موانع فرهنگی فراروی دموکراسی در افغانستان

سید محمد فقیری

 

موانع فرهنگی فراروی دموکراسی به‌عنوان جدی‌ترین سدهای تحقق نظام مردم‌سالاری پنداشته می‌شود. از آن‌جایی‌که دموکراسی مستلزم کنش‌های هدف‌مند شهروندان می‌باشد، نیاز است تا مردم نقش‌محوری در فرایند شکل‌دهی یک حکومت پاسخ‌گو داشته باشند.

تاریخ معاصر افغانستان نشان می‌دهد که اکثریت بغاوت‌ها و شورش‌ها علیه حکومت‌ها ریشه‌های فرهنگی داشته‌اند. جامعه‌ی سنتی افغانستان منطبق با هویت انتسابی و فرهنگ سنتی-دینی به پدیده‌های هم‌چو دموکراسی نگاه ارزشی داشته است.

خانواده به‌عنوان یک نهاد اجتماعی در افغانستان نتوانسته است که کارکرد خود را به گونه‌ی مطلوب انجام دهد. خانواده نقش اساسی در انتقال ارزش‌های دموکراتیک دارد. نهاد خانواده در افغانستان به دلیل کارکرد ضعیف نهاد آموزش، تغییرات بسیار زیادی را تجربه نکرده است.

برخوردهای منفعلانه‌ی مردم در برابر سرنوشت سیاسی‌شان به‌خوبی نشان می‌دهد که استبداد سیاسی در تاریخ معاصر کشور نهاد خانواده را به‌سمت یک محافظه‌کاری هدایت کرده است.

یکی از مهم‌ترین منابع فرهنگ سیاسی افغانستان را سنت‌های اجتماعی و قبیلوی تشکیل می‌دهد. تحقق دموکراسی نیاز به قانون‌گرایی و تحولات فرهنگی دارد و نخستین عنصر برای گذار از فرهنگ سیاسی محدود، ایجاد تحول در فرهنگ سنتی-قبیلوی می‌باشد.

یکی دیگر از ویژ‌گی‌های فرهنگ سنتی و قبیلوی این است که هویت انتسابی و تعلق خاندانی تعیین‌کننده‌ی منزلت و جایگاه افراد می‌باشد نه هویت اکتسابی و دانش افراد. برای همین است که در جامعه‌ی افغانستان همواره افتخار به قومیت به یک رفتار اجتماعی در میان بسیاری از سیاسیون تبدیل شده است. در فرهنگ سنتی افغانستان واحد اجتماعی عبارت از قوم می‌باشد و قومیت جایگاه افراد را در سلسله‌مراتب قدرت مشخص می‌کند و از جانب دیگر فقدان هویت ملی و یا کم‌رنگ بودن نمادهای هویتی در کشور از دیگر مسایلی است که جلو توسعه‌ی سیاسی را سد کرده است.

 

استبداد

برخی از اندیش‌مندان به این باور اند که استبداد به‌عنوان یک آفت سیاسی، ریشه‌های فرهنگی عمیقی دارد و تا زمانی‌که جوامع به گونه‌ی هدف‌مند با این آفت در حوزه‌ی فرهنگی مبارزه نکنند، دموکراسی تحقق پیدا کرده نمی‌تواند.

«ملتی که مدت‌ها زیر شلاق استبداد زندگی کرده باشد، ذلت برایش طبیعت ثانوی می‌شود، او نه‌تنها که احساس عزت نمی‌کند که حتا مفهوم عزت و شرف را درک نمی‌کند» (انصاری، 1380، ص 124).

افغانستان انواع حکومت‌های استبدادی را تجربه کرده است. استبداد به‌عنوان یک کنش سیاسی ریشه در کنش فرهنگی یک جامعه دارد. اگر در چارچوب نهادهای اجتماعی به بررسی جایگاه استبداد بپردازیم، خانواده به‌عنوان نخستین نهاد اجتماعی مصداقی از نابرابری و استبداد را در خود جای داده است. نظام‌سلسله مراتبی مبتنی بر جنسیت در خانواده‌های افغان نمایان‌گر این است که استبداد از درون ساختار خانواده به سایر نهادهای اجتماعی به‌ویژه نهاد دولت سرایت کرده است.

عرف و سنت‌های اجتماعی در افغانستان روایت غالب می‌باشد در حالی‌که در هژده سال گذشته روایت دموکراسی خواهی نتوانست که در برابر روایت سنتی به پیروزی برسد. شکاف میان شهر و روستا همواره در تاریخ معاصر افغانستان خودش را در لباس شورش‌گری و جنگ نشان داده است و بزرگ‌ترین قربانی این شکاف همانا نهاد دولت بوده است.

