جوانان، افراط گرایی و هویت

 متن سخنرانی دکتور فرامرز تمنا در سومین نشست گفتمان تساهل و مدارا

بین نظم و انارشی تضاد کلاسیک وجود دارد  فضای جهانی آغشته به افراط گرایی، یک فضای پسا نظم  یا یک فضای انارشیک است، اما اینکه تبدیل نظم به انارشی دارای یک قاعده است یا نیست، طبیعی است که یک قاعده در اینجا وجود دارد، به قول کراتوس ویل آنارشی بی قاعده نیست، و همچنین آنارشی فاقد هنجار در روابط بین الملل تا حال دیده نشده، پس هرجا آنارشی وجود دارد، نظریه‌هایی وجود دارد و یک روابط علی معلولی بین عواملی که باعث ایجاد این آنارشی به عنوان معروض شده است، وجود دارد.  چه چیزی باعث شده است تا آنارشی از نوع افراط گرایی در جهان به سرعت در حال بسط باشد، ما می‌خواهیم یک نگاه نظری به این قضیه داشته باشیم، از بعد دیگر نئوفیلد می گوید که معنی نظریه خود امر مبتنی بر واقعیت نیست، بلکه خود شکلی از مسئله نظری است، لذا برای پیوند میان متغیرهای دخیل و پدیدۀ به نام افراط گرایی در میان جوانان نگاهی نظری به موضوع داریم.

دلایل رشد افراط گرایی در میان جوانان، در سه  سطح قابل تحلیل  است.

۱ -سطح کلان (بین المللی): عواملی مانند قاچاق مواد مخدر، تغییرات اقلیمی، رقابت تمدن ها، شکاف میان شمال و جنوب، نظم جهانی، جهانی شدن فرهنگ مدرنیته، مهاجرت و فقر مهمترین عوامل رشد افراط گرایی هستند.

۲- سطح میانه( رقابت منطقه ای) : عواملی مانند تعارضات ایدئولوژیک، بسط محدوده نفوذ، رقابت های دینی و فرهنگی به عنوان ابزار تحقق افراط گرایی در سطح منطقه ای است.

۳- سطح تحلیل خرد( فردی): نقش فرد به عنوان عنصر پویایی دهنده به افراط گرایی است.

در این نوشتار برای فهم افراط گرایی به سطح تحلیل خرد، به عبارتی نقش فرد به عنوان عنصر پویایی دهنده افراط گرایی می پردازیم.  .

وقتی در مسایل سیاسی و اجتماعی به فرد اشاره می‌کنیم ، ما وارد روانشناسی سیاسی می شویم. در بحث روانشناسی سیاسی تمرکز بر روی هویت است. در این بحث تمرکز بیشتر بر روی هویت است و از این دریچه افراط گرایی و دلایل گسترش افراط گرایی در بین جوانان بحث می شود.

تئوری های متعددی در باب هویت بحث کرده اند، اما جدید ترین تئوری که در این مورد بحث کرده است سازه انگاری است. سازه انگاران هویت را یک امر تجربی می‌دانند که در ساختار بینا ذهنی معنا می یابد ، تجربه در ذهن یک شخص ایجاد می شود و به عنوان هویت بازتاب می یابد، اینکه چگونه برداشت ماتریالیستی از هویت جای خود را به برداشت ذهنی می دهد و چگونه ماتریالیسم تجربی به یک امر ذهنی و انتزاعی تبدیل می شود، بحث دیگری است که برخی از دانشمندان سازه انگار به آن اشاره کرده اند و ما در این بحث به آن نمی پردازیم.

پیوند بین انسان و هویت

هویت خواهی:انسان ها ذاتا هویت خواه هستند یعنی می خواهند دیده شوند، انسان به دنبال چیزی است که با آن دیده شود، اولین عنصری که انسان را با هویت پیوند می دهد هویت خواهی فطری است.

هویت جویی: انسان به دنبال چیزی می رود که او را به هویت برساند، و بعد از کسب هویت انسان به دنبال حفظ هویت است و پس از حفظ هویت انسان تلاش می کند تا هویت خود را بسط و گسترش دهد تا دیگران هم مثل او باشند. مرحله آخر پیوند بین انسان و هویت، اعمار هویت است، یعنی هویتی اعمار شود که برای همیشه باقی بماند و دیگر از بین نرود و نابود نشود.

