«در تمام جوامع، تراجنسیها به دلیل شرایط بیولوژیکی، نمایش رفتارهای نامتعارف و فرهنگ جنسیتی حاکم، مشکلات زیادی را در طول زندگی خود تجربه میکنند (فرهمند،1396:1).
«جنس» به مثابهی بنیادیترین عنصر هویتی از آغاز تا پایان زندگی همراه است. در خلال این فرایند اختلالاتی بهوجود میآید، یعنی ممکن است فرد از نظر زیستی ویژگیهای یک جنس خاص را داشته باشد، اما از جهت روحی و روانی خود را به آن گروه متعلق نداند. به این پدیده بهنام ترنسTranssexuality یا TS تراجنسی، دگرجنسخواه، دگرجنسباور و یا به اصطلاح محلی «دوجنسه» گفته میشود که متاسفانه در جامعهی افغانستان از نامهای تحقیرکنندهای چون «ایزک» وغیره نیز استفاده میکنند.
ترنس بودن، شدیدترین ملال جنسی است که در آن بین جسم و فکر از نظر جنسی مغایرت وجود دارد و شخص سعی میکند در اجتماع بهصورت جنس دیگر ظاهر شود. بهعبارت دیگر مردانی که روح و روان زنانه در جسم مردانه دارند و یا زنانی که روح و روان مردانه در جسم زنانه دارند (کاهانی و شجاعی فخری، 1388:33).
از جمله مشخصات عمدهی این اختلال تمایل به داشتن خصوصیتهای ظاهری و رفتاری جنس مقابل است و همینسان فرد تلاش میکند که همواره حرکات آن جنس را انجام دهد (ظهیرالدین و همکاران،37:1333).
طبق آمار و ارقام در جهان از هر 100 هزار نفر به تعداد 6 هزار نفر تراجنساند که ممکن است در بعضی کشورها نظر به موقعیتهای جغرافیاییشان این تعداد بیشتر باشد، اما موضوع قابل توجه این است که در آسیا و کشوری مانند افغانستان این افراد به گونهای پنهان نگهداشته میشوند.
شکل ظاهر و رفتارهای تا حدی نامتعارف تراجنسیها و نگرش منفی که در موردشان وجود دارد، سبب میشود اغلب افراد جامعه از پذیرش «مردان زننما» و یا «زنان مرد نما» پرهیز کنند. طرد شدن اجتماعی سبب میشود تراجنسیها از پذیرش و ارایهی مسوولیتها، حقوق و امتیازات اجتماعی محروم و مسیر زندگیشان دگرگون شود. همینسان با مشکلات فراوانی در تمام ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی مواجه شوند.
از دیدگاه مردم تنها چیزی خوب است که در آن مورد آموختهاند و در محدودهی انتظاراتشان باشد، اگر کسی خارج از این حیطه باشد، همچون وصلهی ناجوری نگریسته میشود که به آن انگ بدنامی میزنند.
تراجنسیت پدیدهای از آوان تولد
در علم ژنیتیک دو موضوع «ژنوتیپ» و «فنوتیپ» مطرح است، در «ژنوتیپ» فرد از نظر ژنی به یک ژن مشخص وابسته است، اما «فنوتیپ» بهویژگی یا کیفیت ظاهری سلولی مانند اندازه، عملکرد و سوخت و ساز بستگی دارد. این درحالی است که فنوتیپ و ژنوتیپ در ترنسها هر دو وابسته به دو جنس مختلف است. بنا بر اظهارات متخصصان روانشناسی سلامت، نظریههای متفاوتی دربارۀ علت بروز اختلال هویت جنسی وجود دارد. طبق برخی نظریهها ممکن است در سه ماه اول دورهی جنینی در «هیپوتالاموس» فرد اختلالی ایجاد شده باشد و همین مساله سبب شود آنها از نظر مغزی و فیزیولوژیکی بهسمت تغییر جنسیت خود حرکت کنند.
تراجنسیها مریض روانی نیستند
تحقیقات نشان میدهد میان فیزیولوژی افراد دگرجنسگرا و همجنسگرا تفاوتهای متعددی وجود دارد. محققان دریافتند مغز مردان همجنسگرا به مغز زنان دگرجنسگرا و مغز زنان همجنسگرا به مغز مردان دگرجنسگرا شباهت دارد. البته مورد اخیر به تاکید پژوهشگران انجامدهندهی این تحقیق دال بر غیرطبیعی یا بیماری بودن همجنسگرایی نیست و تنها در ردیف یافتههای پزشکی طبقهبندی میشود. در مواجهه با عقایدی نظیر این دو نکتهی کلی را بایستی مد نظر قرار داد: نخست آنکه بخش عمدهی باورهای رایج در مورد غیرطبیعی بودن همجنسگرایی با نتایج پژوهشهای علمی تناقض دارد. دیگر آنکه امروزه هیچ نهاد و سازمان معتبر در زمینهی روانپزشکی نیست که همجنسگرایی را در فهرست بیماریها قرار دهد.
