخاسته است که اين نهاد نه اهداف مشخصي را دنبال ميکند و نه به ديگر نهادهاي اجتماعي هماهنگ است، از اين رو دانش افراد تحصيل کرده با نيازهاي جامعه تناسب ندارد، که اين بر ميگردد به ضعف نظام آموزش عالي که نتوانسته است مطابق به نياز جامعه نيروي انساني متخصص را به جامعه عرضه کند، که اين موضوع يکي از علتهاي توسعه نيافتگي کشور ميباشد. مجموعه عوامل ذکر شده باعث افت تحصيلي دانشجويان گرديده است.
افت تحصيلي: افت تحصیلی دانشجویان یکی از مشکلات عمده مراکز آموزش عالی کشور میباشد. دانشگاهها هر ساله دانشجویان جدیدالورود را مورد پذیرش و دانشجویانی را فارغ التحصیل مینمایند و در این چرخه مستمر توجه به کیفیت آموزشی از جایگاه ویژهای برخوردار است. افزایش کیفیت نظام آموزشی به عنوان اثرگذارترین عامل در توسعه کشورها محسوب ميشود، چرا که دانشجویان در صورت موفقیت تحصیلی به موقعیتی دست مییابند که از حداکثر نیروی درونی و بیرونی خود برای دستیابی به اهداف آموزش عالی استفاده نموده و شرایط لازم را جهت زندگی اجتماعی موفق کسب مینمایند و در صورت عدم موفقیت دانشجو در تحصیل خود زمینهساز مشکلات فردی و اجتماعی عدیدهای و انصراف از دستیابی به اهداف تقسیم آموزشی خواهد شد در این خصوص افت تحصیلی دانشجویان یکی ازمشکلات عمده مرکز آموزش عالی کشور است که نه تنها باعث اتلاف وقت و هزینههای جاری این مرکز میشود، بل باعث ایجاد مسایل و مشکلات روحی، روانی خانوادگی و اجتماعی برای دانشجویان ميگردد.
نتيجه گيري: آموزش از ارکان اساسي و حياتي فعاليتهاي اجتماعي است و توسعه و پيشرفت در ابعاد مختلف وابسته به آموزش و متناسب با اهميت قایل شده براي آن ميباشد. در دنياي امروز، دانشگاهها و مراکز آموزش عالي سه ماموريت اصلي آموزش، پژوهش و ارايه خدمات را برعهده دارند. همواره تأکيد شده که دو کارکرد پژوهش و کیفیت تدریس همزمان مورد توجه قرار بگیرند و فعالیتهاي دانشگاهی به گونهاي سازمان یابند که ارتباط نزدیکی بین این دو مؤلفه برقرار شود، اما متأسفانه آنچه تجربه و عملکرد اين نهاد تحصيلي در افغانستان نشان داده قناعت بخش نبوده است. پایین بودن کیفیت آموزش عالی در افغانستان خود را به صورت یک مسأله در حوزهاي اجتماعي نشان داده است داده است و ضعفها و نارساییها در فرآیند تدریس نظام دانشگاهی نشانی از فقدان ساز و کارهاي مناسب براي آموزش این نهاد بوده و کاستیهاي موجود در برنامههاي آموزشی عامل موثري در بروز مشکلات موجود در آموزش عالی میباشد.
- کوئن، بروس(1393) مباني جامعه شناسي، مترجم توسلي، عباس و فاصل، رضا
- عضدانلو، حميد (1384) آشنايي با مفاهيم اساسي جامعه شناسي
- معروفي يحیا، كيامنش عليرضا، مهرمحمدي محمود، علي عسكري مجيد (ارزشيابي کيفيت تدريس در آموزش عالي) 1386
- پاك مهر حمیده، جعفري ثاني حسین، سعیدي رضوانی محمود، کارشکی دکتر حسین (کیفیت تدریس در آموزش عالی: آموزش یا پژوهش) 1388