نیلاب موج سلام
اشتادی، آلمان
سوم اپریل دوهزار و بیست
دوستانی که کمابیش نوشتههایم را میشناسند، میدانند، مناسبتی نمینویسم. کووید نزده اما فرامناسبتی است. فاجعهی نیم سده است، وقتی در شمال ایتالیا از مرگ یک نسل سخن میرود. وحشتناک است گاهی که سرطبیبان شفاخانهها میگریند و میگویند نتوانستیم کتلهیی از بیماران را نجات بدهیم. وحشتناک است زمانی که پرسونل بهداشتی، سالمندان از هشتاد به بالا را بخاطر نبود گنجایش کافی بدون وارد نمودن در پروسه تداوی در شمار نابودشدگان میگیرند، زیرا ناگزیر اند، وقت و زحمت خود را روی جوانتران و آنانی که شانس بهتر و بیشتر برای زیستن دارند اختصاص بدهند. وحشتناک است وقتی هموندان خانواده برای گفتن فرجامین پدرود به بیمار خود اجازه ورود به شفاخانه را ندارند. وحشتناک است وقتی مردهها را دسته جمعی در لاریهای قوای نظامی بدون نزدیکان و بستگان به قبرستان انتقال میدهند. فرزند یکی از قربانیان کرونا در شمال ایتالیا میگوید، پدرم مثل سگ مرد. حتا گورش را ندیدم. نمیشرمم که مرگش را چنین بنامم. میگویند پدرت بیمار و پیر بود. پدرم قبلا بیماری جدی نداشت و سالخورده نبود. او پدرم بود.
به دست دادن نمونه وار ارقام مبتلایان و مردگان در اثر ویروس کرونا را در این نوشته بخاطر دگرگونی یا بهتر است گفت افزایش هر ساعته، بیهوده میدانم. بهترین سرچشمه پی گرفتن وبسایت یونیورستی جان هاپکینز است که رسانههای رسمی آلمان نیز از آن بخاطر کار دقیق و شتابناکش استفاده میکنند.
به عنوان کسی که کارش در کانون بازار اقتصادی آلمان میچرخد، با نمونههای ساده از جامعه اینجا نشان میدهم، با آن که کووید- نزده تبعیض نمیشناسد و تمامی ملتها را هدف قرار داده است، واما قربانیانی که کاریترین آسیبها ناشی از قرنطینه و بحران اقتصادی را متحمل میشوند را از پاره ی پایین برمیگزیند.
نمونه نخست، خانوادههایی که در دو تا سه اتاق با دو سه کودک میزییند و البته وضع اقتصادی ضعیف دارند، با چالشهای تمکین ناپذیر رو در رو شده اند. در حالی که اگر خانه کلان و حویلیدار میداشتند، کودکان میتوانستند در باغچهی خانه بازی نمایند و زن و شوهر در مواقع لازم آسانتر از سر راه هم کنار بروند. فشار اقتصادی، تاریک بودن آینده، بیکاری یا هراس از دست دادن کار در حالی که زن، شوهر و فرزندان همه قرنطینه استند، کنترول را از شماری سلب نموده است. به ویژه برای مردانی که سابقهی اعمال خشونت بار دارند، این وضعیت ترغیب بار است. به قول خبرهای کانالهای ای آر دی و زید دی اف، کانالهای رسمی تلویزیون آلمان در دو هفته فرجامین خشونت خانگی افزایش یافته است. همچنان شمار زنانی که به خانههای زنان مراجعه مینمایند، در فزون است. زنان شاکی، از لایهی پایین جامعه بوده اند.
دوم، با آنکه دولت آلمان مبلغ هنگفت بالغ به هفتصد و پنجاه میلیارد یورو(در گام نخست) را برای کمک به اقتصاد در خطهای گونهگون اختصاص داد، اما شماری از شرکتهای نیمه بزرگ و بزرگ شماری از کارمندان را برطرف نموده اند.
سوم، شمار زیاد شرکتها به کارمندان شصت فیصد دستمزد خالص را در هماهنگی با اداره کار میپردازند. به بیان دیگر این شصت فیصد را اداره کار به کارفرما و کارفرما به کارمند حواله میکند. اویی که به گونهی نمونه، اضافهتر از سه هزار یورو در ماه معاش خالص دریافت مینمود میتواند با شصت فیصد موقتا کنار بیاید. اما برای کسی که حتا دستمزد صد فیصدهاش قابل ملاحظه نبوده است، شصت فیصد یعنی یک یورو را پیش از مصرف نمودن چهار بار چرخاندن.
چهارم، تافل یا جایی که برای تنگدستان غذا آماده میسازد بخاطر جلوگیری از انتشار ویروس درهایش را بسته است. بیشتر کسانی که به تافیل مراجعه میکردند، بی سرپناهان و بازنشستگانی که بازنشستگی شان تا فرجام ماه نمیرسیده است، بوده اند. این لست را میتوانیم به درازا بکشانیم.
از خسارات مالیی که مردم سطح میانه و شرکتهای کوچک، نیمه بزرگ و بزرگ و بدینگونه اقتصاد کشور را در بر میگیرد، چیزی نمیگویم. تکان دهنده و غیرقابل جبران اند. هنوز سیزده روز از نیمه قرنطینه و بستن مراکز اجتماعی، فرهنگی و تجارتی گذشته است ولی به نظر می آید که ماهها گذشته باشند.
بی اعتنا که کووید نزده دگر چقدر قربانی میگیرد و اقتصاد را با تیزی دیوانهوار فلجتر میسازد، با ویرانیهایی که به بار آورده است، تا همین اکنون فاجعهی نیم سده است.