الهام نجفی، راحله کریمی، شیوا مشعل، عصمت الله جعفری، مهرانه سکندری
تبعیض در کلیت آن و مفهوم تبعیض جنسیتی بهطور ویژه در نظام مفاهیم فرهنگی اغلب جوامع قابل ردیابی است، اما کمیت و کیفیت آن نظر به جوامع فرق می¬کند. تبعیض جنسیتی که در ساده¬ترین تعریف می¬توان آن را اعمال، رفتار، پیشداوری¬ها و ایدئولوژی¬هایی دانست که به صورت آشکار یا ضمنی، زنان را فرودست¬تر از مردان و مردان را مسلط¬ بر زنان توصیف می¬کند؛ طوری¬که از مجرای آن از یک¬سو زنان عذاب می¬کشند و از سوی دیگر، جامعه بخش بزرگی از نیروی بشری خود را از دست می¬دهد (میشل، 1376: 15)، در فرهنگ¬¬های سنتی و مردسالارانها¬ی چون فرهنگ¬های افغانی شدت و غلظت بیشتری دارد. یکی از فراوردههای تبعیض جنسیتی، کلیشه¬های جنسیت¬بنیاد است. کلیشه¬ها در برگیرنده¬ی تصاویر، نگرش¬ها، احساس¬ها و یا اعمالی هستند که بربنیاد گفتمان جنسیتی حاکم، تصاویری یک¬نواخت از جنسیت¬های مختلف عرضه¬ می¬کند؛ طوری¬که در آن¬ها تفاوت¬های فردی لحاظ نمی¬شود (همان: 26). نظام آموزشی یکی از زمینه¬هایی است که این کلیشه¬ها از طریق آن می¬تواند بازتولید گردد (UNICEF، 2018).
به صورت عموم، یکی از اهداف نظام¬های آموزشی اجتماع¬پذیری اعضای تازه وارد جامعه است که غایت آنها در اجتماع هنجارمند تعریف می¬گردد. هرچند ابزارهای آموزشی می¬تواند طیف وسیعی را شامل شود، کتاب هنوز هم به عنوان یکی از اصلی¬ترین منابع آموزشی نقش پررنگی در جامعه¬پذیری افراد بازی میکند. علی¬رغم نقش روشن¬اندیشان و افراد باسواد جامعه در تدوین کتب، تأثیرپذیری محتوای کتاب¬های آموزشی از روح فرهنگ حاکم که غالباً زیر سلطه اقشار کم¬سواد، بی¬سواد و انحصارگرایان جنسیتی می¬باشد، انکار ناپذیر است؛ طوری که محتوای منابع آموزشی به ویژه کتاب از صافی ارزش¬ها و هنجارهای غالب طوری عبور داده می¬شود که در این فرایند، محتوای کتاب¬ها و سایر منابع ارزش¬گزاری گردیده، از سنجه¬های ارزشی گروه¬های مسلط تأثیر می¬پذیرد. از همین¬رو، تحلیل انتقادی محتوای کتاب¬های آموزشی بهخصوص مضامین ابتدایی که در شکل¬دهی شالوده¬های جهان¬¬بینی کودکان تعیین¬کننده به نظر می¬رسند، می¬تواند سایههای تحمیلی ارزش¬ها و هنجارهای گروه¬های مسلط را زیر سوال ببرد.
در این مقال سعی گردیده تا محتوای کتاب «دری» صنف اول معارف افغانستان با نگاه جامعه¬شناختی-جنسیتی مورد نقد قرار گیرد و تشخیص صورت¬های کلیشه¬ای حاصل از نابرابری¬های جنسیتی موجود برجسته گردد. در تحلیل محتوای این کتاب، پژوهشگران از رهنمای انتشارات «مک¬گرو-هیل»، رهنمودهای انتشارات فرنان ناتان و رهنمود یونسکو که در راستای کلیشه¬زدایی جنسیتی طراحی گردیده اند، استفاده کرده اند. روش پژوهش نیز تحلیل محتوای کمی و کیفی انتخاب شده است.
