دانشگاه ما به دانشجو قدرت تحلیل نداده است
گفتوگوی اختصاصی نشریهی نون با استاد علی امیری
جناب استاد علی امیری از اینکه برای نون فرصت گفتوگو دادید، سپاسگزاریم. همانطور که میدانید در روزهای اخیر گروههای تروریستی دانشگاه کابل را تارگیت قرار داد و شماری از دانشجویان این دانشگاه را بسیار بیرحمانه به رگبار بستند. نشریهی نون در تلاش تحلیل و واکاوی وضعیت تحصیلات عالی و نهادهای اکادمیک در افغانستان است و افزون بر آن در زمینهی ترویج اعتدالگرایی، دگراندیشی و روشنگری تلاش میکند. در این مجال میخواهیم به ریشههای بنیادگرایی و افراطیت در دانشگاههای افغانستان بپردازیم.
نون: در آغاز میخواهیم نگاهی به گذشته داشته باشیم. نخستین حرکتهای گروههای بنیادگرا و افراطیهای مذهبی در دانشگاهها از کدام کشورها آغاز شد، در پی چه بودند و چه اقداماتی انجام دادند؟
تا جایی که به دانشجو برمیگردد، دوست دارم از اصطلاح رادیکالیسم استفاده کنم. دانشجو به مقتضای طبع پرشور و روحیهی جوانی که دارد، نوعأ رادیکال و تندرو اند و از روحیهی مماشات و محافظهکار بیزار اند. این روحیه گاهی خود را در علم و هنر نشان میدهد و گاهی در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی. در جامعهی ما از این روحیهی دانشجو که میتواند گنجایش مثبت برای خلق و ایجاد تحرک در جامعه باشد، سوی استفاده شده و این روحیه با افراطگرایی دینی انباشته شده است. اگر توجه به افراطیت در چارچوب تحرکات و فعالیتهای دانشجویی مد نظر باشد، بهنظر نمیرسد که سابقهی بسیار طولانی داشته باشد. در دانشگاههای کشورهای اسلامی گرایشهای تندروانهی دینی وجود داشته اما از لحاظ فرم شبیه سایر تحرکات دانشجویی در سایر نقاط جهان بوده است. مانند اعتراضات، تظاهرات و نشر و پخش اعلامیهها و شبنامهها. در حال حاضر اما الگوی فعالیت دانشجویی تغییر کرده و بیشتر زیرزمینی شده است. اکنون دانشجویان بهجای تظاهرات و اعتراضات جلب گروهای افراطی زیرزمینی و تروریستی میشوند، نوعی تغییر در الگوی رفتار دانشجویی است. دانشجوی ما اهل بحث و جدل نیست، بل اهل افراط و خشونت است.
در دانشگاههای افغانستان از چه زمانی فعالیتهای گروههای بنیادگرا شروع شد، چه گروههایی بودند و مرام و کارویژهیشان به چه شکل بوده است؟
دههی چهل را باید در افغانستان دههی اوج تحرکات دانشجویی بگیریم. در همین دهه است که اعتراضات دانشجویی با حرکات بنیادگرایانه آمیخته میشود. نوعی نابگرایی اسلامی را در ادبیات این دوره میتوان شاهد بود. ایدهی حکومت اسلامی و اینکه اسلام باید حکومت کُند و سایر اقشار همه باید منقاد و محکوم حکومت اسلامی باشد، از همین دوره به مشاهده میرسد و این آغاز افراطیشدن جنبش دانشجویی در کشور ما است و بدی این افراطیت در این است که خشونت را به منطق رفتار خود تبدیل کرده است و این زمینهی سربازگیری را از میان دانشجویان برای گروههای خشونتطلب آماده کرده است.
وضعیت را در حال حاضر چگونه میبینید؟ بهنظر میرسد که بنیادگرایان در دانشگاههای کشور مشغول سربازگیری و تبلیغ ایدئولوژی خود هستند. به باور شما کدام دانشگاهها بیشتر مرکز این گونه فعالیتها شده و در آن کدام گروهها نفوذ و فعالیت دارند؟
گروههای اسلامی خشونتگرا و افراطی محیطهای دانشگاهی را به ایدئولوژی خودشان آغشته کردهاند. اینکه در کدام دانشگاه بیشتر این آغشتگی وجود دارد، من اطلاعی ندارم. نکتهی مهم اما این است که زمینهی این ابتلا به ایدئولوژیهای تندرو را سیستم ضعیف تحصیلات عالی ما فراهم کرده است. برای مدیریت کلان تحصیلات عالی جنگ پوهنتون و دانشگاه به مراتب مهمتر از “کریکولم” درسی است.
تحصیلات عالیای که در فکر سهمیهبندی کانکور باشد، بدیهی است که خطرات را تشخیص ندهد و زمینهی سوی استفادهگران را از احساسات دانشجویان مهیا کند. اقدامات نسنجیدهای چون سهمیهبندی، بیشتر دانشجویان را از درس دور و به طعمهی آمادهای برای گروههای بنیادگرا تبدیل میکند. لازم نیست که به دانشگاه خاصی بهعنوان کانون افراطیت اشاره کنیم. جامعهی انباشته از ادبیات نفرت و افراطیت است و قهراً هیچ دانشجویی در هیچ دانشگاهی در امان نیست. حکومت هم نه تدبیر دارد و نه اعتمادبهنفس کافی برای مقابله با بنیادگرایی را دارد و این بهنوبت خود وضع را بدتر کرده است.
