جایگاه زنان در حکومت طالبان
سید محمد فقیری- جامعهشناس
در همه دولتهایی که در سد سال گذشته در افغانستان روی کار آمده اند، «زنان» مهمترین موضوع کنشورزی سیاسی بوده است. زن افغان در این یک سده نتوانست از موضوع سیاسی به فاعل سیاسی ارتقا یابد.
رویکرد حکومتهای افغانستان پیرامون جایگاه زنان در سد سال گذشته همواره کنش و واکنشهای را در پی داشته است. رویکرد امان الله خان نسبت به حقوق زنان تا رویکرد حاکمیت کوتاه مدت امیر حبیب الله کلکانی از زمین تا آسمان تفاوت داشت، رویکرد حکومتهای نامنهاد کمونیستی در مورد زنان تا رویکرد حکومت مجاهدین نیز تفاوت بنیادی داشت و به همین ترتیب نگرش دگماندیشانه طالبان با نگرش حکومت جدید فاصلهای از فرش تا عرش دارد.
یکی از دلایل قیام و شورش علیه حکومت کمونیستی افغانستان این بود که حکومت برنامههایی در قسمت از بین بردن مهریه روی دست گرفته بود و زنان مهمترین انگیزه برای شورشیان بودند. در واقع میتوان گفت که انگیزههای غریزی شورش بیشتر از هر انگیزه دیگری تاثیرگذار است.
یکی از عوامل اساسی بحران و تنش در افغانستان در یک قرن گذشته جلوگیری از توانمند شدن زنان بوده است. توانمند شدن زنان یکی از شاخصههای مهم برای گذار به سوی یک جامعه سالم است، جامعهای که در آن کارکرد نهادهای اجتماعی به گونه درست مدیریت میشوند و فقر فرهنگی به گونه ارثی منتقل نمیشود.
حکومت ایدیولوژیک طالبان بخش بزرگی از محدودیتها را پیرامون به حاشیه راندن زنان وضع کرد. زنان در دوره حکومت طالبان از آموزش محروم شدند، رفتن شان به بازار مشروط به حضور محرم شرعی گردید و آنها از انجام وظایف در جامعه باز داشته شدند. در حکومت طالبان کارکرد نهادهای اجتماعی دگرگون گردید و نهاد آموزش از چرخه نهادهای اجتماعی حذف و حضور زنان صرفآ در نهاد خانواده محدود شد.
طالبان مبانی معرفتی سیاست شان پیرامون زنان را با تفسیرهای فقهی توجیه میکردند و از سوی دیگر نگاه سنتی- قبیلوی نیز تاثیر زیادی بر وضع اعمال سختگیرانه در مورد زنان داشت.
فرمانهای طالبان در ارتباط با زنان:
طالبان پس از تسخیر طالبان در سال 1996 در ماه نوامبر همین سال با صدور فرمانی، بخشی از سیاستهای شان در ارتباط با زنان را مطرح کردند. در بخشی از این فرمان آمده بود که: “شما زنان نباید به خارج از محل سکونت خود قدم بگذارید. اگر به بیرون از خانه میروید نباید مانند زنانی باشید که به لباسهای مد روز و آرایش عادت کرده اند و مانند قبل از ظهور اسلام جلو هر مردی ظاهر میشوند.”
طالبان در این فرمان تاکید کردند که کنترل شدیدی را بر حضور زنان در بیرون از منزل خواهند داشت و نهاد «امر به معروف و نهی از منکر» در راستای به گفته آنها این معضلات اجتماعی مقابله خواهد کرد.
فرمان دوم:
طالبان دومین فرمان شان را نیز در ماه عقرب 1375 در ارتباط با مقررات کار برای شفاخانههای دولتی و خصوصی بر اساس اصول شریعت اسلامی صادر کردند. در این فرمان موارد زیر گنجانده شده بود:
“1: بیماران زن باید به پزشکان زن مراجعه نمایند. در صورتیکه پزشک مرد مورد نیاز باشد، بیمار زن باید در معیت بستگان نزدیکش معاینه شود.
2: در طول معاینه، بیماران زن و پزشکان هر دو باید پوشش اسلامی و حجاب داشته باشند.
3: پزشکان مرد جز عضو مبتلا به بیماری، نباید هیچ بخش دیگر از بدن بیمار زن را لمس کنند یا مشاهده نمایند.
4: سالن انتظار بیماران زن باید کاملآ مستور باشد.
5: منشیهای که برای بیماران زن نوبت میدهند باید زن باشند.
6: در طول نوبت شب، پزشکان مرد بدون درخواست بیمار مجاز نیستند وارد اتاقهایی شوند که بیماران زن در آنها بستری هستند.
7: نشست و برخاست و گفتوگو میان پزشکان زن و مرد ممنوع است، اگر گفتوگویی ضرورت داشته باشد باید با حجاب صورت گیرد.
8: پزشکان زن باید لباسهای ساده بپوشند؛ آنها مجاز نیستند از لباسهای شیک و تجملی و یا لوازم آرایش استفاده کنند.
9: پزشکان و پرستاران زن نباید وارد اتاقهایی شوند که در آنها بیماران مرد بستری هستند.
10: کارمندان شفاخانهها باید نماز را در وقت خود در مساجد بخوانند.
11: ماموران منکرات مجاز هستند هر زمانی برای کنترل وارد {شفاخانه} شوند و کسی حق ندارد برای آنها ممانعت ایجاد کند.