مرور توصیفی
مؤلفان اصلی کتاب دری صنف اول زنان هستند، اما اعضای کمیتهی نظارت مردان هستند. این کتاب نیز مانند سایر کتاب¬ها با پیامی از وزیر معارف آغاز می¬گردد که یک مرد می¬باشد. در این کتاب 411 شخصیت (انسان و غیرانسان) مصور گردیده است که در این میان، 36.5% را شخصیت¬های مؤنث و 63.5% را مذکر شکل می¬دهد. در متن نیز ارجاعات به شخصیت¬های مؤنث به مراتب کمتر از مذکر دیده می¬شود (233 ارجاع، 67.3% مذکر و 32.7% مؤنث). در کتاب پسران بیش¬تر در بیرون از خانه (3 مورد پسر و 1 مورد دختر) و در حال انجام مشاغل درآمدزا (در 16 شغل87% مردان و 13% زنان )، نقش¬های اصلی (در 14 نقش اصلی 100% مردان) و ورزش (در هر دو مورد پسران) قابل مشاهده است. در کتاب 4 مورد مالکیت ذکر گردیده است که کاملا در اختیار مردان دیده می¬شود. در سه مورد مردان به عنوان رییس خوانده معرفی گردیده است و زنان/دختران عموماً جایگاه پایین¬تر ترسیم شده است. تنها در عبادت ظاهراً زنان کمی بیش از مردان مشاهده می¬شود (4 مورد از 7 نمونه). از طرفی، در کلیت کتاب پسران مبتکر و دختران منفعل ترسیم گردیده اند.
تحلیل یافته¬ها
هرچند مؤلف نقش مهمی در گزینش مطالب و تدوین ساختار کتاب دارد، اما کمیتهی نظارت قدرت بیش-تری در بازنگری انتقادی محتوای کتاب می¬تواند داشته باشد. عدم حضور زنان در ترکیب کمیتهی نظارت می¬تواند جداً قابل بحث باشد. از طرفی، آغاز تمام کتاب¬ها با پیام وزیر معارف که یک مرد است می¬تواند این تصور را برای کودکان القا کند که وزارت و امور کارگزاری ویژه مردان است و پسران میراث¬دار این جایگاه محسوب می¬شوند. این سنت شاید ناشی از سنت بزرگ¬سالاری حاکم بر گفتمان¬های اجتماعی-سیاسی کشور ناشی گردد، اما می¬شد حداقل در کتب ابتدایی که دانش¬آموزان چندان قادر به تفکیک اقتدار سلسله¬مراتبی نیستند، از پیام معین¬های زن در کنار سخن وزیر و سایر کارگزاران استفاده کرد. مساله زمانی جدی¬تر می¬شود که به کلیت کتاب نگاه انداخته شود. از صفحات آغازین تا پایان کتاب این برتری جنسیتی مردان به اشکال مختلف تشدید می¬گردد.
در نخستین صفحات کتاب، قدرت و مناسبات آن در خانواده و به تبع آن در اجتماعات محلی که نمی¬تواند با ساختارهای ملی بی¬ارتباط باشد قابل تأمل می¬باشد. طوری که در صفحه 3، تصویری از یک خانواده دیده می¬شود که در آن مرد در رأس و پسر بزرگ آن در کنارش نشسته است. تصویر مادر در آخرین قسمت عکس مشاهده می¬شود. در صفحه 23 عکسی قرار گرفته است که در آن پیرمردی دیده می¬شود که تعدادی از پسرهای کوچک دورش حلقه زده اند و اندکی از دختران پشت سر پسرها ایستاده¬اند. متن درس نیز بر این کلیشه پافشاری دارد. عبارت «بابا باغ دارد!» به وضاحت ناقل این کلیشه است که این مردان/پدران هستند که مالک باغ می¬توانند باشند. در حالی که می¬شد عکس مادری را در این درس نمایش داد که صاحب باغ است. در صفحه 27 تصویری قرار گرفته که در آن پسربچه¬ای روی شاخه¬ی درخت توت ایستاده و پدر با سایر اعضای خانواده چادری را گسترده اند تا توت گردآورند. در متن درس کلیشه موجود در تصویر چنین بسط یافته است: «تمنا توت را خوش دارد» اما متین روی شاخه درخت است و برای تمنا توت فراهم می¬کند. این تصویر به کودکان یاد می¬دهد که دختران قادر به تأمین نیازها و علایق شان نیستند. در هر شرایطی باید پسری باشد تا دختران به خواست شان نائل شوند. در صفحه 69 بار دیگر یادآوری می¬گردد که «پدر غیاث باغ دارد» و «غیاث با پدرش در باغ کار می¬کند». باری این پیام تازه می¬گردد که کودکان، فراموش نکنید! پدر غیاث باغ دارد نه مادرش؛ خواهر غیاث با پدرش در باغ کار نمی¬کند! در صفحه 65، درس با تصویری از بازاری آغاز می¬گردد که در آن هیچ زنی نه به عنوان دکاندار و نه به عنوان خریدار مشاهده می¬گردد. در متن درس بار دیگر به دانش¬آموزان القا می-شود که «پدر ظاهر دکان کلالی دارد». به همین منوال در تمام درس¬های کتاب هرجا بحث مالکیت و قدرت مطرح می¬گردد، مردها و پسرها جلوهنمایی می¬کنند.
