نویسندهگان: کفایت حمیدی استاد دانشگاه لاپیزیک و ابومسلم خراسانی پژوهشگر دانشگاه لایپزیک
در سال 2022- 2023 بنیاد فولکس آلمان یک نهاد غیر انتفاعی برای ارتقاء پژوهشهای اجتماعی با همکاری دانشگاه لایپزیک برنامهای را روی دست گرفته است که در آن زمنیههای پژوهش برای شش پژوهشگر افغانستانی را مساعد میکنند تا در مورد سیستم رسانهای (Media system) افغانستان در بیست سال گذشته تحقیقات خود را به سرانجام برسانند. محور اصلی این برنامه که سرپرستی آن را دکتر کفایت الله حمیدی استاد دانشگاه لایپزیک (Leipzig University) بر عهده دارد، به این مهم میپردازد که فروپاشی افغانستان در تابستان 2021 و ساختار شکنندهای حوزه عمومی (sphere Public) و رسانهها (Media) چی رابطه با هم داشتند و چطور برایند آن، روند سقوط افغانستان را تسریع بخشید؟ دولتهای شکننده (fragile state)، حوزه عمومی، رسانههای جمعی ( Mass media) و فروپاشی افغانستان از محورهای اصلی در این برنامه پژوهشی است.
واژههای رسانه و حوزه عمومی در افغانستان به گونه گسترده کاربرد دارد اما کمتر از فهم و چیستی آن حرف به میان میآید و حتی در فهم و کاربرد آن دقت لازم صورت نمیگیرد. رسانه به معنای ابزاری آن در زیر مجموعه سیستم رسانهای یک کشور قابل تبین است. سیستم رسانهای اصطلاحی در مطالعات رسانه و ارتباطات است که بیان میکند میان محتوای تولیدی رسانههای جمعی و شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی یک کشور رابطه معناداری جود دارد. در اینجا رسانه به عنوان یک کلیت تعریف میشود که یک سیستم رسانهیی را تشکیل میدهد. بر اساس نظریه سیستمها، سیستم رسانهای از زیرسیستمهای متفاوتی مانند رسانههای چاپی، آنلاین و غیره که هر کدام آنها نیز دوباره به زیر سیستمهای دیگر تقسیم شده و به صورت کلی اجرای یک سیستم را میدهند؛ ساخته میشود.
همواره میان رسانهها، شرایط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی یک جامعه رابطه معنادار و اروگانیک وجود دارد. مزید بر این سیستمهای رسانهای تحت تاثیر قانون، موقعیت جغرافیایی، فرهنگزبانی، نظام سیاسی حاکم، قانون اساسی، شرایط اقتصادی و وضعیت رشد فنآوری و رسانهها میباشد. سیستمهای رسانهای را میتوان در سطح کلان (دولت- ملتها) سطح متوسط ( شرکتها) و سطح خورد ( روزنامه نگاری فردی) تبیین کرده و به زیر سیستمها تقسیم کرد. تنها از این چشمانداز میتوان به تحلیل جامع از سیتم رسانهای دست یافت، کاری که هنوز در افغانستان انجام نشده است. افزون بر این شناخت حوزه عمومی نیز مهم است. یورگن هابرماس اندیشمند آلمانی که از منتقدان جامعه مدرن و عقلانیت ابزاری است برای رهایی از شئ وارهگی و رسیدن به یک جامعه ایدهآل، حوزه عمومی مبتنی بر عقلانیت ارتباطی را پیشنهاد میکند.
از نظر هابرماس حوزه عمومی جایست که مردم در آن بدون هیچگونه زور و فشار به مفاهمه و استدلال میپردازند و در آن افکار عمومی ( public opinion) تولید میشود. به یک تعبیر افکار عمومی زاده حوزه عمومی است که مردم در آن به گفتوگو میپردازند. چیزی که در این منظومه اهمیت دارد نخست تفکر نقدبنیاد است که حوزه عمومی بر محور آن استوار است و دوم اینکه حوزه عمومی هیچ محدویت ندارد و افراد با گرایشها، بینشها و جهانبینیهای متفاوت در آن به تبادل افکار میپردازند. تضارب افکار، تفکر عقلبنیاد و استدلال مبتنی بر نقد کار محوری حوزه عمومی است که از دل آن، جامعه به حقیقتهای موجود دست پیدا کرده و به تعالی میرسد.