فعالیتهایشان به چه شکل است؟
فعالیتهای افراد و گروههای افراطی مخفیانه، غیرقانونی و خشونتبار است. به هرحال خیلی از دیدرس دور نیست وقاعدتاً دستگاه امنیتی، کشفی و استخباراتی باید بدانند که در کانونهای به اصطلاح علمی چه در جریان است، اما آنان یا خطر را احساس نمیکنند یا با آن مخالفتی ندارند.
دربارهی حزبالتحریر چطور؟ امروز کتابها، اعلامیهها و منابع تبلیغاتیشان میان دانشجویان و دیگر افراد توزیع میشود و برخی استادهای دانشگاه همکار و اعضای آنان هستند. دوست داریم در این باره نظر شما را بدانیم.
من دربارهی حزبالتحریر معلومات کافی ندارم. بهطور کل میدانم که فرقهگرایی و نفرت مذهبی و قومی را دامن میزند و برای ترویج مرام خود از تکفیر و غیریتسازی شدید استفاده میکند. چوناین رویکردهایی قهراً دانشجو را از تغییرات مثبت در آینده نومید و به خشونت و کارهای خلاف قانون سوق میدهد. گروههای افراطی مانند حزبالتحریر، جز خشونت و غیریتسازی منطق دیگری ندارند. من از میزان نفوذ آنان در میان دانشجویان اطلاعی ندارم اما اگر این نوع گروهها در میان دانشجویان ما نفوذ داشته باشند، به این معنا است که دانشجویان ما در این دو دهه فاصلهی بسیار شدیدی از علم و منطق پیدا کرده است. معنای دیگر این واقعیت این بوده است که سکان تحصیلات عالی در این دو دهه به دست جهال و مفسدان بوده و آنان به دست خود دانشجویان را گرفتار دام خشونت و افراطیت کردهاند.
چه عواملی وجود دارد که دانشگاه و دانشجو بهعنوان پایگاه و مهرهی کاربردی برای بنیادگرایان و سایر گروههای مذهبی افراطی است؟
سه عامل عمده سبب شده است که دانشجویان ما شکار افراطیت شوند: نخست اینکه فساد و ناکارآمدی گسترده در دستگاه تحصیلات عالی کشور است. در طول این دو دهه متولیان این دستگاه کسانی بودهاند که مشکلات این حوزه را درک نمیکردهاند. دو دیگر اینکه دولت ما نیز در کل فاقد پالیسی فرهنگی در این زمینه بوده است و چون صحنه خالی بوده، زمینه برای گروههای افراطی مهیا شده است. بحث مواد درسی و کریکولم را نیز میتوان در اینجا جای داد. و سوم، سهولت ارتباطات و فعال بودن بیش از حد گروههای افراطی است. دولت افغانستان و دستگاه امنیتی آن در برابر جامعهی مدنی سختگیر و در برابر گروههای فشار مذهبی و قومی و گروههای افراطی مماشات کرده است. آنان هم از این فضای مناسب سوی استفاده کردهاند.
چرا دانشجویان به سمت این ایدئولوژیها گرایش پیدا کرده و تبدیل به عضو فعال و متعهد برای بنیادگرایان میشوند؟ علت در چیست و تا چه اندازه ساختارهای نظام تحصیلات عالی دخیل هستند؟
ضعف علمی دانشگاه سبب جذب دانشجو به کالای بدیل میشود. فقدان پالیسی دولتی که پیشتر گفتم و نیز تبلیغات شدید و تکنیکی این گروهها، آنان را در جلب دانشجویان به سمت خشونت و افراطیت موفق کرده است.
چه برخوردی میتوان با این جریانها داشت و با چه ابزارهایی میتوان آنان را شناسایی و مهار کرد؟
تدوین و طراحی یک پالیسی فرهنگی جامع با استفاده از ظرفیت فرهنگی جامعه و فعالسازی نیروهای معتدل و تبلیغات و ترویج ادبیات اعتدالی میتوانند برخی از راهحلها در این زمینه باشد. اما در عمل ارادهی سیاسی قوی در دولت برای برخورد با این معضل دیده نمیشود. موریانه فساد ارکان دولت را از درون جویده و تقریباً نابود کرده است. من شخصاً امیدی به بهبود اوضاع ندارم. دولت ما نخست عقل و تدبیر کافی برای طرح برنامه و پالیسی ندارد. ثانیاً ارادهی سیاسی برای تطبیق آن ندارد. ثالثاً اگر اراده هم داشته باشد، توان عملیسازی آنرا ندارد. در وضعیت بدی گرفتار آمدهایم. خدا به مردم ما رحم کند.
کدام نیرو و اهرم فکری میتواند در برابر ایدئولوژی بنیادگرایان ایستادگی کند؟ با توجه به شرایط کنونی، آیا دانشگاه و دانشجو ظرفیت پرورش و خلق نیروهای بدیل فکری را دارد؟ لطفاً به فرصتها و چالشها در این زمینه بیشتر بپردازید.
هر جامعهای بحران خود را خودش حل میکند. بحران افراطیت و بنیادگرایی را نیز باید جامعهی علمی و دانشگاهی حل کند. بدی کار اینجا است که ما چوناین جامعهای نداریم. دانشگاه یک سازمان بروکراتیک فاسد و وابسته به یک دولت فاسد است، نه یک نهاد علمی که با معضلات جامعه برخورد علمی کند و راه حل ارایه دهد. بنابراین ما جامعهای هستیم با مشکلات بسیار، اما نیرویی که این مشکلات را حل کند در میان ما وجود ندارد. من در کوتاهمدت راه حلی نمیبینم و اگر روند کنونی ادامه یابد، در درازمدت نیز راه حلی وجود ندارد، بل همهی ما در مشکلات بیشتری غرق خواهیم شد.
اگر نکتهی دیگری لازم به تذکر میدانید، بفرمایید.