در مطالب مرتبط با ورزش که در کتاب دری صنف اول طرح گردیده، نیز کلیشه¬های تبعیض جنسیتی حضور قدرتمندی دارند. به طور مثال، در صفحه 2 تصاویری از دختر و پسری قرار دارد که اولی در حال عبادت و دومی در حال ورزش است. این تصویر می¬تواند کلیشه¬های موجود دربارهی ورزش زنان و تلاش¬های بنیادگرایان برای مشروعیت¬بخشی دینی به این کلیشه¬ها، را تقویت کند. در صفحه 60 عکسی از پسربچه¬ای دیده می¬شود که در حال آب¬بازی است. در متن تفسیری از تصویر ارایه گردیده است که «ضیا و افضل آب¬بازی را دوست دارند». این متن تلویحا اذعان می¬کند که دختران آب¬بازی را دوست ندارند. در حالی که می¬شد تصاویری از هردو جنس گذاشت و متن را نیز برابرانه نگاشت. این الگوی کلیشه¬مند در امتداد ورق¬ها همچنان تکرار گردیده است که نمی¬توان این کنش را اتفاقی پنداشت. در صفحه 25 عکسی از پدر و پسری است که پدر توپ فوتبال به پسرش می¬دهد و متن درس نیز بسیار کلیشه¬ای نگاشته شده است. «پدر توپ آورد. پوپل با توپ بازی می¬کند. پوپل توپ بازی را خوش دارد». این درس توپ بازی را کاملا یک ورزش مردانه ترسیم می¬نماید.
تقسیم کار کلیشه¬ای نیز بخشی از مطالب کتاب را به خود اختصاص داده است. در تمام مشاغل ارزشمند و درآمدزا مانند آهنگری، نجاری، نانوایی، دهقانی، آهنگری، مغازه¬داری، سماوارچی، دامداری، رانندگی و کارمند فابرکه که با قدرت اقتصادی و منزلت اجتماعی می¬تواند همراه باشد، هیچ زنی نه تنها حضور ندارد که در بعضی درس¬ها تلویحاً به کودکان آموخته می¬شود که زنان کدام بخش¬های از نقش شغلی را می¬تواند به عهده بگیرد. یکی از برجسته¬ترین اشکال تقسیم جنسیتی کار در مقوله¬های کار خانه و بیرون از خانه نمود می¬یابد که در این کتاب به وضوح نمایش یافته است. مقایسه ساده بین درس 13 و 39 به خوبی نشان از این کلیشه پرده برمی¬دارد. در درس 13 پدر در باغ حضور دارد و کودکان اطرافش حضور دارند. اما در درس 39 مادر و کودک در بغلش دیده می¬شود. در حالی که می¬شد در این دو درس کلیشه¬ها را با تحول در نقش¬های کلیشه¬ی به چالش کشید. نکتهی قابل تأمل دیگری که در درس 39 دیده می¬شود این است که در بخش فعالیت¬های درس تصویری از یک مرغ و چوچه¬هایش مصور گردیده است که ساده¬ترین پیام آن برای کودکان می¬تواند این باشد که مادری یک نقش طبیعی برای قشر اناث است. در صفحه 46 عکسی از نانوایی گذاشته شده و متن درس چنین نگاشته شده است: «راشد آرد آورد. مادر راشد آرد را خمیر کرد. راشد خمیر را به نانوایی برد». این گزاره¬ها در قالب یک روند تقسیم¬کار جنسیتی را به نمایش می¬گذارد. طوری که آرد آوردن که هم یک ابتکار است و هم کار خارج از خانه به عهده راشد سپرده می¬شود. خمیر کردن که کار خانه قلمداد می¬شود به عهده مادر راشد و نهایتاً، بردن خمیر به نانوایی که کار بیرون از خانه است را باید راشد انجام دهد.
