رسانه و جنسیت

رسانه و جنسیت تلنگری به جنسیت‎‌زدگی
شبنم خلیل‌یار

شبنم خلیل‌یار

از نظر «حقوق جنسیت»، تقریباً همه‌ی رسانه‌های کشور دچار «جنسیت‌زدگی»‌اند. خبرها و برنامه‌های رسانه‌های ما با سوگیری مثبت به‌نفع مردان تنظیم می‌شوند و زنان خبرنگار و برنامه‌ساز نیز به‌ناچار خودشان را با سوگیری به اسم «ارزش‌های فرهنگی» و «ارزش‌های سنتی» منطبق و در چارچوب مردسالاری حرکت می‌کنند.

مطابق بند هفت اعلامیه‌ی حقوق بشر در سال 1946، آزار و اذیت جنسی عبارت است از: «عملکرد غیرقانونی در به‌کارگیری هرگونه ابزار به‌وسیله‌ی یک کارفرما برای تبعیض قایل‌شدن علیه هر شخص در زمینه‌های مزد، وضعیت یا امتیازات استخدامی به دلیل نژاد، رنگ پوست، مذهب، جنسیت یا ملیت آن فرد.» متناسب به این تعریف، دو نوع متفاوت از آزار و اذیت وجود دارد؛ یکی موقعیتی است که افزایش حقوق، ترفیع مقام یا سایر مزایای کاری در قبال پاسخ‌گویی به ‌تقاضاهای جنسی ارایه می‌شود، نوع دوم آزار و اذیت جنسی عبارت است از ایجاد محیطی خصومت‌آمیز به‌وسیله‌ی فرد خاطی و آزاردهنده که بدون هیچ‌گونه انگیزه‌ای است و موقعیت شغلی یا اقتصادی قربانی را تهدید نمی‌کند، اما از نوعی الگوی رفتاری در محیط کاری ناشی می‌شود که ممکن است شامل بی‌پروایی‌ و رفتارهای جنسی ناخواسته، کنایه‌ها و سایر رفتارهای جنسی شود که بر کیفیت عمل‌کرد شغلی قربانی تاثیر بگذارد. براساس تعریفی که «کمیته‌ی فرصت‌های شغلی برابر» ارایه می‌دهد، آزار و اذیت محیط خصومت‌آمیز را به‌عنوان رفتاری جنسی تعریف می‌کند که هدف یا تاثیرش مداخله‌ی غیرمنطقی در عملکرد شغلی قربانی یا ایجاد محیط کاری مرعوب‌کننده، متخاصم یا آزاردهنده است.

اگر «رسانه»‌ را به‌مثابه‌ی یک «سازمان» درنظر بگیریم، مشکل آزار و اذیت جنسی در رسانه چیز بیگانه نیست و زنان در کشورهای مختلف این تجربه‌‎ را پشت سر گذاشته‌اند. در افغانستان با آن‌که قربانی‌ آزار و اذیت جنسی همواره محکومی به‌سکوت بوده است، به دلیل حساسیت‌های «سنت» و فرهنگ «پدرسالار» موجود، اما در یک بررسی میدانی و تجربی درمی‌یابیم که محیط رسانه، محیط سالم برای حضور بانوان در کشور نبوده است و کارکنان زن، اغلب مورد آزار و اذیت پنداری و رفتاری از سوی مردان قرار می‌گیرند. اگر بخواهم در این راستا مثالی بیاورم، می‌توانم گفت با آن‌که دست‌یابی به اطلاعات درباره‌ی پرونده‌های اذیت و آزار رسانه‌ای گزارش نمی‌شوند، برخی گزارش‌ها مشکلاتی در این زمینه را نشان می‌دهد که تعداد قابل توجی از پرونده‌های رسانه‌ای پیش از این‌که رسانه‌ای شوند یا به دادگاه بروند، به‌صورت توافقی میان دو طرف قضیه حل می‌شوند تا آبروی دوجانب پس از «جرم»، همچنان حفظ شود!

آزار جنسی یک مشکل جدی است که زنان افغانستان در محیط‌های کاری از جمله سازمان‌های رسانه‌ای با آن روبرو است. این بهنجار ریشه در ساختار پدرسالار جامعه دارد که به‌نظر می‌رسد در همۀ عرصه‌های زندگی ما ریشه دوانده است. استفادۀ کالایی از زنان در رسانه‌ها به مسوولیت نیابتی رسانه در تعمیم و ترویج رواداری خشونت علیه زنان در کشور منجر شده است.

