احمد هورام
بشر پس از جنگ جهانی دوم دچار بلایی به فراگیری و خطرناکی کروناویروس نشده بود. در این هفتاد سال، با توجه به شکلگیری دنیای نو، بقا و گسترش نظامهای ملیگرا و بازتعریف دادوستدهای سیاسی-اقتصادی تا جای زیادی درد هرکس به خودش مربوط بود (جدا از بحث تروریسم و سلطهجوییهای قدرتهای بزرگ). بزرگترین چالشها و نابسامانیهای فراکشوری یکباره به بیش از سه-چهار کشور هجوم نمیآورد. اما در 2020 کرونا آمده گلوی نزدیک به 190 کشور را گرفت تا بگوید نمیشود همیشه درد هرکس محدود به خودش بماند. شاید کرونا در کنار پیام اعلام جنگ با انسانی که خوش داشته پا جای پای خدا بگذارد، این پیام را هم فریاد میکند که ای انسانها متحد باشید و در کنار هم چون یک خانواده با چالشها مواجهه کنید که گمشدۀ انسان امروز همدلی است. از این پیشدرآمد کلی که بگذریم، این نوشته در پی آن است که نشان دهد حالا که مجبوریم در خانه بمانیم، قرنطینه در عرض ضربههای اقتصادی، فردی و اجتماعی، میتواند فرصت تلقی شود یا نه؟
قرنطینه خانگی برای کشوری که درآمد روزانۀ بیش از نیم نفوس آن در حد یک دالر امریکایی است و غذای شب را با عرقریزی همان روز به چنگ میآورد، چیزی نزدیک به محال است. تازه دولت هم توان پرداخت هزینه کافی برای پرکردن این درز بزرگ اقتصادی ندارد. با تمام این پارادوکسهای برخاسته از ناچاری، عدهای از مردم ما از چندی پیش در خانه قرنطین شده اند و این رقم در حال افزایش است. سوال این جاست که همه شب و روز را در خانه چه باید کرد؟
قرنطین شدن میتواند فرصتی باشد برای بازگشت به خود، به خانواده و کار روی خودسازی. امروزه که امکانات رفاهی و دسترسی به جهان بیرون از خانه فراهم است، باید برنامههای ما در خانه چند مورد را در برگیرد.
نخست باید با آنانی که بنا به هر دلیلی اجتماعی یا فردی مجبور بوده اند همیشه خانه بمانند، همدلی و همکاری کرد، انسان امروزی سخت نیازمند آموزش عرصهها و مهارتهای مختلف است. چه بهتر که برای اعضای خانواده آشپزی کنیم تا هم مهارت پختوپزمان بیشتر شود و هم همدلی بیشتر در خانه ایجاد کنیم.
دوم باید با استفاده از فرصت به روزهای گذشته، برنامهریزیهای موفق و ناموفقمان و نیز به فرصتها و چالشهای زندگیمان بیندیشیم و نتیجهگیری کنیم؛ میتوانیم برای روزهای پسا قرنطین برنامه بریزیم و فکر کنیم. اندیشیدن امری نیست که نیاز حتمی به قرنطین بودن داشته باشد، اما با توجه به زمان کافی که در این روزها برای فکر کردن داریم شاید بهتر از هر زمانی بتوان بهتر به این مهم پرداخت.
سوم باید در این فرصت با هنر بیشتر دربیامیزیم. اینجا منظورم از هنر همان سریعترین گونه آن که سینما باشد است. فلمهای خوب ببینیم و برای مدتی از دوربین شیشهیی سینما به جهان نگاه کنیم که چه تفاوتی با بینش پیشین ما دارد. سینما سریعتر از هر دستاورد و کارکرد دیگر بشر امروز در حرکت است. با توجه به عقبماندگیهای چندبعدی ما در این کشور، شاید آنچه بیشتر از هر چیزی میتواند نگاهمان را به جهان، پیشرفتهای انسان امروزی، تحول تاریخ بشر و دغدغههای تمدن امروز بهروز کند، سینما باشد.
چهارمین کاری که در این فرصت باید از دست نداد، خواندن است. اگر در قرنطین استیم، هیچ بهانهیی نمیتواند برای کتاب نخواندنمان موجه باشد. شاید این نوشته را برای همین یک امر مهم رقم میزنم که بگویم باید این شبوروزها کتاب بخوانیم. این همه که تاحالا گفتم، مقدمهیی است برای همین یک جمله که کتاب بخوانیم. امروزه که با هجوم یک ویروس کرونا نمیتوانیم از سر فقر یا هر دلیلی در خانه بمانیم، ما کتاب نخواندیم. سالها کشورهای دیگر آموختند، تحقیق کردند و خواندند، ما با تفنگ بر سر شانهمان برای قتل یکدیگر نقشه کشیدیم. کتاب بخوانیم تا شناخت ما از ظرفیتهای خودی بیشتر شود و به خود تکیه کنیم.
پنجمین کاری هم که در حد خواندن مهم است، نوشتن است. نوشتن کاریست به ارزشمندی زندگی. قرنطین فرصتی است برای این که اگر نویسندهایم بیشتر بنویسیم و اگر تازهکاریم، تمرین نوشتن کنیم و این استعداد حیاتی را بارور سازیم. ما بسیار و بسیار نیازمند تولید متن و دانش و پویاسازی اندیشه استیم و این نمیشود مگر با خواندن و نوشتن جدی. بنوسیم تا شناخته شویم که کی استیم. بنویسیم تا ثابت کنیم که هستیم.
به امید این که با رعایت هرچه بیشتر مسایل بهداشتی و پیشگیرانه، بر این ویروس خطرناک غلبه کنیم.