صدای پای شکستن یا شیفتگیی گیرا

نیلاب موج سلام، نویسنده و مترجم

صدای پای شکستن
یا
شیفتگیی گیرا
نیلاب موج سلام
هامبورگ،

اگر خواننده نام نویسنده رمان را پیشاپیش نداند، با خواندن صدای پای شکستن درمییابد که نویسنده آن یک زن است. در حقیقت یک اندیشه گیرای زنانه این رمان را به نگاشت درآورده است. نویسنده مرد هر قدر چیره دست باشد تا روان زن را مطالعه ننموده باشد و زن را با تار و پودش نشناسد، نمیتواند در راستا کامیاب باشد. به گونه نمونه “سنگ صبور را موشگافانه و به دور از مصلحت پردازی زیر نگرش قرار بدهیم، بی چون و چرا در مییابیم که با زبان مردانه به نوشت آمده است. گونه و کاربری پیوسته دشنامها در سنگ صبور یکسره مردانه اند. نویسنده گاهی پیروز است که بتواند هر کرکتر داستان را در نقشش به گپ بیاورد. از سوی دیگر سنگ صبور نیاز جنسی زن در افغانستان را تنها و بنیادینترین دغدغه زن عنوان مینماید. خلاف “خاک و خاکستر” که بهترین رمان عتیق رحیمی است، “سنگ صبور” رمان قوی نیست. من هر دو را به آلمانی خواندم

صدای پای شکستن در ۴۲۸ رویه نخستین رمان یزدان هدیه ولی (صاعقه) در خط شیدایی و دلدادگی بیکران آفریده شده است. طرح پشتی کار جناب علومی نقاش افغانستان در امریکاست

سوژه

رابعه دختر امام الدین بلخی در یک خانواده کتابخوان سر بر می افرازد. این خانواده از مزار به کابل کوچیده است. رابعه یی که تمنای فراگرفتن رشته داکتری با استفاده از یک بورس تحصیلی در دانشگاه آکسفورد را دارد و بانمره هایش کامیاب هم است، برای رهانیدن خانواده از یک دشواری کلان اقتصادی تن به فداکاری درمیدهد. حاجی غفاری که رابعه را غیرمستقیم به پسرش خواستگاری نموده بود، ترفندی به کار میبندد. در شب نکاح رابعه و خانواده او را در تنگنا قرار میدهد. بدین گونه رابعه زن چهارم حاجی غفار میشود و در کابل میماند. خانواده اش واپس به مزار میروند. حاجی غفار پسری دارد به نام بلال که قامت بلند، سرکش،‌ پرمطالعه و مهربان است. خلاف پدر رابعه هنگام بحث و مناقشه با بلال، دل به او میسپارد. بلال پیشتر از رابعه به او دل باخته است. پسانترها آفتابی میشود که بلال پسر اصلی حاجی غفار نیست. بل پسر سانگه (زن کلانی حاجی غفار) میرویس – پسر خان منطقه است. سانگه این راز را سالها در دل نگهمیدارد و شب جان باختن به رابعه که انباغ و نیز عشق پسرش است، فاش میسازد

عشق رابعه و بلال افسانه یی و سخت کلاسیک است. زیرا چنین عشقی تنها در داستان،‌ شعر و فلم میتواند باشد. رابعه نماد حضور تضادهاییست از جنس غرور، سخاوت، خشم، حسادت،‌ اشتیاق و فداکاری که پاسخگویش تنها یک واژه میشود: عشق.
رابعه به بیان دیگر، نام دیگر یک عشق نیرومند و خشم آور است. نویسنده حتا از کرکتر مقابل – بلال یک دلباخته وفادار میتراشد. تا جایی که بلال حتا در اروپا دور از رابعه به همو وفادار میماند و برای لنزی زیباروی فرنگی آب نمیشود. با آن که لنزی بلال را تا پای جان میخواهد و دستگیرش میگردد بلال در برابرش خنثا میماند. این جا نیز نویسنده یک عشق آرمانگرایانه را ترسیم مینماید. ساختار حسی و بیولوژیکی مرد اما چیز دیگر میگوید. شمار زیاد مردان میتوانند عاشق یکی باشند و باآنهم از سوی دیگری برانگیخته بشوند.

دو ویژگی

یک. نویسنده در فضای فارغ از جنگ این رمان را نگاشته است. فارغ نگاری خوبیهای زیاد به همراه می آورد. از آن شمار او توانسته است خود را روی تم مرکزی ـ شیفتگی و بحثهای اندیشه یی متمرکز بسازد.

دو. خواننده تماشاگر برپایی ادب، محبت و فرهنگ یک خانواده مزاری میشود. زنان خانواده در کنار مردان مینشینند، نظر میدهند و‌ بحث میکنند. امام الدین بلخی برتر میداند دخترش را برای فراگرفتن علم به خارج از کشور بفرستد تا به شوهر بدهد. این پیام، امیدها و فرهنگ از دست رفته را بازمیرساند.

سه کاستی

یک. تغییراتی که رابعه در گونه دید سه انباغ و شوهر مردسالارش وارد می آورد، با سرعت انجام میپذیرند و خوشبینانه اند. این شتابندگی با فضا و سیستم سنتی خانوادگی حاجی غفار همخوان نیستند.

دو. رابعه با تمامی نزدیکی فکری و عاطفی، تا با خانواده شوهر انس میگیرد، خانواده خود را تا جایی فراموش میکند و چنان غرق نگرانیهای فضای خانه شوهر میگردد که تا پدرش با وجود پیوند تنگاتنگ عاطفی با او، درنمیگذرد؛ به مزار سفر نمیکند و سالها به دیدار خانواده خود نمیشتابد. از این رو، تسلسل منطقی را در این پیوند زیر پرسش میبرد.

سه. یافتن میرویس زازی، پدر واقعی بلال به سادگی انجام میپذیرد. در همان روز نخست از روی تصادف پیش چشمهای رابعه پیدا میشود و بعد واقعبینانه ندارد.

و اما فرجام داستان

صاعقه فرجام داستان راهوشیارانه ارچند غمیگنانه اما مصلحت آمیز نگاشته است. روی دو دلیل، از نگاه من. اگر چنان نمیشد و رابعه به عشقش – بلال میرسید، پیش روی با فضا، خانه و خانواده، وطن، دوست و بیگانه جور در نمی آمد و بایستی جلد دوم نگاشته میشد. بلال به رابعه نمیرسد. هرگز.

دوی دیگر، نمیشود گفت چنین فرجامی خوب است یا بد اما میتوان گفت که یک ژانر ادبی آنهم رمان، زمانی گیرنده تر است که دراماتیک و تراژیک پایان بپذیرد

به یزدان هدیه ولی صاعقه نگارش صدای پای شکستن را شادباش میگویم. باور دارم که بیشتر و بهتر از این از او میخوانم

شناسنامه
صدای پای شکستن
یزدان هدیه ولی صاعقه
ویراستار: محمد حسین محمدی
گرافیک: وحید عباسی
چاپ اول: کابل تابستان، ۱۳۹۳
۱۰۰۰نسخه
۳۵۰ افغانی
ناشر: انتشارات تاک

Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.

Top Reviews