براساس آمار و تحقیقات انجام شده، بالاتر از 32 درصد زنانی که با آنان مصاحبه شده، بیان کرده‌اند که در محیط کاری خود آزار دیده‌اند. درعین‌حال، رای‌گیری در همین زمینه نیز به این مساله پی برد که بالاتر از 85درصد مردان و زنان باور دارند آزار و اذیت جنسی یکی از مشکلات محیط‌های کاری به‌شمار می‌رود. برای مثال، تحقیقی که توسط هیئت دبیران مدیریتی «اسوشیتدپرس» انجام داده، به این امر پی برده است که «40درصد زنان که در 19 روزنامۀ در ایالات متحد به کار مشغول‌اند، مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته‌اند.»

لازم است رسانه‌های کشور گام‌هایی برای کاهش یا از میان بردن آزار و اذیت جنسی بردارند. اگر فرض را بر این بگیریم که رسانه‌ها تلاش کنند آزار و اذیت جنسی را در محیط کاری خویش کاهش بدهند، پرسشی که مطرح می‌شود این است که چگونه می‌توان تمام کارمندان رسانه را کنترل کرد؟ در این زمینه راه حل کاربردی شاید این باشد که سازمان‌ها باید برای کارکنان خود روشن کند که با آزار و اذیت کنار نخواهند آمد و مکانیزم‌هایی برای اقدام سریع در صورت روی دادن چنین اتفاقاتی، اتخاذ می‌کنند.

مشکل دیگر اما این است که رسانه‌ها در افغانستان «نقدناپذیر» شده‌اند و به نقد و نقادی تمکین نمی‌کنند که به مرور سبب یک «انارشی‌گری» در حوزه‌ی رسانه شده است. مثلاً اگر مفعول علیه فاعل خشونت اعتراض کند، فاعل به شکل گسترده مورد حمایت روحیه‌ی «پدرسالار» و «سنت» قرار می‌گیرد، درحالی‌که آن‌جا بحث «نجابت» مطرح نیست. این برخورد سبب می‌شود که ما شاهد «معافیت» فاعل خشونت از تطبیق قانون باشیم و در واقع استثنا قایل شویم و بر تبعیض و خشونت مهر تایید بگذاریم.

مشکل دیگر این است که اغلب رسانه‌های کشور در پروسه‌ی استخدام و کارکنان، اصل شایسته‌سالاری را در نظر نمی‌گیرند و یک نوع برده‌داری مدرن در استخدام ظرفیت‌های منابع انسانی به‌ویژه در عرصه‌ی زنان در رسانه‌ها جریان دارد. این بهنجار سبب می‌شود از زنان در اغلب موارد به‌مثابه‌ی ابزار استفاده شود و زن جایگاه‌اش به شی یا کالال تقلیل پیدا کند. در همین رابطه، «سیمون دوبوار» می‌گوید: «انسان زن یا مرد متولد نمی‌شود، بل جامعه او را به زن یا مرد تبدیل می‌کند». بدین معنا که جنسیت به‌عنوان یک هویت اجتماعی-نه ویژگی‌های فیزیولوژیک-، محصول جامعه و به‌ویژه رسانه‌ است که دستی در این «بازنمایی» یا بهتر است بگوییم «کژنمایی» دارد. بازنمایی پایه‌ی اصلی هر رسانه و گفتمان مسلط آن است که قسمت اعظم جنسیت و هویت افراد در یک جامعه از طریق فرهنگ‌سازی رسانه‌ای به‌وسیله‌ی بازنمایی‌هایی که انجام می‌دهد، ساخته می‌شود. در واقع از طریق بازنمایی و به‌واسطه‌ی زبان بازنمایی است که مخاطب رسانه پیرامون خود را باز‌می‌شناسد و بدان معنا می‌دهد. بر مبنای چنین مبانی‌ای، می‌توانیم گفت که زبان بازنمایی تمام رسانه‌های کشور مردسالار است و زن را به‌عنوان «جنس دوم» تعریف می‌کنند. زبان رسانه‌های افغانستان میزان زیادی از تبعیض و تحکم جنسیتی را دارند و زن را به‌عنوان جنس ضعیف، منفعل و احساساتی و به‌دور از شعور برابر با مردان تعریف و بازنمایی می‌کنند. کافیست به گفتارهایی که همه‌روز در برنامه‌های رسانه‌های داخلی کشور مورد استفاده قرار می‌گیرند، توجه داشته باشیم.

در حقیقت رسانه‌ها از طریق جنسیت‌زدگی انواع بازنمایی‌ها، به باور جاافتاده‌ای که «زنان ناتوان‌اند، زنان ناقص‌العقل‌اند، زنان ضعیف‌اند…» دامن می‌زنند. زنان و دختران با رشد و تربیت در دامان این نوع بازنمایی‌ها ناخودآگاه موضع ضعیف را به‌عنوان موضع طبیعی خود می‌پذیرند و به افراد منفعل و پذیرا تبدیل می‌شوند.

Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.

Top Reviews