استدلال هابرماس این است که بدون حوزه عمومی یک جامعه به توسعه نمیرسد و رسانهها نیز به عنوان تهداب حوزه عمومی دانسته میشوند. با چنین تعریف از سیستم رسانهای و حوزه عمومی پرسش اصلی این است که سیستم رسانهای افغانستان چگونه توسعه یافته و رشد نموده است و مزید بر این، تا اندازه این سیستم در تولید و خلق حوزه عمومی و میکانیزمهای آن موفق بوده است؟ این پرسش که مبنای اصلی این برنامه تحقیقی است؛ از آنجا اهمیت دارد که تهداب حوزه عمومی توسط رسانهها گذاشته میشود
معرفی و اهمیت برنامه
یکی از زاویههای اساسی که از روزنه آن میشود به دو دهه گذشته نظر نقادانه و تحلیلی- علمی انداخت، حضور چشمگیر رسانهها در بستر اجتماعی افغانستان است که از آن به عنوان یکی از دستآوردهای اساسی دو دهه گذشته نامبرده میشود. در وقع سیستم رسانهای و جامعه دو رکن اساسی هستند که تاثیر همافزا در کلیت زندهگی اجتماعی و برقراری مردمسالاری داشته و به عنوان پایههای دموکراسی تلقی میشدند. دموکراسی که حضور مجدد طالبان به آن نقطه پایان گذاشت و همانطور که رسانهها روند دموکرازیسیون (Democratization) و مردم سالاری را تسریع بخشیدند؛ به همان میزان در سقوط جمهوری (Republic) و ناکامی دموکراسی نقش خود را ایفاء کرده است که خود محل پژوهشهای منظم را میطلبد.
فعالیت رسانههای شنیداری، دیداری، چاپی و رسانههای اجتماعی که بیگمان نقشهای سازنده و آسیبهای جدی به همراه خود داشته و دارند واقعیت مهم بیست سال گذشته است. فهم اجتماعی- سیاسی این دوره بدون شناخت عمیق از پدیده سیستم رسانهای و جامعه ناممکن یا در خوشبینانهترین حالتش نارسا و کم عمق به نظر میرسد. عدم دقت در این مورد میتواند ما را در شناخت افغانستان پسابن، نسل جوان، دولتسازی، دموکراسی، جنگ علیه تروریسم، نظام جمهوری و بلآخره حضور مجدد طالبان دچار سطحیاندیشی و نارسایی کند. نقش رسانهها به گونه در این تحولات پررنگ است که میشود آن را در فرصتها و چالشها تاثیرگذار دانست.
همین اهمیت مسئله است که امروزه سیستم رسانهها در بستر یک دولتِ شکنندهیی مانند افغانستان یا رسانهها و دولتهای شگنندهگی به معنا کلی آن در جهان توجهها و دلمشغولی نهادهای دانشگاهی و مراکز پژوهشی را به خود جلب کرده است. بناء بر این مرکز پژوهشی و تحقیقات دانشگاه لایپزیک کشور آلمان برنامهء جامع و بلند مدت تحت عنوان “سیستم رسانهها و دولت شکننده” را پیرامون افغانستان و آنچه که در بیست سال گذشته رفته است، روی دست گرفته تا به تبیین علمی مسئلهها، فرصتها و چالشهای سیستم رسانهها در دو دهه گذشته بپردازد. بیگمان گذشته بخش از اکنون آدمی است و پر واضح است که بدون فهم علمی و موشگافانه از گذشته، ترسیم چارچوب و رویاپردازی برای آینده دشوار یا حتی ناممکن است.
