عبدالشکور فقیرزاده
مفهوم توسعه از قدرت شگفت انگیزی برخورد دار است. هیچ مفهوم دیگری به اندازه توسعه بر اندیشه و رفتار افراد تأثیر گذار نبوده است، این مفهوم معادل واژههای ترقی، تحول، تکامل و تغییر را با خود دارد، و هر ازگاهی به جای این مفاهیم به کار برده شده است و یک روند خلاق و نو آور است که باعث تغییرات اساسی و زیربنایی در سیستم اجتماعی یک جامعه میشود، به عبارت دیگر توسعه ایجاد تغییرات اساسی در ساختار اجتماعی، گرایشها و نهادها برای تحقق کامل اهداف جامعه است، توسعه انواع متفاوتی دارد از آن میان انواع توسعه یکی هم توسعه فرهنگی است.
توسعه فرهنگی فرایندی است که در طی آن با ایجاد تغییرات اساسی در حوزههای ادارکی، آرزشی، قابلیتها، رفتارها و کنشهای مناسب در افراد پرورش مییابد. بنا بر این توسعه فرهنگی با دانشگاه رابطه نزدیک دارد.
چون دانشگاه کانونی است که رفتارها، آرزشها، قابلیتها و کنشهای مناسب را به اکثریت نیروی جوان و نیروی پر تحرک جامعه میآموزاند و در جامعه نهادینه می سازد، از آنجایکه دانشگاه یکی از بخش های بسیارمهم و کلیدی نهاد آموزش و پرورش به حساب میرود بنا براین اجتماعی سازی و جامعه پذیری کردن یکی از مسولیت های اساسی دانشگاه ها به حساب میرود، با توجه به این مهم نقش دانشگاه در توسعه فرهنگی و تولید نیرو متخصص و دارای قابلیت های منحصر به فر د بسیار آرزنده و قابل توجه است،به تعبیری دیگر توسعه فرهنگی عبارت از ایجاد شرایط و امکانات مادی و معنوی مناسب برای افراد جامعه به منظور شناخت جایگاه شان در جامعه و رشد و افزایش علم و دانش و معرفت انسانها و آمادگی برای تحول و پیش رفت، پذیریش اصول کلی توسعه، مانند قانون مندی و قانون پذیری، نظم و انضباط، بهبود روابط اجتماعی و انسانی، افزایش توانایی های علمی، اخلاقی، و معنوی برای همهای افراد جامعه می باشد، برای پرورش و کسب این قابلیت ها دانشگاه یکی از کانون های بسیار مهم و اساسی است که در این راستا می تواند نقش بسزایی را بازی کند و زمینه را برای فرا گیری و پرورش و افزایش علم و دانش، بهبود روابط اجتماعی، یاد گیری و درونی سازی اصول کلی توسعه مانند قانون مندی و قانون پذیری، نظم و انضباط را در جامعه از طریق روند اجتماعی سازی نهادینه سازد، و همچنین دانشگاه می تواند از طریق روند آموزش و تحقیق ها و پژوهش ها توانایی های علمی، اخلاقی و معنوی را در افراد پرورش دهد و افراد توان مند را در جامعه تولید نماید، که این افراد توان مند زمانیکه وارد جامعه می شوند یک چرخهای از توسعه فرهنگی را با اشاعه توان مندی ها و کارکرد های خود در جامعه بسط و گسترش میدهند، تا زمینه را برای تحول مساعد سازند، در بسیاری از کشور های جهان اگر گزافه گویی نشود در کل جهان دانشگاه ها عامل اساسی در تحول یک جامعه بوده اند و منبع تغییر و تحول جامعه از دروازه های دانشگاه های آن جامعه سرچشمه گرفته است و به مرور زمان فراگیر شده جامعه را دوچار تحول و دیگر گونی نموده است، در واقع توسعه فرهنگی زمینه ساز اصلی همهای انواع توسعه های دیگر مانند توسعه سیاسی، اجتماعی، انسانی و اقتصادی در یک جامعه بوده است، چون توسعه فرهنگی باعث گسترش دانش، عقلانیت و توان مندی ها، بهبود روابط اجتماعی و انسانی، تولید نیرو های متخصص، در حوزه های مختلف می شود، زمانیکه عقلانیت و علم جای باور های سنتی، آرزشهای قبیلوی و تعصب آمیز را در جامعه گرفت در آن صورت افراد آن جامعه به توسعه انسانی و اجتماعی دست پیدا می کنند، زمانیکه افراد یک جامعه به توسعه انسانی و اجتماعی دست پیدا نمودند در آن صورت نظم و انضباط، قانون مندی در جامعه حاکمیت پیدا می کند و حاکمیت قانون در جامعه متضمن ثبات سیاسی در آن جامعه می باشد، همچنین توسعه فرهنگی باعث توسعه اقتصادی نیز می گردد، چون که زمانیکه جامعه به توسعه اقتصادی دست پیدا کند در آن صورت نیرو مختصص در حوزه های اقتصادی تولید میشود، و زماینکه این نیرو متخصص وارد جامعه شود چرخه های اقتصادی با خلاقیت های این نیرو متخصص به کار می افتد و زمینه شغل های جدید در جامعه مساعد شده و افراد زیادی از جامعه به کار و اشتغال دست پیدا می کنند، که گسترش این زمینه های کار و تولید و نیرو متخصص یکی از مسولیت های اساسی دانشگاه ها بوده و بخش از توسعه فرهنگی یک جامعه به حساب میرود توسعه فرهنگی در واقع زیر بنا همهای انواع توسعه های دیگر است.