پایین بودن میزان آگاهی و عقب‌ماندگی فرهنگی را باید مهم‌ترین مانع فراروی دموکراسی در کشور دانست. برخی از حکومت‌های افغانستان تصور کردند که با وضع قوانین می‌توانند بر ساختارهای سنتی در کشور به دموکراسی برسند. چون‌این نگاه‌های تقلیل‌گرایانه نیز سبب شد که جامعه در برابر اصلاحاتی از بالا به پایین واکنش نشان دهد.

فرید ذکریا؛ نویسنده و پژوهش‌گر هندی-امریکایی به این باور است که نیت حاکمان تنها برای تحقق دموکراسی کافی نیست، بل باید نهادهای ساخته شوند که بتوانند از دموکراسی پاس‌داری کنند. ذکریا در کتاب آینده‌ی آزادی می‌نویسد: «درسی که سقوط روم به ما می‌دهد این است که برای دوام و بقای حاکمیت قانون نیت خوب حاکمان کافی نیست، چون هر دو عوض می‌شوند (هم نیات و هم حاکمان). جامعه نیازمند نهادهایی است که قوت و قدرت‌شان مستقل از دولت باشد.» (ذکریا، 1384  ص 17).

تجددخواهی برخی از شاهان و علاقه‌ی آن‌ها به فرهنگ عصری یک گام نیک بود، اما آن‌ها نتوانستند که این گرایش را به یک جریان اجتماعی در جامعه تبدیل کنند. پس از شکل‌گیری حکومت موقت در افغانستان نیز شعار دموکراسی خریداران خارجی زیادی داشت و اما حکومت و سایر نهادهای اجتماعی نتوانستند که آن را به یک جریان اجتماعی در جامعه‌ی افغانستان تبدیل کنند. «مشکل‌ترین کار در جوامع استبدادی، تعویض سنت‌های استبدادی به روش‌های دموکراتیک است.» (فولادی، 1382، ص 104).

تکامل سنت‌های اجتماعی به روش‌های دموکراتیک در هر کشوری نیازمند فعالیت‌های هدف‌مند فرهنگی می‌باشد و کلیه‌ی ساختارهای سنتی و فرهنگی باید شناخته شوند و سپس با استراتیژی‌های ساختارمند به آن‌ها جهت داده شود. در هژده سال گذشته بی‌اعتمادی سیاسی و اجتماعی شده که انرژی جریان‌های سیاسی بیش‌تر روی رقابت‌های قومی و امتیازگیری تلف شود و توجه به تقویه‌ی روایت دموکراسی‌خواهی در بطن جامعه به حاشیه رانده شود.

یکی از موانع فرهنگی که درباره‌ی نقش مردم در افغانستان وجود دارد این است که فرایند ملت‌سازی در افغانستان تا اکنون آغاز شده و مردم به‌عنوان یک کتله‌ی واحد در امر سیاسی مشارکت نمی‌کنند، بل قومیت، زبان، منطقه، مذهب و سایر متغیرهای دیگر عامل مشارکت و یا عدم مشارکت مردم در انتخابات به‌عنوان یکی از مولفه‌های دموکراسی می‌شود.

یکی از مهم‌ترین موانع فرهنگی فراروی تحقق دموکراسی در افغانستان این است که از بسیاری از جنگ‌ها و رویدادهای تاریخی آرمان‌زدایی نشده است و همواره پیروزی در نتیجه‌ی مبارزه نوید داده می‌شود. جنگ‌های طولانی در افغانستان موجب ایجاد ارزش‌های جدیدی شده است که عدم تعامل مسالمت‌آمیز گروه‌های سیاسی، هشدار، تهدید و بحران از جلوه‌های آشکار آن می‌باشد که در همه انتخابات‌هایی‌که پس از سال 2004 در افغانستان برگزار شده، به گونه‌ای محسوس بوده است. «جنگ عامل مهم دیگر دگرگونی اجتماعی و فرهنگی جوامع محسوب می‌شود. نیازهایی که جامعه را به ورطه می‌کشاند و دست‌آوردی که پس از جنگ عاید جامعه می‌شود، خود موجب ایجاد نیازهای جدیدی می‌شود که جامعه برای پاسخ‌گویی به آن نیازها ناچار باید از ارزش‌های جدیدی پیروی کند.” (ادیبی سده، 1392، ص 212).