ساختار برنامه
هرچند تحقیقات جامع و پژوهشهای هدفمند پیرامون مسئله افغانستان در اروپا و کشورهای غربی صورت گرفته که هر کدام آسیبها و مزیتهای خاص خود را دارد. اما یک کاستی بزرگ این پژوهشها به صورت کلی این است که در موارد بسیار فاقد یک نگاه بومی و دانش محلی ( local knowledge) است که در آن یک پژوهشگر غیر بومی از بیرون به مسئله نگاه کرده و تنیجه بررسیهایش را به به بیرون داده است. از آنجا که شناخت محلی همراه با دانش بومی در پژوهشهای پیرامون رسانه، جامعه و سیاست بسیار مهم است، دانشگاه لایپزیک آلمان اینبار که در نوع خود بیسابقه نیز است، تمام بخشها این برنامه را به دست پژوهشگران افغانستان داده است تا آنها با شناخت عمیق خود از کشور و مردم؛ مسئلهها را بیشتر شکافته و ابعاد متفاوت آن را به تحلیل، پرسش و نقد بگیرند. آنچه که در غرب پیرامون افغانستان وجود دارد بیشتر از یک زاویه دور است که خود پژوهشگران افغانستان دخل و تصرف کمتری در نظم و نسق آن داشته و دارند و از این لحاظ حضور پژوهشگران افغانستان در فرایند و به انجام رساندند این برنامه؛ آن را غنامند کرده و از نظر تحلیلی رابطه متن و واقعیت موجود در بستر اجتماعی را مستحکمتر میکند.
ساختار اصلی این برنامه که هدفِ عمده آن را نیز در بر میگیرد، شامل شش پژوهش علمی و نشر آن در قالب یک کتاب پیرامون سیستم رسانهای در دولتهای شکنده؛ مطالعه موردی افغانستان از سال 2001- 2021، تولید ایجاد کارگاههای آموزشی، برگزاری دوکنفرانس بزرگ علمی پیرامون رسانهها در افغانستان و ابعاد متفاوت آن، نشر و بخش مقالات در باره سیستم رسانهای افغانستان و از همه مهمتر رابطه و تاثیر روزنامهنگاران و فعالان رسانهیی افغانستان در حوزه عمومی اورپا و رابطه دو سویه آنها هم در حوزه عمومی اروپا و هم در حوزه عمومی افغانستان که شامل روزنامهنگاران، نهادهای رسانهای، فعالان رسانه و دانشپژوهان است. در واقع این برنامه در تلاش است که به شکل دوسویه حوزه عمومی اروپا و افغانستان را با هم پیوند زده و رابطه آنها را به شکل دیالوگ و گفتگومحور حفظ کند.
ذکر یک نکته دیگر برجسته و مهم است که تمام محتوای این برنامه بر معیارهای علمی و آکادمیک استوار است و فورمت آن نیز بر پایه روشهای علمی صورت میگیرد که در آن از بروزترین ابزارهای پژوهشیها و تکنیکها روششناسی برای نوشتن یک متن علمی، استفاده میشود که محتوا آن قابلیت استفاده در محیطهای اکادمیک را داشته باشد. از آنجا که متن علمی و برپایه روشهای اکادمیک در باره سیستم رسانهای افغانستان اندک است امید میرود که این برنامه گام نخست و محکم باشد.
(1) سیستم رسانهها و حوزه عمومی در افغانستان، (2) ژورنالیزم و حوزه عمومی، (3) شهروند خبرنگار و حوزه عمومی، (4) افراطگرایی دینی، رسانهها و حوزه عمومی، (5) زنان، حوزه عممی و رسانهها، (6) رسانهها و دیاسپورای (Diaspora) افغانستان شش موضوع کلیدی است که در این برنامه مورد موشکافی و پژوهشهای گسترده قرار میگیرند. امروز روزنامهنگاران با این موضوعات کلی درگیرند و در زندگی اجتماعی آن را میبیند، استفاده میکنند و در کیفیت و شرایط زندگی شان تاثیر مستقم دارد. دانش تولید شده نیز پیرامون این موضوعات باید برای مردم قابل لمس و فهم باشد. ما در عصر اطلاعات زندگی میکنیم که روزانه میلیونها داده تولید میشود اما همه آنها علمی، روشمند و منظم نیست که بتواند زمینههای شناخت بیشتر را مساعد کند. اینجاست که دانش روشمند و کاربردی اهمیت چندبرابر پیدا میکند؛ دانش که هم قابل فهم برای تودهها و مردم باشد و هم بتواند به نیازها و پرسشها آنها پاسخ دهد.
