از متن در متن!

از متن در متن!

ذبیح‌الله سیفی

 

ایستایی و عدم شگوفایی، پدیده‌یی‌که برسرنوشت دانش‌جویان این جغرافیا، خیمه‌ی شادی و شادکامی برپا کرده‌است. این ایستایی چند قدم پیش‌تر از گسترده‌ست. مکدر ماندن زوایای ذهن دانش‌آموزان و دانش‌جویان، عدم خلاقیت، عدم تحرک، عدم کارآفرینی… ریشه در ایستایی و عدم شگوفایی دانش و نمایندگان دانش در این جغرافیا دارد. نگاه دقیق و عمیق در مورد این مسأله/پُرسمان قلب‌ها را می‌خراشد و چشم‌ها را در آب شناور می‌سازد.  دیرسالی‌ست که حال به همین منوال باقی‌ست. آب از آب تکان نخورده است. ایستایی و عدم شگوفایی بیش‌تر از هر زمانی دیگر در تار و پود نظام تعلیمی/تحصیلی این نقطه‌ای از زمین ریشه دوانده است. هرروز دانش‌جویان بی‌خاصیت تحویل جامعه داده می‌شود، بی‌آن‌که دانش‌جویان بفهمند چه باید بکنند و در کدام مسیری سر و کله‌شان پیدا باشد.

یک دلیل پسمانی ذهنی دانش‌آموزان و دانش‌جویان، موادهای درسی غیرکاربردی مکاتب و دانشگاه‌های کشور می‌باشد. جزوه‌های کلیشه‌ای حاکم، مال این روزها و این سال‌ها نیست؛ بلکه سالیان درازی‌ست که «از متنی در متنی» قرنطین شده‌اند. هرکسی‌که برای چندروزی در مکتب‌ها، دانش‌سراها و دانشگاه‌های این جغرافیا، دانش‌آموز و یا دانش‌جو بوده باشد، از دل این نوشته می‌آید و می‌فهمد که شأن نزول این نوشته چیست؟ از دوران دانش‌آموز بودنم تا حالا تقریبا یک دهه می‌گذرد و گذشت این یک دهه نتوانسته است کم‌ترین تغییرات را در نظام آموزشی معارف کشور بی‌آورد. همان موضوعات گذشته، با اندک تغییرات نوشتاری/دستوری و یا بعضی مطالب اضافه شده‌ی غیرکاربردی و ناموثر، مزین شده است و بس. در جریان تحصیلات عالی نیز چیزهای را خوانده‌ام که هنوز هم دیگران می‌خوانند و مجبورند بخوانند. نمی‌دانم این «تکرار در تکرار» تا چه زمانی ادامه پیدا خواهد کرد؟! و این تابوها چه وقت شکسته خواهد شد؟!

بزرگ‌ترین کارهایی‌که در چند دهه‌ی پسین در این جغرافیا در حوزه‌ی معارف و تحصیلات عالی انجام شده، این‌است‌که:«از متنی/کتابی می‌گیرند و در متنی/کتابی می‌افزایند.» شبیه مورچه، خس و خاشاک‌های ضروری و غیرضروری را از گوشه‌ای کشیده و در گوشه‌ی دیگر انبار ساخته‌اند. نمی‌دانم این انبارسازی کار را به‌کجا خواهد برد؟! و به‌چه دردی خواهد خورد؟! بدیهی‌ست که بر دردهای پیشین افزوده و باعث تورمات بیش‌تر می‌گردد که یکی از آن تورمات، افزودن بر کمیت دانش‌جویان ناکارا و باردوش به جامعه می‌باشد و از سوی دیگر عقب‌ماندن از کاروان ترقی و پیش‌رفت را نیز به‌عهده دارد. با چنین فرایند و روی‌کردی این بنا را هرروز متزلزل‌تر می‌سازند و روزی فرا خواهد رسید که این بنا فرو خواهد ریخت. درحال حاضر نشانه‌های از فروریخته‌گی این بنا در دست‌رس، چشم‌رس و گوش‌رس همه قرار دارد.

شاید پذیرفتن این امر برای عده‌ای آسان نباشد؛ مگر سرزدن به موادهای آموزشی مکاتب و دانشگاه‌های کشور کار آرمانی و غیرقابل‌دست‌رس نیست. خیلی آسان است که روزی به یکی یا چندی از این نهادها سری زده و خود داور این ماجرا باشند. در آن‌صورت می‌پذیرند که عمق فاجعه تا کجاهاست و به چه پیمانه فراگیرشده‌است.