تلاش های گروه های افراطی که از لحاظ اقتصادی، فرهنگی، امنیتی –نظامی، بحث حوزه نفوذ، جغرافیایی و … انجام می دهند، برای ماندن است. تمام تلاش هایی که از صدر اسلام تاکنون صورت گرفته است برای اعمار هویت بوده است. سایر ادیان هم برای  اعمار هویت تلاش کرده اند.

هویت برایند چیست؟ هویت برایند دو مفهوم است، بیم و خطر، بیم و خطر چه فرق دارد، شما وقتی که از درون می ترسید بیم دارید، وقتی که از بیرون تهدیدی متوجه شماست، خطر دارید، هویت چیست؟ هم بیم است و هم خطر، وقتی هویت شما مورد تعارض بیگانه قرار می گیرد شما با خطر مواجه هستید، وقتی خود شما با تزلزل هویتی مواجه می شوید از درون، شما با یک بیم هویتی مواجه می شوید، پس هویت هم بیم است و هم خطر، هم تهدیدی از درون است، هم تهدیدی از بیرون است، وقتی که خطر میشود بحث خود و دیگر به پیش می آید.اگر تمام مباحث افراط گرایی را در یک قیف بیندازیم می توان دو مفهوم ، خود و دیگری را از درون آن استخراج کرد.  ، من که چنین می اندیشم، خود هستم، شما هم که مثل من می اندیشید خود هستید؛ اما آنهایی که مثل من نمی اندیشند دیگر هستند،  ، ما باید آنها را ا از بین ببریم، قرائت های افراط گرایانه بنیان معرفت شناسی اش  بر تفکیک خود و دیگر استوار است، شما می گویید هر کس مثل من فکر کرد، چنین نماز خواند، چنین کلاهی به سر کرد، این قدر ریش داشت، چنین باور داشت،   او می شود خود و هرکس که بر خلاف من بود او می شود دیگری، وقتی که [رهبر] القاعده بن لادن دستور صادر می کند [که] به هر مسلمان بر او فرض است که هر امریکایی را در هر گوشه از دنیا که دیداز بین ببرد، به فکر او امریکایی دیگر است و کسی که تفکر القاعده را داشته باشد، خود می شود  ، پس بحث هویت و امنیت و افراط گرایی ریشه در تفکیک بین خود و دیگری دارد.

وقتی شما از خود بیرون می شوید و به یک جمعی وارد می شوید که آنها همه خودی ها هستند،   یعنی به داعش و القاعد و دیگر گروه های افراطی می پیوندید، آنگاه خود فردی تبدیل می شود به یک خود جمعی، شما هویت خواهی خود را به یک هویت جمعی می بینید. هویت جمعی سه گونه است،اول هویت   ملی است که براساس ناسیونالیسم استوار است، چیزی که ما در غرب می بینیم. دوم هویت  بر اساس قومیت هست که تنش بین اقوام مطرح می شود  مانند صربستان، بوسنیا، هرزگوین، بعضاً در افغانستان،  ، وسوم هویت   مبتنی بر ایدئولوژی و مذهب است، بحث داعش که نه قومیت می شناسد و نه ناسیونالیسم،    بلکه فراقومی، فرا کشوری  و فرامرزی است.

حالا این که شما چه هویتی را می خواهید بگیرید؟ در آن مرحله هویت جویی آموزش برای شما می گوید که چه چیزی را باید بجویید، چون شما هویت خواه هستید ماهیتاً، وقتی به دنبال   هویت جویی می روید، نظام آموزشی شما را هدایت می کند که کدام هویت خوب   و کدام هویت بد است.    وقتی شخصی به گروه های افراطی می پیوندد به دنبال هضم شدن در یک هویت جمعی است، هویت جمعی که او را باز تعریف   کند، او را از نیست به هست تبدیل   کند.  اکثر گروه های تروریستی و افراطی در  جهان از اقلیت های قومی و مذهبی هستند، اینها کسانی هستند که افراط گرایی را ابزار تبارز خود انتخاب کرده اند از این طریق آنها دیده می شوند.  تیوری  پرخاشگری ناشی از انزوا در روانشناسی سیاسی   اعتقاد دارد اگر کسی در حاشیه بماند پرخاشگر می شود.  برای مثال یک خانواده پنج فرزندی یا چهار فرزندی به یکی از فرزند های خود محبت کمتر می کند، او برای اینکه به پدر و مادر خود بگوید که من هستم خواهر برادر های دیگر خود را مورد آزار و اذیت قرار می دهد، برخورد فزیکی با آنها می کند، فقط بخاطر اینکه به پدر و مادر خود بگوید که من هستم.   این انزوا ممکن است بر اساس شکافی از نوع شکاف های اقتصادی در جامعه  ،   یا بخاطر به حاشیه ماندن یک گروه مذهبی یا قومی   یا به هر دلیل دیگری باشد.