به صورت کلی برنامه “رسانهها و دولتهای شکننده؛ مطالعه موردی افغانستان” که توسط دانشگاه لایپزیک آغاز شده در برگیرنده طیف از پژوهشها، کنفرانسها و سمینارهای علمی- تحلیلی است که بیست سال گذشته را پوشش میدهد تا به این پرسش پاسخ یابد که در بیست سال گذشته چی در افغانستان گذشته است. وضعیت رسانهها چطور بود؟ گروههای افراطی چگونه از رسانههای استفاده کردند، سیستم رسانهیی در افغانستان چگونه فعالیت کرده، دیاسپورای افغانستان چگونه میتواند در جامعه اصلی و مهمان تاثیرگذاری خود را از طریق رسانهها داشته باشند و پرسشهای دیگر … این برنامه برای از تمام پلتفورم (Platform) ها برای روند تسریع انتقال پیام و دانش تولید شده استفاده میکند تا از آن مردم، جامعه مدنی، نهادهای اکادمیک در داخل و خارج استفاده کنند.
تولید دانش تحولآفرین
به صورت کلی متنهای علمی مخاطبان خاص در حوزههای متفاوت دارد که تنها زبانش برای نهادهای علمی- آکادمیک قابل فهم است و تودههای مردم از آن به گونه نسبی بیبهرهاند. از آنجای که رسانه، سیاست و فرهنگ با تودههای مردم معنا پیدا میکند؛ خلق دانش تحولآفرین ( Transformative knowledge) و عرضه آن برای تودههای مردم که بتوانند با آن رابطه معنادار برقرار کرده و آن را فهم نمایند یکی از اهداف عمده این برنامه در دو سال آینده است که بتواند تاثیرگذاری در حوزه عمومی افغانستان را افزایش داده و در دو سطح هم برای نهادی عملی؛ پژوهشهایش را عرضه کند و هم این پژوهشها را با زبان ساده و عامفهم برای تودههای مردم و زبان تخصصی به روزنامهنگاران، مالکان رسانهها و فعالان رسانهیی ارایه کند تا انتشار و توزیع دانش در لایههای زیرجامعه برسد
مراد از دانش تحولآفرین برای تودههای مردم این است که قابلیت فهم سریع، انتشار گسترده و ارتباط دو طرفه را داشته و از سوی هم بتواند گستردهگی بازخوردها و توزیع دادههای علمی را به حد اعلای خود برساند. اصولا دانش برای مردم و نیازهای اساسی زندگی اجتماعی بشر خلق میشود. این نیز منطقی است که هر حوزه علمی زبان و اصطلاحات خود را دارد. اما باید همه از دانش تولید شده بهرهمند شده و از مزیتهای آن بدانند. این رویکرد اساسی در توزیع علم؛ نهادهای دانشگاهی را بر این واداشته است که دانش را کاربردیتر و قابل فهمتر برای مردم عرضه کنند. یکی از اهداف عمده این برنامه نیز توزیع دانش تحولآفرین و رابطه دوسویه با داانشجویان، فعالان سیاسی، تودههای مردم و خبرنگاران است تا آنها از چند و چون وضعیت آگاهی یافته و از یافتههای علمی- اجتماعی استفاده نمایند.
بنابر این برنامه میخواهد دانش به دست آمده از تحقیقات خود را به گروههای مختلف اجتماعی شریک کرده و با آنها ارتباط بر قرار کند. در کنار فرمتهای کلاسیک دانش از فرمتهای جدید پادکست podcast) ، برگزاری برنامههای گفتگومحور در شبکههای اجتماعی مانند تویتر اسپس (Twitter space)، استفاده میشود تا زمینه دیالوگ (Dialog) میان قشرهای متخلف اجتماعی در افغانستان مساعد شود. تمام مراحل این برنامه توسط پژوهشگران افغانستان و با تاکید بر دانش محلی به پایان میرسد.