دارای شاخههایی با میوهی رسیده
گفتوگو گردان: رحمتالله باغبان
در این مجال با شاعر جوان و نامآشنا آقای هوشنگ یگانه گفتوگو میکنیم. وی عضو شعر دانشجو است و شعرهایش جذابیت و شگفتی ویژهای دارد.
ضمن تشکر از شما آقای یگانه، خواهشمندیم بهمنظور آشنایی خوانندگان نشریه از معرفی خودتان شروع کنید.
امید سرابی با نام هنری هوشنگ یگانه. در تهران بهدنیا آمدهام. ۱۸ سالهام و در حال حاضر در دانشکدهی زبان و ادبیات آلمانی دانشگاه کابل درس میخوانم.
چطور شد که با شعر همدم شدید؟
هنگامیکه رخصتیهای تابستان سال ۱۳۹۷ را سپری میکردم با یکی از شاعران سپیدسرا آشنا شدم. همین اتفاق سبب شد به شعر رو بیاورم. در آغاز شعر نیمایی مینوشتم. دفترچهی یادداشتی که همیشه در جیبم بود را به دو بخش سپید و غزل تقسیم کرده بودم. در صنف مکتب آنهم وقتی استاد درس میداد خیلی چیزهای شاعرانهای به ذهنم میرسید.
سپس، آنچه انگیزههای شعریام از آن سرچشمه میگرفت، پشتکار و خاطراتم بودند، زیرا در آن زمان بهجز خودم هیچکس نمیدانست هوشنگ شعر مینویسد.
چنانکه اشاره کردید، شما از دوران مکتب به شعرخوانی پرداختید، شاعری در دوران مکتب چگونه است؟ از فرصتها و چالشها بگویید.
چیزیکه یادم میآید این است که از فرصتهای بهدستآمده استفاده کردم. اگر فرصتی نبود، آنرا میساختم. هیچ مانعی برای شاعرشدن من نبود. در عموم اما بهخاطر نبود استاد شعر در مکتب و عدم دسترسی به حلقههای ادبی برای شاعران نوپا، بسیار دشوار است.
یکبار از استاد دری مکتبم خواستم بیتی از رهی معیری را برایم تقطیع کند، اما نکرد و پیش چند تن از همصنفیها برایم گفت: «تو نمیتانی بچیم! هنوز برای این کار خُرد هستی.» همین بود که وزن را با خواندن «عروض و قافیه» از سیروس شمیسا به اندازهی زیادی یاد گرفتم، پرشهای وزنی با تمرینهای پیوستهام برطرف شدند.
چه کسی/عاملی سبب شد شعرتان چوناین بهروز و پُرمحتوا باشد؟ الگویتان کی بوده است؟
خوانش شعرهای ضیای رفعت، نجمهی زارع و کاوهی جبران تاثیر زیادی روی شعر من گذاشتهاست، اما بیشتر ضیای رفعت (استاد رهنمای ما در کانون شعر دانشجو) را دوست دارم و الگوی من در شعر نیز ایشان است.
اکنون شعر دانشجو چه جایگاهی در میان کانونهای ادبی کشور دارد؟
شعر دانشجو قوی و باانگیزه شروع کرده و نتیجهی خوبی هم داشته است. نشستها هر روز پُرجمعیتتر و زیباتر میشود. با ظرفیتی که وجود دارد، بهزودی جایگاه ویژهای در میان تمام حلقههای شعری خواهد یافت. جا دارد از استاد ضیای رفعت و دیگر دوستانم در کانون شعر دانشجو تشکر کنم.
شما با اینکه شاعر جوان هستید، اما روشنفکر و آزاداندیش هم استید. میخواهم انگیزه و فکرتان را در این مورد با ما شریک کنید.
شعر همانند زبان وسیلهای برای بیرونآوردن اندیشههایم است. شعر میسرایم که خودم را آزاد کنم. گپ بزنم و با خود و با خوانندگان در ارتباط باشم. میخواهم خوانندگان از شعرم لذت ببرند و حالشان خوب شود.
آیندهی شعریات را چطور ترسیم کردهای؟
با شعر رفیق خواهم ماند. به هرچه بهتر شدن مهارتام میکوشم و امیدوارم شعرهایم به چاپ رسیده و در دسترس دوستداران شعر قرار گیرد.
میخواهیم بدانیم تعریف شما از این سه: امید، زندگی و عشق چیست.
امید، همان اکسیژنی است که زندگی برای زندهماندناش نیاز دارد.
زندگی، زمان اندکی که برای خودینشاندادن خود بهدنیا داریم.
عشق، حس قشنگی که بهخودم و شما آرزو دارم.
شعرهایتان در چه قالب است و چه محتوایی را بیشتر میآورید؟