با باغبان در باغ دو بیتی

با باغبان در باغ دو بیتی

باغبان
باغبان

گفتگوگردان: سمیه شریفی

آقای باغبان، شما کی هستید و خود را چطور معرفی می‌کنید؟

رحمت‌الله باغبان هستم، در سال 1378 در میدان وردک به‌دنیا آمدم و فعلأ در کابل زندگی می‌کنم. دانش‌جوی دانشکده خبرنگاری دانشگاه کابل هستم و هم‌زمان به‌عنوان خبرنگار و ترجمان در یک خبرگزاری کار می‌کنم. استاد زبان انگلیسی هستم. علاقه‌ی ویژه به ادبیات و هنر دارم. عکاسی و شاعری نیز می‌کنم.

 

از دنیای شاعری‌تان بگویید و این‌که چطور شد به شعر گفتن بپردازید؟

من از کودکی، با شعر شروع کردم، از همان شعرهای بازی‌های کودکانه و حتا پیش‌تر از آن، از لالایی‌خواندن مادرم. خط‌خوان که شدم، وقتم را با کتاب‌های شعری سپری می‌کردم و عاشق ریخت‌ قافیه‌ها و وزن‌ها بودم. این علاقه در دوره‌ی لیسه و آوان جوانی دوچند شد و انگیزه‌ی شاعر شدن به من دست داد. اما از آن‌جایی‌که متاسفانه در مکتب زمینه‌ی راهنمایی برایم فراهم نبود و کدام حلقه‌ی شعری را هم نمی‌شناختم موفق به گفتن شعرهای موزون و با قافیه نشدم. چند سال بعد زمانی که به دانشگاه کابل راه یافتم، با “کانون شعر دانشجو” آشنا شدم و شاعر شدنم از همین کانون کلید خورد. زمانی که موفق شدم نخستین شعرهای درست‌حسابی‌ام را بگویم واقعا هیجان‌انگیز بود.

درباره‌ی کانون‌تان کوتاه معلومات بدهید، چرا به این نام یاد می‌شود و چه تأثیری در پیشرفت شما داشته است؟

کانون شعر دانشجو در سال 1398 در دانشگاه کابل، توسط احمد ضیای رفعت، استاد چیره‌دست شعر و ادبیات، ایجاد شد. هدف از ایجاد این کانون شناخت ظرفیت‌های شعری و پرورش آن‌ها است. شعر دانشجو به این معنا نیست که تنها دانشجویان در آن می‌توانند اشتراک کنند، بل قصد دارد نخستین کانونی در کشور باشد که شعر دانشگاهی را ترویج و شکوفا می‌کند. کانون شعر دانشجو بیش از 60 عضو دارد و هفته‌وار نشست شعرخوانی و نقد برگزار می‌کند. من از ظرفیت قوی که در این کانون وجود دارد، استفاده بهینه کردم. در واقع، آموختن فوت‌وفن شعر، صور خیال و شکوفایی شاعری‌ام را مدیون آغوش گرم کانون شعر دانشجو استم.

کسانی که شعرهای‌تان را خوانده‌اند، شما را بیش‌تر به‌عنوان شاعر دوبیتی‌سرا می‌شناسند، چرا دوبیتی؟

هر نوع شعر را دوست دارم، اگر قالب تغییر کند باز هم شعر، شعر است. اما خودم به‌جز چند غزل انگشت‌شمار، بیش‌تر دوبیتی سروده‌ام. هرچند دوبیتی پیش از این بیش‌تر به شکل بومی و فولکلوریک بوده ولی من و دیگر دوبیتی‌سرایان معاصر، مضمون‌های تازه‌ای در این “گل چاربرگ” می‌آوریم. از این‌رو، دوبیتی امروز با دوبیتی‌های کلاسیک خیلی تفاوت دارد. دوبیتی را دوست دارم چون طبیعی‌ترین شکل شعر است و شورهای‌ عاشقانه، زندگی مردم، شادی و دلتنگی… همه و همه را در دل خود جمع می‌تواند.

در شعر، چی را بیش‌تر دوست دارید؟

در شعر؛ آزادی، آرامش، شور عجیب‌وغریب و گم‌شدن را خیلی دوست دارم. وقتی با واژه‌ها و تصویرها درگیرم، خیلی حس قشنگی دارم. ماندگاری شعر نیز مرا مجذوب خودش کرده است.