برای گریز از این فضای افراط گرایانه یا فضایی که عدۀ حس کنند که منزوی شده اند، می گویند که شما یک فرهنگ نهادینه شده باید داشته باشید،  فرهنگ نهادینه شده یک ویژگی دارد، کنش گران یا بازیگرانی که در درون یک فرهنگ نهادینه شده هستند خودشان به خودشان هویت می دهند و این هویت را از بیرون نمی گیرند، وقتی که خودشان به خودشان هویت دادند، و این هویت خود را باز در درون خود تعمیم می دهند، نهادینه می سازند، ببینید اصلاً چه وقت کسی به دنبال هویت دیگر می گردد؟ وقتی که هویتی که خودش دارد، ضعیف است یا فاقد آن بنیان های محکم و استوار است  و یا اینکه   هویتی که   او را قناعت نمی دهد، در آن صورت شما می روید به یک گروه تروریستی به یک گروه افراطی   می پیوندید و از طریق این گروهها حلقه مفقوده خود را بدست می آورید و آن را  جذب می کنید، وقتی شما که هویت را برای خودتان تعریف می کنید، این هویت بخشی از فهم شما از خود شما می شود، این فهم اگر ضعیف بود، شما در جستجوی این فهم در جای دیگری به عنوان جوان خواهید گشت، تروریزم و افراط گرایی   یک ساخت اجتماعی به او میدهد، واقعیت چیست؟ امریکایی آمده، حق من عراقی را خورده، چاه نفتم را از خود کرده، واقعیت چیست؟ اسرائیلی آمده سرزمین من فلسطینی را غصب کرده، واقعیت چیست؟ یک اقلیت قومی و مذهبی دیگر کشور آمده بر من اکثریت تسلط و استیلا دارد، واقعیت ایست؛ اما گروه های افراط گرا می آیند همین امر واقعی را یک ساخت اجتماعی می بخشند، در قالب یک     گروه افراط گرای یا تروریستی  می آیند تبارز می کنند و قاچاق تسلیحات، قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان و سایر جرایم سازمان یافته  میلی برای حرکت این ساخت اجتماعی می شود؛ لذا اینها در یک هم پیوندی باهم هستند، هرجا که تروریزم و افراط گرایی است قاچاق مواد مخدر، سلاح، انسان و سایر جرایم سازمان یافته هم  وجود دارد. پس   تروریزم و افراط گرایی در پی احیای یک هویتی است که در اثر نظم اجتماعی و سیاسی غیر عادلانه استحاله شده، هویت از بین رفته و تروریزم و افراط گرایی می آید و به او هویت می دهد یا احیا می کند، به همان خاطر هویت های قومی و مذهبی Target   هدف برای گروه های تروریستی هستند، تروریزم در قدیم سیاسی بود، تروریزم تا سال ۲۰۱۱ به دنبال اهداف سیاسی خود بود،  ، تروریزم نو هویتی است، برای تروریزم نو مهم است که چه هویتی در حال ترویج است و این افراط گرایی باعث می شود که این هویت ها در قالب نو  شناسایی شود و به جهان ترویج پیدا کند، موفقیت گروه های افراطی استحاله یا حل کردن یک هویت فردی در هویت جمعی است،  به همان خاطر است که داعش به شدت به دنبال جذب افراد در میان جوانان است، چونبه انها هویت می دهند، و شما هویت فردی را باید بیایید به هویت جمعی استحاله کنید، طبق تحقیقات در سال ۱۹۹۷، دوازده سایت در انترنیتی وجود داشت برای گسترش تروریزم و افراط گرایی، این دوازده سایت از سال ۱۹۹۷   تا سال ۲۰۱۴   به ۱۵۰ هزار سایت افزایش پیدا کرده است، این ۱۵۰ هزار سایت برای جذب مخاطب است، پس مخاطبی هم بوده، شما سایت می سازید که هویت های فردی را به هویت جمعی تبدیل کنید   و در قالب افراط گرایی آن را صادر کنید، وقتی دوازده سایت تبدیل به ۱۵۰ هزار سایت می شود از ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۴، ظرف ۱۷ سال ببینید که چقدر مخاطب وجود  دارد، روزانه ۳۸ پیام جدید را داعش منتشر می کند که   این پیام ها شامل ویدیوهای ۲۰ دقیقه¬ای ، ویدیوهای تبلیغی ، فیلم هایی برای یوتیوب   موجود است داعش در فضای مجازی ۳۰ هزار پیرو داردداعش در فضای مجازی به طور اوسط هر یک ساعت ۲۶۱۲ پیام برای مخاطبانش منتشر می کند، و مخاطبانش   جوانانی هستند که    به دلیل فقدان هویت در جستجوی هویتی جدید  هستند،   پس تروریزم فعلی سیاسی نیست، تروریزم و افراط گرایی فعلی هویتی است.