هرکسی از این فرامین تخطی کند، بر اساس مقررات اسلامی مجازات خواهد شد.” (رشید، 1379، ص 353-352)
فرمان سوم:
سومین فرمان طالبان در ماه قوس 1375 صادر گردید. ریاست عمومی امر به معروف و نهی از منکر در این فرمان، محدودیتهای دیگری را نیز مرتبط با حضور زنان در جامعه وضع کرده بود. در این فرمان از رانندگان خواسته شده بود که هیچ زنی را با چادر ایرانی سوار موتر نکنند و در صورت تخلف راننده زندانی خواهد شد. در این فرمان بر ممنوعیت موسیقی تاکید گردیده بود و همچنان کوتاه کردن و یا تراشیدن ریش، نگهداری کبوتر و «کاغذباد بازی» به عنوان جرم در نظر گرفته شده بود.
در این فرمان بر ممنوعیت بتپرستی و حذف عکسها و تصاویر از وسایط نقلیه، هوتلها و دکانها تاکیده گردیده بود و قمار بازی را جرم پنداشته بود و همچنان برای ریشهکن کردن اعتیاد، زندانی ساختن معتادان را تجویز نموده بود.
در فرمان شماره سوم طالبان موسیقی و رقص در مراسم عروسی ممنوع گردید و همچنان دوخت لباسهای زنانه و اندازهگیری زنان توسط خیاط مرد نیز ممنوع شد و در این فرمان آمده است که اگر زنی با مجلات مد لباس در مغازه خیاطی دیده شود خیاط زندانی خواهد شد.
راه پر خم وپیچ زنان افغان:
زنان افغان راه طولانی و پر از خم و پیچی را رفته اند. مقایسه وضعیت کنونی با وضعیت حاکم در زمان طالبان تفاوت زیادی را نشان میدهد، اما جنس چالشهای آن زمان و حال، چندان تفاوت ندارد.
سنتهای اجتماعی در این کشور ریشههای عمیقی دارند. به گونه مثال اگر نوع حجاب زنان افغان را با نوع حجاب زنان برخی از کشورهای اسلامی مقایسه کنیم، به گونه معناداری به این نتیجه میرسیم که سنتهای اجتماعی و اعمال فشار بر زنان افغان، آنها را به گونه اجباری در اسارت ارزشهایی قرار داده که صبغه دینی نیز ندارند. «در حالیکه در جامعه ایران حجاب وجهی عقیدتی، ایدیولوژیک و مذهبی دارد، در افغانستان برقع و حجاب بخشی از سنت زندگی روزمره را تشکیل میدهد و پوشیدن آن حاکی از بقایای این سنتها است. به همین دلیل با وجود آزاد بودن پوشش، گذشته از زنانی که در دوره طالبان ناچار از پوشیدن برقع بودند، در باقی موارد برقعها برجا مانده اند، تنها بخش جلویی آنها به نسبت گذشته کوتاه تر شده و به شکل گذشته در آمده است. همچنین برقع تفاوت بسیار مشخصی را میان زن افغانی مدرن و سنتی ایجاد میکند، تفاوتی که یکی در واقعیت عینی زندگی روزمره زنان افغان و دیگری در عکسهای روباز زنانی دیده میشود که در طول دوره رقابتهای تبلیغاتی برای انتخابات ولسی جرگه و مشرانو جرگه به در و دیوار شهرها چسپیده و در آن زنان با شعارهایی چون: «امنیت،آزادی و انکشاف» … به صحنه رقابت سیاسی همپای مردان قدم گذاردند و برای هر ناظری دیدن همزمان این دو تصویر تناقضی را به وجود میآورد و به این پرسش دامن میزند که میان دو واقعیت کدام یک حقیقی و کدام مجازی است؟» (صادقی، ،۱۳۹۰،ص ۴۸)
وقتی نامی از رژیم طالبان برده میشود مستقیمآ سیاستهای سختگیرانه آنان در برابر زنان ظاهر میشود و این میرساند که زنان سوژه اصلی نزد بسیاری ازحکومتها بودند. بنآ باید گفت که تغییرات اجتماعی بدون مشارکت فعالانه زنان غیر ممکن است و این امر زمانی تحقق مییابد که هم دولت و هم جامعه به درکی مناسب از اهمیت توانمند شدن زنان برسند تا فرایند گذار از منازعه موفقانه انجام شود.
اما در حال حاضر نمیتوان قضاوت کرد که آیا طالبان در صورت پیوستن به روند صلح و مشارکت در حکومت آیا همچنان مانند گذشته میاندیشند؟ آیا در نظام فکری طالبان پیرامون حقوق زنان تغییری رونما گردیده است و یا خیر؟ پاسخ به این پرسشها نیاز به زمان دارد، اما آنچه اهمیت دارد این است که واقعیتهای افغانستان نوین به طالبان شناسانده شود و این اصل در مذاکرات صلح نیز باید به عنوان یک بحث محوری مطرح باشد.
منابع:
1: رشید، احمد (1379)، طالبان، مترجمان: اسدالله شفایی و صادق باقری، انتشارات دانش هستی
2: صادقی، فاطمه (۱۳۹۰) بررسی وضعیت زنان در افغانستان و تاجیکستان- گفتوگو پلی میان نخبگان و شهروندان ۷۷، تاریخ ۲۵ جوزای ۱۳۹۰.