هم مردم و هم الیت افغانستان تا اکنون به‌قدرت سیاسی به‌عنوان یک قرارداد اجتماعی نگاه نمی‌کنند و در بسیاری از موارد قدرت، ثروت و حمایت خارجی را ضامن رسیدن به حکومت می‌دانند، در حالی‌که معیار اصلی رسیدن به قدرت، انتخاب حکومت از طریق انتخابات آزاد، رقابت‌آمیز، با مشارکت کامل و اداره‌ی عادلانه و درست آن است. (رحیمی، 1389، ص‌ص 97-99).

شکل نگرفتن یک دولت مقتدر در افغانستان سبب شده است که گروه‌های سیاسی قدرت‌مند همواره منافع‌شان را به وجود یک حکومت ضعیف تعریف کنند و به اصل «دولت- ملت» باوری نداشته باشند.

«ﺷﺎﻳﺪ ﻣﻬﻢ‌ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺸﻜﻞ در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺟﻨﮓ‌ﺳﺎﻻران اﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ که ﺑﺮای ﺑﺴﻴﺎری از آنﻫﺎ ﻫﻨﻮز ﻣﻔﻬﻮم و ﺿﺮورت «دوﻟﺖ- ﻣﻠﺖ» ﻗﺎﺑﻞ درك ﻧﻴﺴﺖ و به ﻫﻤﻴﻦ اﺳﺎس درك درﺳتی از ﻣﺎﻫﻴﺖ نحوه‌ی ﻋﻤل‌ﻜﺮد دوﻟﺖ ﻣﺪرن در ذﻫﻦ ﻧﺪارﻧﺪ. ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ واﺳﻄﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺮای ﻧﻴﻞ ﺑﻪ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎنی ﺑﺮﻣﺒﻨﺎی ﻫﻮﻳتی ﻳﻚ‌ﭘﺎرﭼﻪ ﻧﻴﺎز ﺑﻪ‌ﻋﺒﻮر از ﻧﺴﻞ ﻓﻌلی ﺳﺮان ﻗﺒﺎﻳﻞ و ﺟﻨﮓ‌ﺳﺎﻻران دارﻳﻢ ﺗﺎ ﻧﺴﻞﻫﺎی آﻳﻨﺪه ﺑﺎ ﺑﻴﻨشی ﺻﺤﻴﺢ ﺑﺎ ﻣﺴﺎیل راﻳﺞ ﺑﺮﺧﻮرد ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻧﻴﺰ اﻟﺒﺘﻪ در ﺑﺴﺘﺮی از ﺷﺮاﻳﻂ ﻣﻄﻠﻮب و ﺳﻴﺴﺘﻢ آﻣﻮزشی ﺗﺎﺛﻴﺮﮔﺬار ﺗﺤﻘﻖ ﺧﻮاﻫﺪ ﻳﺎﻓﺖ.» (فرجی‌راد ، 1390، ص 26).

یکی دیگر از موانع فرهنگی دموکراسی در افغانستان این است که تا اکنون روایت دموکراسی در بین مردم افغانستان به‌ویژه در روستاها و مناطق دوردست از مقبولیت فرهنگی برخوردار نمی‌باشد. حکومت و نهادهای جامعه‌ی مدنی در این هژده‌سال نتوانسته‌اند تا دموکراسی را به‌عنوان یک ارزش فرهنگی در میان مردم در روستاهای کشور قابل قبول گردانند و کار فرهنگی خاصی در این راستا انجام نشده است، در حالی‌که  اساسی‌ترین بن‌مایه‌ی دموکراسی رضایت شهروندان در تبعیت از حکومت می‌باشد.

در افغانستان تا اکنون فرهنگ و ارزش‌های سنتی در تقابل با فرهنگ سیاسی مبتنی بر مشارکت قرار دارد و از جانب دیگر مخالفین دموکراسی در روایت‌سازی‌شان در روستاها موفق‌تر عمل کرده‌اند.

بحران مشروعیت از چالش‌های دست‌یابی به توافق بر سرنوشت مشروعیت اقتدار و مسوولیت‌های مناسب حکومت است و منظور از مشروعیت، حقانی نشان دادن اعمال قدرت یا توجیه عقلانی اعمال قدرت است و شهروندان کشورهای در حال توسعه نه فقط باید هویت خود را با هویت کشور ملی همانند سازند، بل باید اقتدار دولت ملی را به‌عنوان عالی‌ترین مرجع اقتدار سیاسی و مرکزی که مسوولیت کل کشور را به عهده دارد، به رسمیت بشناسد. (اندیشمند،1392، ص 48).