انجمن روانپزشکی آمریکا نخستین نهادی بود که در سال ۱۹۷۳ همجنسگرایی را از فهرست بیماریهای روانی خارج کرد. پس از آن انجمن روانشناسی آمریکا در ۱۹۷۵ و نهایتاً سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۹۲ همجنسگرایی را از فهرست بیماریهای روانی خارج کردند.
تراجنسیها در افغانستان
جامعهی افغانستان ارزشها، تعصبات و کلیشههای سنتی تنگنظرانه در برابر افراد دوجنسیها دارد. تراجنسیهای افغان دربین قضاوتهای فرهنگی گیرمانده و قربانیان ساختار فکری حاکم میباشند. آنها در کنار اینکه توسط مردم عام مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، بل برای جامعهی علمی و دانشگاهی نیز چندان آشنا نیستند و عدهی اندکی هم که در این زمینه آگاهی دارند، تابوی سخن گفتن در این محور آنها را دچار غفلت از این اقلیت آسیبپذیر کرده است.
به عقیدهی «باتلر»، انسانها به گونهای ایفای نقش میکنند که گویی زن یا مرد هستند و از طریق تقلید فرامین فرهنگ و سنتها را فرامیگیرند که بدن، رفتار، پوشش، راه رفتن و سخن گفتنشان را آدابمند کنند. از روی سطح بدنشان مشخصههای مردانگی و زنانگی را به نمایش بگذارند. در غیر این صورت رفتارهای مغایر این وضعیت یعنی پوشیدن لباس مخالف، اداها و رفتارهای مغایر مهمترین روش خلق آشفتگی، تناقض و واژگونی جنسیت است.
تراجنسیها از جنس فعلی خود و آنچه در ارتباط با آن بیزارند و احساس سردرگمی میکنند، بیزاری جنسی ترنسها را بهسوی رفتارها، احساسات، افکار و نقش دوگانه سوق میدهد.
افغانهای ترنس لباسهای مخالف را میپوشند و رفتار و اطوار آنان را به نمایش میگذارند. از پوشیدن لباسها و رفتارهای جنس فعلی خود علاقمندی نشان نمیدهند و گاهی به گونهی جبر وادار میشوند تا چیزی باشند که در حقیقت نیستند.
طردشدن تراجنسیها از سوی فامیلها
ناآگاهی خانوادهها و نگرش فرهنگی مغایر اعضای خانواده به افراد تراجنسی، رفتار و حرکات خاص آنان سبب شده است تا تحمل پذیرش رفتارهای متفاوت و ویژهی آنان را نداشته باشند. خانوادههای افغان باور دارند که این رفتار خلاف عرف است. به دلیل ترس از زبانزدشدن در فامیل و اجتماع در مقابل خواستههای فرزندان شان مقاومت کرده و پذیرش این فرزندان خود را سرافکندگی و ذلت میپندارند که این امر سبب جدال، کشمکش، ضرب و شتم و راندهشدن تراجنسیها از خانوادهها میشود که در بسیاری موارد سبب فرار اجباری ترنسها یا در خانهها زندانی میشوند.
انزوای اجتماعی
براساس تعریف «بلومنفلد» تبعیض علیه تراجنسیها ممکن است به ۴ صورت بروز پیدا کند.
یک: این تبعیض در ذهن فرد نسبت به تراجنسیها ایجاد شود، اما نمود بیرونی نداشته باشد.
دو: رفتار تبعیضآمیز علیه تراجنسیها بهصورت بیرونی بروز پیدا کند و به یک فرد تراجنسی، ضرر وارد کند.
سه: رفتار تبعیضآمیز در قوانین دولتی، بخشهای آموزشی، بیمارستانها و قوانین دینی علیه تراجنسیها اعمال شود.
چهار: رفتار تبعیضآمیز در کل جامعه باشد و بهصورت یک فرهنگ ریشهای در جامعه وجود داشته باشد که در افغانستان هر چهار مورد تبعیض وجود داشته و سبب میشود فرد تراجنسی گوشهگیر و از جامعه فراری شود. هرگونه قطع ارتباط بین فرد و جامعه سبب انحرافات اجتماعی میشود و سلامت اجتماعی را تهدید میکند.
خودکشی
مردم با نگاهها و كنایههای خود سبب دلآزردگی و طردشدن یك تراجنسی از جامعه میشوند. وقتی تراجنسیها گوش شنوایی برای بیان حرفها و مشكلهای خود ندارند تا صدا را در بلندگوی عدالت بیا ندازند، خانوادههای این افراد نیز با نپذیرفتن وضعیت فرزند و مقاومت در برابر پذیرش واقعیت، باری بر دوششان میشوند. اینجا است که 30 درصد از ترنسهای جوان برای رهایی از این عرصهی تنگ اجتماعی، اقدام به خودكشی میكنند.
جایگاه تراجنسیها در قانون
در سال 2006 سازمان ملل متحد گروهی از کارشناسان بینالمللی حقوق بشر به همراه کمیسیون بینالمللی حقوق دانان در ایالت مستقل یوگیاکارتا در کشور اندونیزیا به طرح مجموعهای از اصول و قواعد بینالمللی بر موارد نقض حقوق بشر بر مبنای هویت و گرایشات جنسی نشستهای متعددی داشتند. در نتیجه به تاریخ 26 مارچ 2007 در ژنو یک منشور جهانی برای حقوق اقلیتهای جنسیتی بهعنوان یک راهنمای جهانی ارایه کردند که تایید شد (هاشمی، 1392 ص149).
