بهزاد برمک و روح افـزا امین
در کتاب نگاهی به تاریخ جهان اثری از جواهر لعل نهرو، اندر باب زن می خوانیم: «چگونه ملتی به پیش برود؛ در حالی که نیمی از مردمانش در یک نوع زندان، مخفی نگهداشته شوند». اگر نیک نگریسته شود در دنیای معاصر، مباحث مربوط به زنان در حوزههای مختلف از مهمترین و حساسترین بحثها به حساب میآید. نقش، جایگاه و حقوق زنان، امروز در جهان از چنان اهمیتی برخوردار است که احترام به آن از مهمترین معیارهای توسعه یافتهگی کشورها شمرده میشود. به همین دلیل رعایت حقوق زنان به عنوان ابراز فشار سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری علیه بسیاری از کشورها از جمله ممالک اسلامی کاربُرد دارد. با جرأت میتوان ادعا کرد که جایگاه، کرامت و حقوق زن از گرمترین عرصه رویارویی تمدنها و محکی برای طرح های سیاسی، عقیدتی و اجتماعی گوناگون در سطح جهان شناخته شده است.
زنان با محرومیت و مظلومیتهای هولناکی رو به رو بوده اند. در تاریخ معاصر افغانستان، پرداختن به مسایل زنان اهمیت مضاعف دارد. با توجه به پیشینهی تاریخی آن، میتوان گفت هر زمانی که ارزشهای ناب، امنیت و تلاشهای فرهنگی در جامعه حاکم بوده، زنان نقش بسیار برجسته ایفا کرده و از کمترین فرصتها بیشترین بهره ها را بُرده اند؛ اما بعد از آن که افغانستان اسیر استبداد، تحجر و رسوم خرافاتی گردید تمام مردم این سرزمین؛ به خصوص زنان به بند کشیده شدند و زیادترین ستمهای غیرانسانی بر آنان وارد شد.
در واقع زنان در افغانستان دارای سرنوشت پُر مشقتی هستند که بیش از هر قشر دیگر، آنرا تجربه نموده اند. با آن که گذشتهی تاریخی آنان به همه ای تنگناهها و دشواریها، تا حدودی درخشان و قابل مباهات است؛ اما وضعیت آنها در سدههای اخیر با عقبگردها همراه بود. حداقل در قرون اخیر زنان کمتر مجال پیدا کرده اند که استعدادهای شگرف خود را ظاهر سازند.
در موجودیت فرصت های اندک پیش آمده، در اثر جهالت، شتاب زده گی و افراطگرایی، شرایط مساعد تبدیل به تهدید شده و وضعیت زنان باز هم در هالهای ابهام قرار گرفته است. به همین دلیل، امروز افغانستان در ردیف کشورهایی که زن کمترین موقعیت را در آن کشور داشته باشد، معرفی گردیده است.
در پی تحولات جدید که افغانستان در کانون مجامع جهانی قرار گرفت و دولت مبتنی بر اداره مردم، ایجاد شد، جامعهی افغانستان در ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و غیره با تغییرات نسبی مواجه شد. این تحولات در جامعه ی برای زنان فضای مساعدتر را فراهم کرد. تحولات جدید از سوی فرصت های سترگ و بی سابقه و از سوی دیگر چالش های بس بزرگ را فراروی زنان افغانستان قرار داد. به همین علت عبرت گرفتن از گذشته و استفاده بهینه از این فرصت ها و یافتن راهکارهای موثر برای بیرون رفت از چالشها، بسیار ضروری و مهم میباشد.
زنان افغانستان علی رغم محرومیت های مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در همه ای عرصه ها نقش فعال و موثرتر داشتهاند و همدوش با مردان کشور از هیچ تلاش و ایثار برای دفاع از وطن و فرهنگ آن دریغ نکرده اند و در هر بخشی که اجازه ورود پیدا کرده اند به خوبی درخشیده اند. از خود شایستگی های قابل قدری را به نمایش گذاشته اند ولی در عین حال مظلوم ترین قشر و ستم دیدهترین گروه اجتماعی این کشور محسوب میشوند.
