فریبا اکبری
دموکراسی درهر جامعه تصویری متفاوت را یجاد کرده است و اغلب وقتی از دموکراسی در افغانستان یاد میشود به تصویر آزادی زنان و ستیزه جویی کامل با سنت مرتبط دانسته میشود و به دلیل دلواپسی حضور زنان در میدانهای اجتماعی، واکنش ستیزهجویانه نسبت به دموکراسی در افغانستان به چشم میخورد.
چرا موضوع دموکراسی و زنانگی در افغانستان با واکنشهای تند مواجه است؟
زنان افغانستان، در بیشتر موارد پیوند ناگسستنی با خانه، چهاردیواری و پنهان بودن داشته اند و از آن جهت موضوع زنانگی و حصار در جامعه ما حرف مقدسی است که هنوز هم پیروان خودش را دارد، بنابراین بعضی از مخالفان دموکراسی تا جایی که با آزادی بیان، نوعیت حکومتداری و غیره ابعاد دموکراسی مخالفتی داشته باشند، بیشتر به برداشتن حصار از اطراف زنان مشکل دارند.
در این میان کسانی هم هستند که نمیخواهند دموکراسی با فرهنگ جامعه آشتی کند و از دموکراسی غولی ساختند که همهی گذشتهی فرهنگی را به فنا میدهد. این جنسیتزدگی دموکراسی در افغانستان تصویر مبهمی از این واژه برجای گذاشته است و به حضور زنان در زیر پرچم دموکراسی لطمه زده است، زمان این دو را به هم اشتی میدهد و ستیزهجویان دموکراسی نیز با آن عادت میکنند.
دستاوردهای نزدیک به دو دهه فعالیت زنان که بیشتر خلاصه میشود به حضور زنان در عرصه معارف که البته نکتهی مثبتی است، اما از سوی هم حضور زنان در پستهای مدیریتی و سیاسی به شدت کمرنگ احساس میشود و این سرخوردگی دموکراسی در کشور نشان میدهد و از عمدهترین دلایل سرخوردگی دموکراسی مبارزات ستیزهجویانه مخالفان دموکراسی و سنتگرایان با حضور زنان در میادین اجتماعی و فعالیتهای بیرونی زنان بوده است.
در بسیاری از روستا های افغانستان از اولیهترین حقوق خود محروم هستند چه برسد با آشنایی مکتبی به نام دموکراسی.
در جامعه ما تا نامی از دموکراسی برده میشود؛ انگشت اشاره طرف زنان میرود و آن را در تقابل با قداست در حصار بودگی زن نسبت می دهند که البته با هم مرتبط اند. اما، تصویر ایجاد شده که مطلق دموکراسی را به زنان ربط میدهند میتوانند روحیه مبارزهجوی مردم را در مقابل دموکراسی را افزایش داده و بیشتر به شکنندگی و سردرگمی اجتماعی منجر شود تا اصلاح نظام سیاسی.
نمونههای بسیاری را میتوان مثل زد. امروز در بیشتر کارگاههای آموزشی، صنفهای درسی و صحبت های رد و بدل شده روز، وقتی حرف از دموکراسی به میان میآید اکثر مخالفان دموکراسی انگشت نقد شان فقط موضع زنان در دموکراسی است و این واکنش بلاخره باعث ایجاد تنشهای لفظی شده چیزی هم از بحث دستگیر شان نمیشود.
اگر ما دموکراسی را به معنای مردم سالاری و آزادی واقعی بدانیم، متوجه باشیم که با یک ایدهی آرمانگرا مواجه هستیم که این خود بحث مفصل دیگری است، اما اگر دموکراسی را به معنای نسبی با واژه بالا ربط دهیم، بازهم روند طولانی را می طلبد تا خود را با بافتهای همان جامعه تطابق پیدا کند و کار یک روزه نیست.
کارل مانهایم، متفکر و جامعه شناس مجارستانی دموکراسی را در اصل دارای غنای فرهنگی میداند.
زنان باید کمی از واژه حصار پا فرا تر بگذارند، و این واژه تنها مشغله ذهنی شان نباشد؛ اما این حرکت باید آگاهانه و تهی از احساسات باشد، تا لطمه بیشتری به زنان وارد نکند.
رویکرد سیاه و سفید مطلق در هیچ جامعه و هیچ موردی موثر نبوده و نخواهد بود در بعضی مواقع دید خاکستری به قضایا جدید نیاز است.
خلاصه این که اگر از دموکراسی به معنای اصلاح جامعه تعبیر شده بود تا شکستن مطلق سنت و ربط آن به زنانگی شاید بیشتر جوابگوی مشکلات امروز زنان بود و کمتر در مبارزه با آن از ستیزهجویی کار گرفته میشد.