آیا بقیه دانشجوها/ هم‌دانشگاهی‌تان هم مانند شما به شعر علاقه دارند؟

بدون شک، شعر و هنر در همه‌جا وجود دارد و با لحظه‌های زندگی دیروز و امروز سخت آمیخته شده است. عاشقانه‌های جوانان، دلتنگی‌های مادرانه، شور و شیفتگی زنان، آوازهای شبانی، دل‌نوشته‌های مردم… با وجود این‌ها، انسان امروز بیش‌تر از هر زمانی به هنر و احساس رو می‌آورند و به آن نیاز هم دارند. دانشجویان چون در محور جامعه هستند، در محور شعر هم هستند. اگر تمام‌شان شعر نمی‌گویند اما به‌نحوی با شعر به‌سر می‌برند. از هدیه گرفتن/دادن کتاب شعر تا دنبال کردن کانال‌ها و صفحه‌های شعری در فضای برخط و زمزمه کردن گاه‌بی‌گاه شعر.

به نظر شما دلیل افزایش علاقه‌مندی دانشجویان و جوانان به شعر چیست؟

همان‌طور که گفتم، هنر به ویژه شعر نیاز آدمی است. گذشته از این، آسان‌شدن دسترسی‌آن‌ها به منابع شعری، کانون‌ها و انجمن‌ها و چاپ انبوه کتاب شعر هر روز به علاقه‌مندان شعر می‌افزاید. از جمله، کانون شعر دانشجو در این راستا خود را متعهد دانسته، نقش بزرگی را در بالندگی شعر، به ویژه شعر معاصر با مهربانی به دوش می‌کشد.

آقای باغبان مضمون‌های شعری‌تان از چه حسی لبریز است؟

می‌خواهم به اتفاقاتی که در اطرافم در حال وقوع هستند از زاویه‌ی متفاوتی ببینم، این گاهی به شعر منجر می‌شود. از سوی دیگر، موضوع‌های عاطفی، سیر در تخیل و احساس و مرور تجربه‌های ناب نیز خود شعر است. شاید همه در زندگی خودم اتفاق نیافتد اما در جامعه شاهد آن هستم. ساده‌تر بگویم، شعرهای عاشقانه بیش‌تر می‌نویسم.

با توجه به اینکه یک شاعر جوان استی، چقدر سعی می‌کنی تا حس و حال جوانان را در اثرهایت منعکس و منتقل کنی؟

یک دوستم می‌گفت من فکر می‌کنم تو تمام وقت خود را به شنیدن از جوانان و عاشقان صرف می‌کنی. او گفت در تعجبم چطور حرف‌ها، حس‌ها، رابطه‌ها و هنجارها و ناهنجارهای آن‌ها را  این‌قدر خوب درک کرده، به تصویر می‌کشی!

آیا اثر چاپ‌شده هم دارید؟

تا هنوز خیر، اما قرار است در آینده‌ی نزدیک شعرهایم در مجموعه‌ای توسط کانون شعر دانشجو به چاپ برسد.

با این حس و روح لطیفی که داری دلمان می‌خواهد حالا از تجربه‌ها و آرزوهایت بگویی.

من از امید زنده‌ام. ساختمان پیکرم از خواستن شکل گرفته. در زندگی سختی کشیدم، درد دیدم، گریه کردم اما لذت کامیابی‌ها را هم تجربه کردم. هدف تعیین کردم، آرزوها در دلم کاشتم به بعضی‌های‌شان رسیدم و به بقیه‌شان تلاش می‌کنم برسم. دوست دارم، در آینده تحصیلات عالی را تا سطح دکترا در خارج از کشور به پایان برسانم و پس به وطن برگشته، برای این خاک کار کنم. تدریس کنم، بنویسم و بسرایم.

چند نمونه شعر رحمت‌الله باغبان را با هم می‌خوانیم:

به چشمان قشنگت نم نباشد

و لبخند از لبانت کم نباشد

تو تنها حور من هستی، به‌جز من

الهی در برت آدم نباشد

***

نگیر از عاشقت هرگز کناره

بیا با بوسه‌ای سر کن دوباره

چه می‌ترسی ترا با من ببینند!

تو خوش باشی، دگر مردم چه کاره؟

***

بیا و باز کن با من سر شعر

درون خانه‌ام شو از در شعر

هوا بارانی و چای دوتایی

دلت را می‌برم با دفتر شعر

سمیه شریفی دانشجوی دانشکده‌ی خبرنگاری در دانشگاه کابل است. شریفی نیز خود شاعر است و علاقه به شعر معاصر به ویژه قالب سپید و آزاد دارد. وی می‌خواهد در آینده به‌عنوان یک خبرنگار قوی در رسانه‌های بزرگ دنیا کار کند.

Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.

Top Reviews