گفتوگو با معشوق رحیم؛ نویسنده و پژوهشگر
سوال یکم: سهم افغانستان از«روز جهانی تساهل و رواداری» چیست؟
جواب: برای این سوال متاسفانه پاسخی ندارم چون این پرسش برایم واضح نیست.
سوال دوم: علت اساسی فقدان رفتار متساهلانه و وجود خشونت در جامعه ما چیست؟ از دیدگاه شما آیا مباهات به داشتههای تاریخی، سنت دینی و ابیات عرفانی در این جغرافیا، میتواند راه نجات «امروز» را رقم بزند و یا به نسخه دیگری باید متوسل شد؟
جواب:
فقدان رفتار متساهلانه و وجود خشونت ممکن است علتهای زیادی داشته باشد، اما یکی از علتهای عمده در کنار اقتصاد ضعیف و عقب مانده، فرهنگ حاکم بر جامعه است، فرهنگی که گفتوگو و دیالوگ را بر نمیتابد. فرهنگی که فقط برای مونولوگ یا گفتوگوی یکجانبه سینهای فراخ دارد. گفتوگویی که یکطرف سخن میگوید و طرف دیگر فقط اجازه بلی گفتن را دارد و اگر کدام پرسش و پاسخی هم باشد باید در داخل همان چوکات از پیش مشخص شده صورت بگیرد. این نوع برخورد از خانواده شروع میشود، در مکاتب و مساجد ادامه پیدا میکند و تا میرسد به بالاترین سطوح سیاسی و مذهبی. این نوع برخورد سبب شده است که هر نوع صدای مخالف، صدای دشمن پنداشته شود، دشمنی که یگانه هدفاش نابودی ارزشهای فرهنگی و ترویج بد اخلاقی در جامعه میباشد. بنابرین باید با مشت آهنین سرکوب شود.
مباهات داشتن به داشتههای تاریخی، سنت دینی و ادبیات عرفانی سبب میشود تا هرچه بیشتر سر خود را در لاکهای خود فرو ببریم، خود را مرکز کائینات فکر کنیم و بر دیگران فخر بفروشیم. این نوع برخورد نه تنها هیچ کمکی به بازشدن جامعه و ترویج فرهنگ گفتوگو نمیکند، بلکه بیشتر تمایل ما را خشونت و افراطگرایی تقویت میبخشد. بر خلاف، به نقد کشیدن داشتههای تاریخی، سنت دینی و ادبیات عرفانی دروازههای گفتوگو و دیالوگ را باز میکند و زمینه را برای پر و بال زدن و نفس کشیدن اندیشههای متفاوت و متضاد مهیا میسازد و بالاخره برخورد اندیشههای متفاوت متضاد سبب میشود که درجه تساهل و همدیگرپذیری در جامعه بالا برود. بنابراین چه در سطح فردی و چه هم در سطح جامعه ما نیاز داریم تا با انتقاد از خود آغاز کنیم، اول دروازههای ذهن خود را به روی دیگران باز کنیم، حقیقتهای خود را زیر سوال ببریم و به بحث بکشیم تا دیگران هم از ما بیاموزند. بعضاً رفتار ما بیشتر اثرگذار است تا گفتار ما.
