استانداردها، کلیشهها و تابوها بر پایهی باورهای فرهنگی ساخته میشوند و کارهایی را که ناپسند انگاشته میشوند، ساماندهی میکنند. تابوها برگزیدههایی را که پسندیده نیست در یک فرهنگ انجام شود، ساماندهی میکنند. مثال: زنان در هنگام قاعدگی اجازه ورود به معابد ویژه را ندارند و در فرهنگ مسلمانها، ظاهر شدن زن در ملأعام بدون پوشش تابو است. کلیشهای میگوید: دختر باید سنگین رفتار کند، دربارهی نیاز جنسیاش گفتوگو نکند و پیش از پیوند زناشویی آمیزش نداشته باشد. همینطور کلیشههایی برای مردان تعیین شده است، مانند مرد نباید گریه کند، هزینههای خانواده را متقبل شود و از زنان خانواده حمایت کند. این کلیشهها تأثیر مستقیم بر زندگی فرد فرد جامعه دارد، زیرا بر پایهی باورهای آیینی و فرهنگی آن جامعه و در راستای زمان شکل میگیرد و ما ناخواسته آن را نسل به نسل انتقال میدهیم.
اغلب تابوها با رابطهی جنسی مرتبط هستند. برای نمونه در شیوهی پزشکی غربی، تصور میشده استمنا میتواند منجر به بیماری روانی شود یا در سدهی نوزدهم معمولاً استفاده از سفرههایی که هنگام چیدن میز تا کف زمین پایین میآمدند معمول بود زیرا تصور میشد که دیدن پایههای میز میتواند تمایلات جنسی را برانگیزد. بیگمان دانش نوین بسیاری از تابوهای سنتی را به چالش میکشد و سودمندانه بسیاری از نگرانیهای مربوط به فعالیت جنسی مبتنی بر مفاهیم کلیشه و تابو از بین رفته است.
زیگموند فروید کتاب توتم و تابو را در سال 1913 نوشته است. از دیدگاه فروید سه نوع تابو وجود دارد:
یک: تابوی بهنجار یا مستقیم که فرآوردهی نیروی جادویی (مانا) است که به شیء یا شخصی وابسته است.
دو: تابوی انتقالی یا غیرمستقیم که از همان نیرو منبعث میشود.
سه: تابویی واسط میان دو تابوی قبلی که دربرگیرندهی هردو عامل قبلی است، مانند تملک زن توسط شوهرش. فروید این تابوها را قوانین فرهنگی میدانست که انسان را بهدور از ماهیت حیوانی خود متمدن میکند. چنین تصوری کلیشهها و تابوهای فرهنگی را در جوامع توان بیشتری بخشید.
نظریههای فروید سالها در بسیاری از مقالات علمی و روانشناسی حاکم بود. برخی از شخصیتهای برجسته در روانشناسی به دیدگاه محدود و اغلب توهینآمیز فروید بر روانشناسی زن واکنش نشان دادند. کارن هورنی یکی از این منتقدان بود که به نظریهی زیگموند فروید دربارهی حسادت زن بر آلت تناسلی مرد واکنش نشان داد، حتا نوهی خود فروید دربارهی نظریات خویشاوند مشهور خود انتقاد کرده گفت: “اندیشههای فروید از بستر جامعه رشد کرده است. او در دیدگاههایش اندیشهای را بازتاب میدهد که باور بر این است که زنان “جنس دوم” هستند و زنان با عرف سازگار نیستند و نمیتوان با معیارهای معمول آنها را اندازهگیری کرد”.
حاصل سرنوشتی که جامعهی سنتی برای زن و مرد تعیین کرده دوپارگی دردناک شخصیتی است و وابستگی اقتصادی زنان امکان گفتوگوی روشن و انجام هر کاری را از آنها میگیرد. در رفتارها فریبی وجود دارد که دوپارگی رنجآوری ایجاد میکند و همه همیشه سرگرداناند. مرد بااینکه دارد زیر بار مسوولیت له میشود نمیخواهد از اریکهی قدرت پایین بیاید. زن هم بااینکه گاهی حالش از مادر بودن بههم میخورد آنرا مقدس میداند و مسوولیت و تعهدش را انجام میدهد. دختران در تمام طول زندگی باید نگران پوشش خود باشند و مردان نگران تأمین هزینهها و تحمل مسوولیتهای سنگین و مراقبت از آبروی خواهر و مادر خود.
در اغلب داستانها و فیلمها زمانی که مرگ پدر فرامیرسد، فرزند پسر را صدا میزند و میگوید پس از من تو مرد خانهای و با گفتن این جمله تمام بار مسوولیت را بر سر جنس مرد هوار میکند. در این مواقع دختران گریه میکنند و دلداری میدهند. این رفتار دلسوزانه نقش کلیشهای زن است. این نقشها از پیش تعیینشده و مرد و زن جامعه چه بخواهند و چه نخواهند در این راه رواناند.