درعین‌حال، این دیدگاه نیز این را نمی‌رساند که ما افراد کارکشته و چیزفهم نداریم و جامعه ما خالی از هرچیز است؛ نه، این‌گونه نیست. خیلی افراد نکته‌سنج، دقیق‌بین و ظریف‌کار را هرکدام ما در رشته‌های مختلف و گوشه‌های مختلف سراغ داریم که هرچیزی از دست‌شان ساخته است؛ مگر متاسفانه تا حالا از حاشیه به متن نیامده‌اند و هنوز که هنوز است حتا شانس آموزگاری مکاتب را نیافته‌اند. خیلی نویسنده‌ها، کارشناسان و ویژه‌کارانی نیز داریم که از بیکاری افسرده شده‌اند. کارهای این متخصصین حتا از خانه‌های‌شان به بیرون درز نکرده است؛ چون هیچ‌چیزی در اختیار ندارند و کسی هم نمی‌خواهد، چیزی را در اختیار ایشان بگذارند. خیلی کتاب‌های مفیدی داریم که گرد و غبار روزگار از یک طرف و عدم تعارف ما با آن‌ها از طرف دیگر؛ فقط و فقط آن‌ها را زیب و زینت کتابخانه‌ها ساخته‌اند. نداشتن رفاقت با کتاب از تعمیم دیدگاه‌های کلیشه‌ای و غیرکاربردی بر فضاهای تعلیمی/تحصیلی آمده است که ریشه در غیرموثر بودن سیستم آموزشی و ناکارایی آموزگاران دارد. شاید بگویید چرا آموزگاران؟ برای این‌که آموزگاران بیش‌تر از همه در این ماجرا دخیل‌اند. از منابع دست اول استفاده نمی‌کنند، نمی‌گذارند که دانش‌جویان نیز از منابع دست اول استفاده کنند، چالش‌ها و راه‌های حل را پیش‌روی دانش‌جویان نمی‌گذارند، زمینه فکرکردن و تولید فکر را مساعد نمی‌سازند، از مرزهای کهنه‌گرایی عدول نمی‌کنند، آزمون را زمان و مکان نمایش قدرت می‌دانند، دانش‌جویان را سرزنش می‌کنند… این کارها را خطر جدی برای خود می‌دانند و فکر می‌کنند که رفاقت دانش‌جویان با پدیده‌های تازه، عمر معاش‌خور بودن ایشان را کم می‌کند. درحالی‌که چنین امری در هیچ‌جایی دنیا محقق نشده است. این دغدغه‌هاست که عده‌یی را غیرمتحرک ساخته و در پذیرش ایستایی پدیده‌ها مونس‌اش شده است.

گفتم: «از متن در متن»؛ یعنی متنی را از متنی پدیدآوردن، از جایی بریدن و در جایی وصله‌زدن، بدون کدام دیگراندیشی و دیگرنویسی‌ای. جزوه‌ها و کتاب‌های معارف و تحصیلات عالی این جغرافیا همه دارای چنین خاصیت‌اند که از چند کتاب و جزوه‌ پیش‌تر از زمان خود ساخته شده است و آن هم بدون کدام تحلیل و وضاحت درخور ستایشی‌که دانش‌جو را به کاوش و فکرکردن وادار کند. حتا در برخی از کتاب‌ها این چند مرجع‌زدگی به حدی‌ست که مفاهیم در هم فروریخته و ناخوب شده است که به سادگی معنایی از آن بیرون نمی‌آید. سبب گیج شدن خواننده نیز می‌شود؛ شاید یک دلیل روی نیاوردن مردم به مطالعه نیز همین باشد.

تولید متن، متن‌آفرینی، ارتباط برقرارکردن با کتاب، در صحنه آوردن مسایل روز، راه‌اندازی فرایند تفکیر… خوب‌ترین و نزدیک‌ترین راه حل این مشکلات است و می‌تواند به این مشکلات تا حدی نقطه‌ی پایان گذارد. متاسفانه این کارها؛ حتا در نهادهای اکادمیک/آموزش‌گاهی این جغرافیا انجام نمی‌شود و نمی‌خواهند انجام دهند؛ پس کی باید انجام دهد؟ شاید این پرسش ذهن عده‌یی را به خودش مشغول ساخته و پاسخ‌های احتمالی‌یی نیز داشته باشد؛ مگر هر فرد باید به این نتیجه برسد که از خودش شروع نموده و ادامه دهد، تا فراگیر شده و بالای دیگران نیز تاثیر کند.

Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.

Top Reviews