عادله زمانی
استفاده از دنیای مجازی و محیط اینترنت اصول و فرهنگ خاصی را طلب میکند. بعد از سال ۲۰۰۱و تشکیل حکومت مبتنی بر دموکراسی در افغانستان، رسانههای نوظهور و به دنبال آن شبکههای اجتماعی فرصت جولاندهی پر رنگی را میان افغانها یافتند. مردم از جنگی جان فرسا تاحدی رها شده بودند و فرصت برای سیر و سیاحت دنیا از طریق دریچههای تلویزیون و بعدها سیتهای موبایل فراهم شده بود.
ناگهان شهروند افغان خود را رها شده در هجوم دهها رسانه دید، که چیزی جز تاکید بر آزادی بیان را مدنظر قرار نمی دادند. هیچ دستورالعمل و یا قانونی برای منع نشر و انتشار موضوعات خاص دست آنها را نمی بست. توانایی آن را داشتند که برای بالابردن گراف بیننده هر گزارش و پروگرامی را به خانههای مردم روان کنند. این میتوانست گزارش تکه تکه شدن یک خانم بدست افراد ناشناس با توضیح مفصل و پخش تصاویر خون آلود باشد و یا سریالهای درجه چندم خارجی که مافیا، قاچاق مواد مخدر، قتل و تجاوز به شکلی عادی و آرام آرام به مردم را نشان می داد.
صاحبان رسانه دانسته بودند که مخاطب افغان را چگونه میتوان برپای تلویزیون ساعتها نشاند. بعدها این الگوی رفتاری با اوجگیری استفادهی جامعهای جوان افغانستان از شبکههای اجتماعی به محیط اینترنت سرایت کرد.
رقابت بر سر گرفتن لایکها و کامنتهای تاییدی بیشتر در محیطهای مختلف به گونهای ویژه در فیسبوک بالا گرفت.
اما حضور افغانها در شبکههای اجتماعی الگوی رفتاری خاصی را نیز در دراز مدت برای ایشان ایجاد نمود. قوانین نانوشتهای که شاید تنها مختص اجتماع افغانستان باشد .
قوانین نانوشته رسانههای اجتماعی برای جامعه فعلی افغانستان مثالهای بیشماری دارد؛ به طور مثال، تا چند سال پیشتر، خانمها حق و یا حتا جرات استفاده از تصاویر شخصی خود را در شبکههای اجتماعی شان نداشتند. این بود که بسیاری از خانمها به عکسی از گل یا شوهر و اطفال شان بهجای عکس خود، بسنده میکردند. گرچه امروز تغییرات محسوسی رخ داده ست؛ اما این قانون اجتماعی همچنان پابرجاست.
دشنام، بدگویی و نفرین و ناله تقریبا در کامنتهای هر پستی از صفحات اجتماعی دیده میشود. هر موضوعی که مطرح شود، اعم از خوب و یا بد مخاطب همیشه راهی برای ارتباط دادن آن به وضعیت بد کشورداری و فحاشی به چهرههای مطرح گذشته و حال کشور و یا اقوام مختلف پیدا میکند. تقریبا هیچ پیشنهاد یا نقدی بر موضوع در کامنتها به چشم نمی خورد؛ اما فحاشی و توهین مثل نقل و نبات فراوان است.
نشر پیامهای تبریک و تسلیت بهگونهای علیحده خاص صفحات اجتماعی مردم افغانستان است .
پیام تبریک تقرر یک شخص در پست جدید و تعریف نمودن از وی خواه حقیقت خواه به دروغ !
و یا نشر پیام تسلیت وفات دیگران در صفحه شخصی، البته که شخص صاحب ماتم و کسی که نزدیکترین فرد زندگی خود را از دست داده است، این حق را دارد تا در صفحه شخصی خود چنین چیزی نشر کند و اندوهش را بیان کند؛ اما آیا این بر همه واجب ست؟
گاهی کار از این هم بدتر میشود و آن نشر بی پرده و طبیعی تصاویر اجساد میباشد. اجسادی که حتا ممکن است در وضعیت بدی باشند اما نشر تصاویرشان آنقدرعادی است که به راحتی میتوان آنها را در پروفایلهای نزدیکان شخص متوفی مشاهده کرد.
اخیرا با افزایش تلفات مربوط به ویروس کرونا نا به جایی این فرهنگ خودساخته بیش از هر زمانی خود را نشان داده است. بسیاری از شهروندان از باز کردن شبکههای اجتماعی خود هراس دارند و از اینکه بارها و بارها با اعلانهای فوتی آدمها در صفحات دیگران مواجهه شوند کسانی که شاید آنها را نشناسند؛ اما دیدن عکس جسد و خبر فوتشان به تکرار میتواند روان ایشان را سخت آزرده سازد.
اینکه شخصی اعلان فوت پدرکلان آقای وزیر را نشر کند درحالیکه حتا خود آقای وزیر را از نزدیک نمیشناسد چه رسد به پدرکلان وی، نشان میدهد که این فرهنگ نادرست است .
در حالی که ما میتوانیم با دوستانمان تماس بگیریم، برای ایشان پیام ارسال کنیم و حتا درصورت امکان به دیدارشان رویم، نشر اعلان فوت عزیزشان در صفحه شخص ما که ممکن است توسط دهها نفر بازدید شود چه حاصلی دارد؟ جز آنکه روان جمعی را شدیدا تحت فشار قرار دهد و ترس عمومی از بالا بودن وفیات را افزایش دهد.
شاید وقت آن رسیده است که به بعضی فرهنگهای خودساختهای خود نگاهی دوباره بیندازیم. ورود رسانههای اجتماعی قبل از شکل گیری فرهنگ استفادهای اصولی از آنها به کشور سبب شکلگیری این رسوم خودساختهای آسیب گشته است .
آسیبهایی که اثر خود را اگر در آیندهای نزدیک نه، ولی در درازمدت قطعا بر روان و فکر افراد باقی خواهد گذاشت.