تاثیر این کلیشهها بر زنان ژرفتر است و به گونههای متنوع خودنمایی میکند. مرد در جامعهی سنتی همیشه نقش حمایتگر دارد و زن نقش حمایتشونده و این نقشها در وجود افراد جامعه نهادینه شده است.
پژوهشهای نوین نشان میدهد زنانی که به تبعیض جنسی خیرخواهانه پاسخ مثبت میدهند، از پیوندهای مربوط به تبعیض جنسی بیاطلاع نیستند. مثال: برخی از دوشیزهها دوست دارند مرد در نخستین قرار ملاقات در را باز کند، پیشنهاد دهد، شام را پرداخت کند؛ زیرا تصویری که از “مرد خوب” در ذهن زنان حکاکی شده مرد حمایتگر است. درصورتیکه پژوهشگران نشان دادهاند که چنین حرکاتی میتواند زنان را تضعیف کند؛ بنابراین آنها این حرکات را جنسیتگرایی خیرخواهانه عنوان کردهاند. زنانی که مردان را با این رفتارها ترجیح میدهند از پیامدها منفی حسن نیت مردان بیاطلاع هستند؛ اما اینجا یک پارادوکس هم آشکار میشود. اینکه زنان مردانی را که رفتارهای آنها را میتوان بهعنوان یک سکسیسم خیرخواهانه توصیف کرد، بر کسانی که چنین رفتار نمیکنند ترجیح میدهند. زنان بهسادگی نمیتوانند راههایی را ببینند که در آن جنسیت خیرخواهانه آنها را تضعیف میکند، زیرا آنها با لحن چاپلوسی این مارهای خوشخطوخال گمراه میشوند. درصورتیکه سکسیسم خیرخواهانه خسارتآورتر از رابطه، تبعیض آشكار و خصمانه است، زیرا این كار موذیانه است و مانند گرگ در لباس میش عمل میکند.
بگذارید یک مثال ساده بزنم. میخواهید به یک مهمانی بروید که نشانیاش را نمیدانید. مرد خانواده جلو راه میافتد و زن بدون تیزنگری و باگمان آسوده دنبالش. این سکسیسم خیرخواهانه است. مرد دارد زحمتی را از دوش همسرش برمیدارد و بهنظر مثبت میرسد، اما این مهربانی سبب میشود که بانو هیچگاه این نشانی را یاد نگیرد. امور اقتصادی جامعه هم چنین است. تا مرد مسوولیت تأمین اقتصاد را تنهایی به دوش کشد زن نمیتواند یا برایش آسانتر است که وارد بازار کار نشده و تا ابد سربار بماند. یا برعکس، تا هنگامیکه زنها نقش مادرانهشان را تمام و کمال انجام دهند، مردان در زمینهی امور خانهداری تخصص پیدا نمیکنند. کلیشههای بهظاهر زیبا و در واقع تلخ که سبب میشود همهی امور را یاد نگیریم و هیچگاه به فکر مستقل شدن نیفتیم.
در اغلب موارد اعتمادبهنفس زنان زیر پرسش میروند بهطوریکه نمیتوانند تغییری در خود و جامعه ایجاد کنند. گاه براثر فشار و گاه بر اثر سکسیسم خیرخواهانه میپذیرند که دختر، خواهر و یا مادری متعهد و سربهراه باشند و اگر هم از خط خارج شوند، باید توانمند باشند و تا پایان زندگی مبارزه کنند.
تنها خانوادهها میتوانند به این چالش نقطهی پایان بگذارند و این شدنی نیست مگر اینکه پدر و مادر به آگاهی برسند. مثال: منِ مادر تصمیم میگیرم که دیگر بر پایهی روش همگانی یا همان کلیشههای مردمی دربارهی رفتارهای فرزندم اظهار نظر نکنم و ارزشها را برای فرزندانم بهگونهی دیگر تعریف کنم. دربارهی بسیاری از دشواریهایی که در کودکی با من گفتوگو نشده با کودکانم حرف بزنم که تابوهای جامعهی سنتی به نسل آینده منتقل نشود و خودبهخود نسل بعدی در خانوادهی ما از این روند بیرون شوند و دیگر اینکه ما باید قانون توانمند و روشنی داشته باشیم که از برتری بیجا بر پایهی جنسیت جلوگیری کند و برای پشتیبانی قانونی کارآمد کوشش کند.
پروتکل پیوستی کنوانسیون سازمان ملل متحد در زمینهی برداشتن گونههای تبعیض علیه زنان در 6 اکتبر 1999 تصویب شد. این کنوانسیون در 19 ژوئن 2009 در قانون حقوق بشر گنجانیده شده است. اگر دولتها قوانین این کنوانسیون را اجرایی کنند و سختگیرانه به آن بپردازند، فردای بهتری برای جامعهی انسانی خواهیم داشت.
Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.