الگوی تبعیض¬آمیز دیگری که در کل محتوای کتاب مذکور پیوسته تکرار می¬شود این است که پسرها و مردها همیشه با استقلال و ابتکار همراهی می¬گردد. در حالی که زنان همچنان وابسته تصور می¬گردد. به طور مثال، در صفحات 20، 23، 25، 31، 34، 46، 48، 55، 67 و 75 گزاره¬های «پدر انار می-آورد»، «بابا باغ دارد»، «تمنا توت…»، «پدر توپ آورد»، «سراج به نجیبه جواری آورد»، «بچه¬ها از چاه آب آوردند. پدر خالده برای چاه سرپوش ساخت»، «راشد آرد آورد…»، «آرش شمع روشن کرد. بشیره در روشنی شمع درس خواند»، «شجاع زنبور عسل تربیه می¬کند. مسعوده عسل را دوست دارد» و «پدر اکرم تراکتور می¬راند. اکرم در کارها با پدرش کمک می¬کند» از صورت¬های مختلفی این الگو نمایندگی می¬کند. در اینجا تنها به عبارات «آرش شمع روشن کرد. بشیره در روشنی شمع درس خواند» با طرح این پرسش تمرکز نمایید: چرا بشیره شمع روشن نکرد که آرش در روشنی آن درس بخواند؟
در نهایت، در تصاویر مختلف کتاب، عموماً پسرها جلو و دخترها پشت¬ سر قرار دارند. به طور مثال، در صفحهی 5 تصویری از دانش¬آموزان قرار گرفته که در آن کودکان در حال خواندن سرود ملی دیده می¬شود. در این تصویر پسرها جلو و دختران پشت¬ سر ایستاده اند. در حالی که سرود ملی نماد آزادی و برابری است ولی تصویر به روشنی از نابرابری جنسیتی حکایت می¬کند. در تصویر فعالیت¬ها نیز پسرها برجسته و دخترها کمرنگ دیده می¬شود. در بخش¬های از فعالیت¬ها تصویر کارتونی از مرد/پسری گذاشته شده که با اشاره به تخته، مطالبی را به دانش¬آموزان توصیه می¬کند. در صفحه 57 که صابره و منصور را در راه¬پله¬های مکتب مشاهده می¬شود نیز منصور یک قدم از صابره جلوتر است. این درحالی است که در هیچ تصویری عکس این قضیه اتفاق نیافته است تا احتمال تصادفی بودن این تصویر قابل دفاع گردد.
نتیجه¬گیری
روحیهی مردسالاری حاکمیت مفرطی بر الگوهای فرهنگی جامعهی افغانی دارد. این روال¬ها معمولاً در قالب کلیشه¬های تبعیض جنسیتی بازتولید می¬گردد. نظام آموزشی که عموماً به هدف اجتماعی کردن نسل¬های جدید طراحی می¬گردد بیش¬تر در معرض کلیشه¬ها قرار دارد. طوری که کلیشه¬های جنسیتی (و غیرجنسیتی) می¬تواند از طریق منابع آموزشی تداوم یابد. کتاب¬ها یکی از مهم¬ترین منابع آموزشی به حساب می¬آید که شکل¬دهی جهان¬بینی دانش¬آموزان و دانشجویان تأثیرگزاری زیادی دارد. نقد جنسیتی کتاب¬های آموزشی به ویژه کتاب¬های صنوف پایه اهمیت بنیادین دارد. در این تحقیق پژوهشگران تلاش کردند تا کلیشه¬های تبعیض جنسیتی را در محتوای کتاب دری صنف اول ردیابی نمایند. مهم¬ترین نتایج این تحقیق عبارت اند از:
1. محتوای این کتاب در بازتولید کلیشه¬های تبعیض جنسیتی مرتبط با شغل، ورزش و نقش¬ها مستعد است.
2. در این کتاب جایگاه پسران و مردان بالاتر از زنان و دختران تعریف گردیده است. طوری که در مناسبات قدرت همواره مردان مستقل و زنان وابسته دیده می¬شود.
3. در این کتاب به ندرت دیده می¬شود که کلیشه¬های جنسیتی به چالش کشیده شده باشد. در حالی که برمبنای دیدگاه کلی جمهوری اسلامی افغانستان و وزارت معارف انتظار می¬رود که محتوای مضامین مکتب به شکل ساختارمند با کلیشه¬های تبعیض جسیتی مواجه شوند.
منابع
1. سفیری، خدیجه و ایمانیان، سارا (1392). جامعه شناسی جنسیت. تهران: جامعه¬شناسان
2. شمس هاشمی، شکیلا و شریف، فرزانه (1396). دری صنف اول. کابل: وزارت معارف
3. میشل، آندرا (1376). پیکار با تبعیض جنسی: پاک¬سازی کتاب، خانه، مدرسه و جامعه از کلیشه¬های تبعیض جنسی. ترجمة محمد جعفر پوینده. تهران: انتشارات نگاه.
4. وبگاه یونسکو: www.unesco.org تاریخ مراجعه: 7/6/1397
5. هشام، نادیه(1394). جامعه¬شناسی تعلیم و تربیت(1). کابل: نشر واژه.