سوال سوم: برای ترویج فرهنگ تساهل و مدارا و مبارزه با پدیده تندروی، به ویژه تندروی دینی، نهادهای ملی از جمله دولت، رسانهها، جامعه مدنی، دانشمندان و نهادهای علمی چه کار درخوری انجام داده است؟ آیا کارکرد این نهادها بسنده و مطلوب بوده است؟ چه کارهایی باید انجام شود؟
جواب:
پاسخ به این سوال که نهادهای ملی برای ترویج فرهنگ تساهل و مبارزه با تندروی از جمله تندروی دینی چی کارهایی را انجام داده است، ضرورت به پژوهشهای جامعهشناسی دارد تا معلوم شود آیا کاری انجام شده یا خیر، اگر شده کدام کارهایی انجام شده و چقدر موثریت داشته است. اما آنچه به نظر من میتواند برای ترویج فرهنگ تساهل و مبارزه با انواع تندرویها مفید واقع شود این است که در قدم اول باید در نظام تعلیم و تربیه اصلاحات بنیادی بهوجود بیاید. سیستم موجود طوری است که معلومات را در مغز دانش آموزان پمپ میکنند و در اخیر هم توقع میرود تا همان معلومات را مثل طوطی دوباره ارایه کنند. بجای آنکه معلومات توسط آموزگار دیکته شود باید به صورت سوال برای دانش آموزان مطرح شود تا در مورد صدق و کذب آن با هم بحث و گفتوگو کنند. در این صورت دانش آموزان از یکطرف میآموزند که چگونه به پرسشها و پاسخهای یکدیگر گوش بدهند ولو که اشتباه هم باشد، و از جانب دیگر میآموزند که چگونه میتوانند خوب را از بد تشخیص بدهند و حقیقت را با اتکا به عقل و منطق خویش کشف کنند؛ بهجای گرفتن از دیگران و حفظ کردن آن. به همین ترتیب نهادهای دولتی و جامعه مدنی هم تا جایی که امکانات برایشان اجازه میدهد باید سعی کنند محافل بحث و گفتوگو، کنفرانسها و گردهمآییها را در مورد مسایل دینی، تاریخی، سیاسی و فرهنگی راه اندازی کنند و تلاش ورزند تا اقشار مختلف جامعه را در این برنامهها شریک بسازند. رسانهها هم، بهخصوص رسانههای دولتی میتوانند در همین راستا نقش بیشتر و فعالتری را بازی کنند.
سوال چهارم: شماری از پژوهشگران ریشههای خشونت و منازعات درازمدت در افغانستان را در: قرائتهایی از اسلام سیاسی، استخبارات منطقهای و قرائت جهان گسترانه از شریعت اسلامی می دانند، دیدگاه شما در این زمینه چیست؟ کدام یک از مولفهها و مفاهیم ذکر شده نقش کلیدی در تولید و گسترش خشونت و جنگ در جامعه ما را دارد؟
جواب:
جای شک نیست که قرائتهای سیاسی از دین در ترویج خشونت نقش مهمی داشته است. اما این فقط و فقط قرائتهای سیاسی بنیادگرایانه نیست که سبب منازعات شده است. در چهل سال اخیر دیدیم که نه تنها بنیادگرایی اسلامی، که ایدیولوژیهای چپ هم از فرهنگ تساهل و همکدیگرپذیری بسیار فاصله داشتند و در اعمال خشونت کمتر از اسلام سیاسی نبودند. نقش استخبارات منطقه را به هیچ وجه نمیتوان نادیده گرفت، اما به نظر من دستدرازی استخبارات بیگانه بدون همکاری خود ما از داخل امکان ندارد.
آنچه به نظر من در ترویج و گسترش خشونت نقش مهم را بازی میکند، فرهنگ بسته و شدیدآ سنتی حاکم بر جامعه است. فرهنگی که با هر آنچه غیر است و بیگانه، سر ستیز دارد و دشمنی میورزد. فرهنگی خشک بیگانهستیز که خود را در قالب دین، ایدیولوژی، و یا قوم ، زبان، جنسیت و نژاد تبارز میدهد.
سوال پنجم: از دید شما بهترین الگو برای حل منازعات در افغانستان، چه میتواند باشد؟
جواب:
بهترین الگو از نظر من دور زدن قوم و قبیله و تبار و مذهب و رفتن به سوی شهروند شدن است. با شهروند شدن است که میتوانیم از تنگراهی که در حال حاضر گیر کرده ایم عبور کنیم. با پذیرفتن یکدیگر به عنوان انسان، به عنوان فرد، به عنوان یک شهروند است که میتوانیم با تمام انواع بیعدالتیهایی که در جامعه وجود دارد، چه جنسیتی، چه تباری و چه هم طبقاتی تصفیه حساب کنیم. مبارزه با بیعدالتیهای قومی از آدرس قوم، ما را به بیراهه خواهد برد.
سوال ششم: برای بسترسازی فرهنگ رواداری و مدارا در جامعه و نیز مبارزه با افراط گرایی، جنگ و خشونت چه اقدامی صورت گیرد؟ نسخه بدیل از دید شما در برابر خشونت و تفکر افراطی چیست؟
جواب:
همانگونه که قبلا هم گفتم بهترین پادزهر افراطگرایی گسترش فرهنگ گفتوگو و دیالوگ است. فقط بحث و گفتگو است که دگمهای سنگ شده ما را میشکند و نرم میسازد، برخورد با افکار مخالف و متفاوت درجه تساهل و رواداری ما را بالا میبرد. افراطگرایی را با منطق و استدلال میتوان مهار کرد.