جوانان به دنبال هویت هستند.  خانواده،   دولت، رسانه ها،   نهادهای مدنی به شمول احزاب و گروه های سیاسی مهمترین نهادهای هویت دهنده اند، در فقدان و یا   عدم کارایی این نهادها، گروه های افراطی به جوانان  هویت می دهند   داعش یکی از گروه های افراطی است که تلاش می کند به جوانان هویت دهد. این گروه برای تاثیر گذاری بیشتر رنگ سیاه را انتخاب نموده است.   علت انتخاب رنگ سیاه توسط داعش بسیار جالب است، اول در روانشناسی رنگها سیاه نشان قدرت است،   دوم به همین خاطر عیاران خراسان    همیشه سیاه می پوشیدند، به خاطر   اینکه همین قدرت باید به دشمن منتقل شود، سوم سیاه برجسته ترین رنگ و دیر پاک شونده ترین رنگ در میان رنگهاست، شعار داعش چیست؟ ما همیشه جاودان هستیم اگر به یک جوان نهادهایی مانند دولت، خانواده ، رسانه ،  احزاب وجامعه مدنی هویت نداد، داعش هویت میدهد  داعش لباس سیاه می دهد به معنی قدرت، بیرق می دهد به دست یک جوان به معنی قدرت   به شما یک هویتی [می دهد] که قبلاً نداشتید، حالا شما   توسط   چیزی که قبلاً شناخته نمی شدید، شناخته می شوید، پس جوانی که با یک مبانی محکم و استوار هویتی ساخته  نشود، او با یک تزلزل هویتی مواجه است ، و ممکن است در سیر عمر خود تا چهل سالگی متواتراً هویت های خود را تبدیل کند چون قالب های استواری برای هویت از او جور نشده، این جوانان هدف نهادهای افراط گرا هستند، این ها پیدا میکنند که کی هویت متزلزل دارد، لذا جوانی که با فقدان هویت   یا بحران هویت  مواجه است از درون تهی است و معمولاً عوامل تشکیل دهنده هویت جوانی که از درون تهی است در بیرون قرار دارد، یعنی self این هویت را به شما نمی دهد، دیگری این هویت را به شما می دهد و وقتی دیگری این هویت را به شما داد شما بعد از آندیگری نیستید بلکه   شما خود او دیگر می شوید، به یک گروهی می پیوندید که  آنها شما را از خود می دانند.

مسئله بعدی که باید به آن  توجه   افراط گرایی ، پیامد جهانی شدن و پیامد بسط مدرنیته است، یک جوانی می آید می بیند که جوان  هم نوعش با آخرین مدل بنز   می آید، با آخرین مدل مبایل   و این حقارتی که در ذهن   او ایجاد می شود، این حقارت موتور حرکت است برای   اینکه بر علیه  نظمی که متناسب برای او نیست   شورش کند. و این شورش، شورش چیست؟ ساده ترین تعریفی که از شورش وجود دارد ایست: شورش یعنی خیزش انسان در مقابل دیگران، اما این تعریف تا شاید تا قبل از داعش درست بود که شورش یعنی تقابل انسان با دیگران، بعد از این که داعش بوجود آمده شورش انسان علیه خودش هم شده است، و این شورش علیه خود در زمینه های مختلف خود را نشان می دهد وقتی شما خود را قبول ندارید علیه خودتان شورش می کنید، و شورش علیه خودتان باعث می شود که شما به یک گروه افراطی بپیوندید .

افراد دارای  افکار رادیکال  ، شخصیت های رادیکال و افراطی پرورش می دهد، و شخصیت های رادیکال و افراطی رفتارهای افراطی و رادیکال را به بار خواهد آورد.