«در مشروعیت دولت مدرن صرفاً به ابعاد دموکراتیک و مدنی تمرکز نمی‌شود و جنبه‌ی عمل‌کردی و خدماتی و کارآمدی دولت در ابعاد رفاهی و امنیتی و نحوه‌ی تعامل دولت و مردم مورد توجه قرار می‌گیرد که دولت‌های شکننده از آن برخوردار نیستند. در دولت‌های شکننده، نبود مشروعیت به تضعیف ظرفیت عمل‌کردی و خدماتی دولت می‌انجامد و این پیامد نیز به نوبه‌ی خود به تضعیف شدید مشروعیت دولت می‌انجامد.» (سردانیا، 1393).

 

اصل آزادی

یکی از مولفه‌هایی‌که موجب گسترش ارزش‌های دموکراسی در هر جامعه‌ای می‌شود آزادی بیان است. در همین حال آزادی بیان تا اکنون به‌عنوان یک ارزش در فرهنگ افغانستان جایگاه تعریف شده و مطلوبی ندارد. یکی از عناصر فرهنگ افغانستان محافظه‌کاری می‌باشد و از جانب دیگر پیشینه‌ی حکومت‌های استبدادی در افغانستان نیز نقش مهمی در نهادینه‌ساختن محافظه‌کاری داشته است. فقدان شفافیت در مراودات اجتماعی، رابطه‌ی عمودی الیت با توده‌ها، تاثیر فئودال‌ها و اشراف بر جامعه افغانستان سبب شده تا آزادی بیان به‌عنوان یک ارزش رایج و کاربردی در جامعه جا باز نکند. بسیاری از شخصیت‌ها در افغانستان غیرقابل نقد پنداشته می‌شوند. هرچند قانون اساسی افغانستان آزادی بیان را به رسمیت شناخته است، اما در فرهنگ افغانستان آزادی بیان جایگاه تعریف‌شده‌ای ندارد. دموکراسی در هیچ جامعه‌ای بدون پذیرفتن اصل آزادی بیان نمی‌تواند جان بگیرد. کسب درکی روشن از اقدامات و خط‌مش‌های احتمالی حکومت نیز نیازمند آزادی بیان است. بدون آزادی بیان، شهروندان خیلی زود توانایی‌شان را برای تاثیرگذاری بر دستور جلسه‌ی تصمیم‌گیری‌های حکومت از دست می‌دهند. شهروندان ساکت ممکن است کاملاً مطیع یک حاکم مقتدر شوند؛ آنان در این صورت، برای دموکراسی فاجعه‌آمیز خواهند شد (رابرت دال, 1378, ص. 119،120).

بنابراین، باید گفت که بی‌اعتمادی اجتماعی در افغانستان سبب شده است تا شکاف‌های قومی در کشور عمیق‌تر شوند. دموکراسی همواره به فضایی نیاز دارد که در آن اعتماد اجتماعی وجود داشته باشد و این اعتماد زمینه‌ی تعامل میان مردم را مساعد سازد.

منابع مطالعاتی

  1. اندیشمند، محمد اکرم (1392). ریشه‌های بحران سیاسی افغانستان. انتشارات سعید.
  2. ادیبی سده، دکتر مهدی (1392). جامعه‌شناسی جنگ و نیروهای نظامی، چاپ مهر.
  3. رحیمی، سید هارون(1389). مشارکت دموکراسی. ناشر: مولف.
  4. رابرت دال (1378). درباره‌ی دموکراسی. انتشارات فاروس.
  5. فرجی راد، عبدالرضا، در حفر، محمد. ساداتی، سید هادی. (1392). بررسی روند دولت ملت‌سازی در افغانستان و موانع پیش‌رو دانش‌نامه. تهران.
  6. سردانیا، خلیل‌الله. حسینی، سید مهدی (1393). چالش‌های اجتماعی دولت‌سازی مدرن در افغانستان. فصل‌نامه‌ی سیاست جهانی. دوره‌ی دوم. شماره‌ی 3- پاییز 1393.
  7. فولادی، دای (1382). دموکراسی چیست؟ چاپ دوم. چاپ مطبعه‌ی بهیر.
  8. انصاری، خواجه بشیراحمد (1380). استبداد بیماری بزرگ جامعه‌ی سیاسی ما. بنیاد نشراتی اصالت.
  9. ذکریا، فرید (1384). آینده‌ی آزادی. اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی. ترجمه‌ی امیر حسین نوروزی. انتشارات طرح نو.

Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.

Top Reviews