در آلمان نخستین قانون مربوط به افراد ترنسسکشوال در سال 1980 و در پی حکم دادگاه فدرال قانون اساسی به اجرا درامد. در ادامه در سال 2017 دادگاه قانون اساسی آلمان اعلام کرد افرادی که نه مذکر اند و نه مونث، باید جنسیتشان بهعنوان جنس سوم در تمامی اسناد ثبت شود. تصویب این قانون نقطهی عطف در عرصهی حقوق افراد ترنسسکشوال در آلمان بود.
قانون شناسایی جنسیتی انگلستان در سال 2004 تصویب شد که برای سایر کشورهای اروپایی نیز بهعنوان مقررهی رفتار با افراد تراجنسی استفاده میشد. طبق این اشخاص در تمامی زمینههای حقوقی، جنسیت جدید آنها به رسمیت شناخته میشود.
در کشورهای همسایه مانند ایران و پاکستان نیز تعداد زیادی از تراجنسیها وجود دارند، اما آنچه که مسلم است جمهوری اسلامی ایران در فاصلهی زمانی پس از فتوای تاریخی آیتالله موسوی خمینی در دههی 60 خورشیدی تا کنون قدمهای مثبت و موثری را جهت احراز جایگاه واقعی و حقوقی انسانهای دوگانه برداشته است، اما آنچه که موجب تعجب است این است که جایگاه تراجنسیها تقریباً در تمام قوانین افغانستان غایب و فراموششده است. ترنسها هیچ هویت قانونی در جامعه ندارند. تنها در مادهی 2057 قانون در بخش میراث ذکر شده است که «خنثاییها که ذکوریت و اوثیتشان فهمیده نشود، اقل نصبین را مستحق شده و باقیماندهی متروکه به ورثهی دیگر داده میشود.» اینجا است که جای خالی حمایت از ترنسهای افغان را در قانون کشور مشاهده میکنیم، بهخاطر تابو شدن این مساله تمامی شهروندان اعم از وکیلان در پارلمان، حامیان حقوق بشر و …قفل بر دهن زدهاند.
سخن پایانی
افراد تراجنسی با نوعی اختلال جنسی متولد میشوند، اما در شرایط فرهنگی و اجتماعی است که اختلال هویتی برای آنان پدید میآید و بر پیچیدگی و شدت مشکلاتشان افزوده میشود. از آنجاییکه تمام تابوهای اجتماعی ریشه در عقبماندگی فرهنگی و سطح سواد مردم یک کشور دارد، متاسفانه درکشور اسلامی مانند افغانستان نیز مورد آزار و اذیت شدید قرار میگیرند. ترنسهای افغان در کشور نمیتوانند راحت زندگی کنند. مجبور میشوند که خودکشی کنند. اگر شرایطاش را داشته باشند، کشور را برای همیشه ترک میکنند.
جایگاه قانونی ترنسها در کشور یکی از خانهخالیهایی است که باید به آن توجه شود. مهمترین کاری که برای ترنسها باید صورت گیرد، تصویب لایحهی حمایت از حقوق ترنسها است. افغانستان میتواند با تصویب یک لایحه از این افراد در برابر خشونت و تبعیض در فضای عمومی و محیط کار و تحصیل محافظت کند. لایحهای که تبعیض را براساس هویت جنسیتی ممنوع کند و امنیت این افراد را در محیط کار و فضاهای عمومی تامین کند. چه خوب میشود که افغانها با استناد به دین مبین اسلام و اخلاق انسانی از آزار و اذیت ترنسها دوری جویند و به ترنسها بهدیدهی زشت نگریسته نشود. فعالین حقوق بشری، روانشناسان، رسانهها و افراد آگاه جامعه در این زمینه آگاهی دهند تا باشد که حداقل تغییری را در این زمینه مشاهده کنیم.
ریتزر، جورج (1393). نظریههای جامعهشناسی. ترجمهی هوشنگ نایبی. تهران: نشر نی.
فرهمند، مهناز (1396). تحلیل مشکلات فردی- اجتماعی تراجنسی. مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران.
هاشمی، سیدرضا (1392). حقوق بشر انسانهای دوگانه در جمهوری اسلامی ایران. تحقیقات حقوقی آزاد. شمارهی بیستویکم، ص 147_149، برگهی اطلاعرسانی مـلـل مـتـحـد. نهاد حقوق بشر ملل متحد. دفتر کمیسر عالی برابری و رهایی از تبعیض.
Butter, Judith (1990), Gender Trouble: Feminism and the Subversion of Identity, New York: Routledge
Burdge. B. J (2013), A Phenomenology of Transgenderism, Ph.d Dissertation. Indiana University.
American Psychiatry Association. Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders. 4th ed. Text Revised (DSM-IV-TR). Washington DC: American Psychiatry Association; 2000.
Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.