پس یک چرخه ای  ا  بین افکار رادیکال، شخصیت رادیکال و رفتار رادیکال، وجود دارد و این چرخه باید قطع شود   از کجا؟ جایی که افکار رادیکال از بین برود، بعداً شخصیت رادیکال  و  رفتار رادیکال از بین خواهد رفت. جایی که افکار تغییر می کند در سیستم آموزشی است، اگر کسی می خواهد با رادیکالیزم  به صورت ریشه¬ای مبارزه کند، باید در آموزش رجوع کند، جایی که افکار شکل می گیرد چون اگر سیستم آموزشی  اصلاح نشود این چرخه ادامه می یابد.. و مسئله دوم اینکه یک ارتباط عینی بین Hungry Stomach و Hungry Mind یک شکم گرسنه و یک ذهن خشن،  وجود دارد که باید توجه داشت.

اگر   بپذیریم که هویت ابزاری برای دیده شدن هست، و علت رشد افراط گرایی در میان جوانان هویت دهی به جوانان هست،  جوانانی که دولت نتوانسته به آنها هویت سپید بدهد،  گروه های تروریستی و افراط گرا   هویت سیاه را به جوانان می دهد.  حال باید دید جوانان افغان برای دیده شدن چه کرده اند ؟

اقدامات جوانان افغانستان برای دیده شدن وراهکارهایی برای مبارزه با افراط گرایی در بین جوانان

اول: اعتیاد و خودکشی یک شورش است، اما شورش فرد علیه خودش و این شورش برای گریز از بی هویتی است، یک جوان با هویت نمی خواهد معتاد بشود یک جوان بی هویت،  برای گریز از بی هویتی ج  می رود علیه خودش شورش می کند، می رود معتاد می شود یا خود را می کشد، دولت باید مانع از این کار  شود به هر طریقی ممکن.

دوم: از Special immigrant visa ی آمریکا گرفته SIV تا ISIS گروه داعش همه فرار جوانان ما برای کسب هویت جدید است، جوانانی    م که لیسانس و ماستر   دکتورا  دارند و انگلیسی میداند و دانش و درایت دارند SIV میگیرد به دنبال گریز از هویت فعلی و بدست آوردن یک هویت جدید است که او را بیرق امریکا و دولت و پرستیژ امریکا برایش  می دهد،   جوانی که جذب گروه داعش می شود او هم به دنبال کسب هویت است، و ما خوشحال هستیم که هر دفعه رادیو و تلویزیون اعلان می کند که سنای امریکا موافقت کرد که ۴۰۰۰ ویزای SIV دیگر هم به افغان ها داده   شود، بزرگترین تهدید علیه امنیت ملی افغانستان همین گونه اخبار است که ما متوجه   نیستیم، چون چهار هزار آدم دوکاندار و یا چهار هزار آدم مأمور تنظیفات شاروالی با حرمت کمی دارند، این چهار هزار نمی روند، چهار هزار تحصیل کرده   باسواد، دارای فهم مدیریت،برای جستجوی هویت جدید از کشور خارج می شوند    ، این بزرگترین تهدید برای امنیت ملی یک کشور است، هردو نیروهای جوان را هدف می گیرند، چه SIV و چه ISIS.

سوم: نظام آموزشی باید به نفع هویت دهی به جوانان تغییر  یابد، هویت گم شده را باید نظام آموزشی برایشان بدهد، و این هویت دهی باید هدفمند باشد.  .

چهارم هویت دهی باید هدفمند باشد، مبتنی بر تحقیق وپژوهش باشد و متناسب با آنچه که جوان افغان می خواهد در آینده باشد، ما وقتی بفهمیم که جوان افغان چه می خواهد، بیاییم هویت به او بدهیم، متناسب به آنچه که او می خواهد، چرا داعش همین هویت را به او بدهد؟ چرا امریکا بدهد؟ چرا ما همین هویت را به او ندهیم؟ و نهادهای متعددی باید در کشور ساخته بشود برای هویت دهی به جوانان.

پنجم زمینه های هویت گریزی در میان جوانان باید برداشته شود از قبیل بیکاری، بی عدالتی در تقرر، شمایی که ماستر هستید نمی توانید به حکومت راه پیدا کنید، اما یک صنف ۱۲ کم سواد می تواند راه پیدا کند، در رقابت علنی شما که سواد دارید بازنده می شوید و کسی  که کم سواد است اما فرزند   وکیل و وزیر است او برنده می شود، این باعث می شود که شما ناامید   شوید و برای گریز از این هویت، شورش بکنید، یا علیه خودتان ویا علیه نظم دولتی.

ششم نقش رسانه ها، احزاب و جامعه مدنی برای هویت دهی باید برجسته  شود، اما اینها نهادهای واقعی باشد و نه نهادهای صوری.

Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.

Top Reviews