محرومیت اجتماعی زن در افغانستان به زمان خاصی محدود نمی شود و همواره وجود داشته است. در عرصه فرهنگی حرکت های اصلاحی نویدبخش در بُرهه هایی از تاریخ معاصر افغانستان ظاهر گشت ولی به زودی فرو نشست و بار دیگر چند سالی است که دوباره سیر خود را می پیماید ولی خطر بازدارنده یی در کمین این حرکت پیشرونده است. راه چاره و حمایت از برابری و تساوی جنسیتی در افغانستان به رسمیت شناختن حقوق و ارزشهای انسانی و پاسداری از حقوق زنان است.
سوگمندانه باید اعتراف کرد که هر مقدار تاریخ ما به دوران معاصر نزدیک شده و راه را به سوی دنیای جدید که منادی حقوق بشر است، گشوده، محرومیت و عدم دسترسی زنان به امکانات رفاه اجتماعی نیز بیشتر شده است. به همین دلیل فاصله زنان کشور با زنان سایر نقاط جهان بیشتر گردیده است.
چنانچه پوهاند دوکتور حبیب پنجشیری؛ استاد برنامه ماستری جندر و مطالعات زنان در دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه کابل در مورد نقش زنان در آینده ی افغانستان می نویسند: “اکنون که شرایط مساعدی به نفع صلح، دموکراسی، عدالت و رفاه اجتماعی در کشور ما ایجاد شده است، ایجاب میکند که به خاطر نیل به آرمانهای آزادی و برابری حقوق در مقیاس کل جامعه و میان زن و مرد، همه ای زنان صرف نظر از اعتقادات سیاسی و ایدیولوژیک همراه با همهای مردان و همهای نیروهایی که طرفدار برابری و تساوی در جامعهی بلا کشیدهی ما هستند، در یک صف واحد، متحد شده و در راه نجات افغانستان سربلند و پیشرفته که برابری حقوق زنان را از ارکان اساسی میپندارند، کار و پیکار کنیم تا این زخم چرکین و متعفن ستم بر زنان که مایهی سرافگنده گی و شرمساری است، جاویدانه و ابدی از دامن پاک وطن داغ دیدهی ما زدوده شود.”
از آنچه بیان شد به این نتیجه گیری می رسیم که زنان افغانستان در طول تاریخ در کشمکش عنعنه و تجدد، قربانی افراط و تفریط ها و در واقع قربانی جهل فراگیر بوده اند. همین نکته نگرانی و اضطراب آنها را نسبت به آینده موجب شده و چه بسا اعتماد به نفس را از آنان سلب کرده است.
در بیست سال پسین فرصت مهم تاریخی برای آگاهی زنان، برابری و اعاده حقوق از دست رفتهای زنان فراهم بود، ما از این فرصت به خوبی استفاده کرده نتوانستیم، هنوز هم دیر نیست، بخاطر رسیدن به یک جامعه آرمانی، انسانی و برابر باید بخاطر روشنگری و آگاهیدهی و پاسداری از حقوق و کرامت زنان تلاش کنیم. بر زنان این کشور است که برای حقوق شان مبارزه کنند، نگذارند که دگم اندیشان و زنستیزان برای زندگی جمعی ما و خاصتا برای حقوق زنان تعین تکلیف کنند.
داعیه زنان افغانستان جامعه برابر و به دور از خشونت است. آرمان یک مادر در افغانستان این است که در شرایط انسانی و به دور از خشونت زندگی کند و بتواند برای فرزند آینده اش آیندهای مطمین را تصور کند. آرزوی داشتن جامعه انسانی و آرمانی تمام شهروندان افغانستان هم همین است که برای خانوادههای شان خوشی و سعادت رقم خورد. در فضای امن و انسانی زنان میتوانند فرزندان بهتر تقدیم جامعه کنند. جامعه زمانی به سعادت میانجامد که فرزندان کشور در فضای به دور از خشونت، تبعیض و ستم رشد کنند و تربیت شوند. به امید روزی که در کشور ما زنان و مردان از حقوق برابر برخوردار باشد و به دور از خشونت و جنگ در فضای امنیت و صمیمت زندگی کنیم.