کوچ مولفه‌ها و برابری فهم

انتخاب روش داستانی در بیان شاعرانه
عبدالله سلاحی

 

عبدالله سلاحی

 

با مولفه‌هایی درگیر هستیم که در حال رنگ‌باختن/کوچیدن از چهارچوب‌های از قبل تعریف‌شده‌ی زندگی هستند. کوچ از چهارچوب‌ها، ما را دچار بی‌تعادلی در درک مناسباتی می‌کند که قبلا برای مان مشخص بوده.

مثلا؛ معلم، نظر به آنچه برای هر یک از ما آموختانده شده، فردی نیکوکار و خادمی است که شدیدا قابل احترام است اما؛ واقعیت‌ها و دریافت‌هایی که از فساد اخلاقی در دانشگاه‌ها، مکاتب و آموزشگاه‌ها، به ما می‌رسد، باوری را که دیکته شده بود، دیگرگون کرده و تعریفی را که از آن می‌دانیم، بی‌اعتبار می‌کند.

این تنها به معنای این نیست که ماهیت شغلی به نام معلمی یا فردی به نام معلم، تغییر هویت داده است؛ آنچه اهمیت بیشتر پیدا می‌کند، دیگرگونی در ماهیت «قابل احترام بودن» است. ماهیتی که از مولفه‌های اساسی و اخلاقی جامعه بوده و اکنون در حال کوچ از قلمرو معنایی خود به سمت دیگر شدن است.

اما ما نمی‌دانیم آنچه در نتیجه این کوچ میسر می‌شود چیست. اصلا ممکن است نتیجه‌ای جز کوچ در پی نداشته باشد و این عمل در یک جریان همیشه‌گی قرار بگیرد اما آنچه آگاهی مان را می‌طلبد، درک مفهومی به نام «کوچ مفاهیم» است که مولفه‌های معنایی یک جامعه را شکل داده‌اند.

در کوچ مولفه‌ها، واقعیت در تضاد با حقیقتی است که باورهای مان آن را پذیرفته است. حقیقت چیست جز آنچه به شکلی از اشکال در اخلاقیات مان رسوخ کرده و بخشی از الگوهای فعالیت‌ ناخودآگاهانه مان را ساخته است؛ آگاهی به این کوچ، حقیقت را از میان بر می‌دارد و انسان ناباور را می‌آفریند.

این ناباوریِ ناشی از عدم حقیقت، نه به معنای دروغین شدن مناسبات و درک ما از چیستی جهان بلکه به معنی حد عالی‌ای از واقعی شدن است. واقعی شدن در حدی که دیگر مظاهر واقعیت که متافزیک واقعیت است، توان تداخل در فرایند درک مان از جهان را ندارد.

اما واقعیت چیست، واقعیت غیر از تجربه بل‌فعل مان از آنچه درگیرش شد‌ه‌ایم است؟

با این حال، واقعیت، تدوام ندارد؛ برخلاف آنچه تصور می‌کردیم. در وضعیت ما؛ در عدم حقیقت که پیش از این هدفی برای چیدمان مان از واقعیت‌ها بود، الگویی برای تشخیص همسانی‌ آنچه بل‌فعل با آن روبروییم با آنچه که قبلا درگیر بودیم، نداریم. بنابر این، درک ما از مناسبات به دلیل قطع ارتباط واقعیت با متافزیک (حقیقت)، ثبات خودش را از دست داده است: کوچ مولفه‌ها نیز در قطع ارتباط با فراواقعیت نهفته است.

جامعه اطلاعاتی، از شاخصه‌های وضعیت امروز ماست؛ وضعیتی که در آن واقعیت از منشور نسبت‌های مختلف قابل مشاهده است و «ابعاد واقعیت» را به عنوان یک مفهوم جدید در زندگی وارد می‌کند. یعنی از یک اتفاق، روایت‌های مختلف و با شدت نشر همسان و ناهمسان، به وجود آمده، دیدگاه‌های مختلفی را در سطح جامعه شکل می‌دهد.

اطلاعات در اشکال مختلف (عکس، صدا، ویدیو، متن) و در روایت‌های مختلف (شاهد عینی، خبرنگار، ارگان‌های اطلاعاتی دولتی و…) اجزأ موضوع (…) را طوری به شما می‌رساند که پس از تکمیل شدن پروسه جستجو، قادر به شکل‌دهی همه آن اطلاعات در یک قالب ذهنی و ساختارمند هستید.

یعنی در صورت تمایل به تصور یک روی‌داد، قادر به زوم‌ کردن آن تا کوچک‌ترین جزء و در عین حال، زوم اوت کردن آن تا یک امر کلی می‌شوید و این است ابعاد واقعیت!

در ادامه، وضعیت به دلیل چندگانگی در روایت‌ اتفاقات و پدیده‌ها (بعدیافته‌گی واقعیت)، «ناخوانایی» را به خصیصه‌های خود می‌افزاید؛ در حالت ناخوانایی، کنش‌ افراد جامعه، کنشی استوار بر ریشه و علت نیست، بنابرین، خوانش هر فرد، ناشی از شبکه‌ای است که او و مناسبات محدود فردی‌اش ( ساختارهای اطلاعاتی مورد پسند او) ساخته است.

در ناخوانایی وضعیت، پدیداری واقعیت‌ها را علت و معلول نمی‌پنداریم. در واقع، امکان چنین برخوردی با آن‌ها وجود ندارد؛ واقعیت‌ها در ناخوانایی، بر همدیگر تلنبار می‌شوند. این به معنی رد کلی درک علت‌و‌معلولی نیست بلکه به معنی اختصاص‌یافتن این عمل به ماشین‌ها و ساختارهای اطلاعاتی است.

ما در جایگاه مصرف کننده‌گان اطلاعات (که ساخته و پرورده ماشین‌ها و ساختارهای پردازشگر اطلاعات است) در قلمرو‌های مشخصی از مناسبات قرار می‌گیریم که در نتیجه صرفا قادر به تبادل آن‌ها با یکدیگر هستیم. این تبادلات اکثرا، حالت تقابلی دارد و تغییری که در ما ایجاد می‌کنند نیز جز مطلع شدن از واقعیت‌ها نیست.

قلمروهای مناسباتی که عناصر مختلف جامعه را با هم در ارتباط قرار می‌دهند، قابل بازخوانی نیستند؛ یعنی بازگشت ما به آن‌ها ناممکن شده است. در این عدم بازگشت است که همواره شاهد کوچ چیزی به دیگر شدن هستیم.

شاید احساس می‌کنید در یک گیرودار کاملا کنترول‌شده گیر افتاده‌اید و امکان خلق مفهوم یا برون‌زدن از چهارچوب‌های اطلاعاتی برای تان میسر نیست. این احساس در صورتی که خواهان کشف حقیقت باشید، کاملا درست است اما؛ اگر باورتان را از «امکان وجود حقیقت» به امکان خلق آن تغییر بدهید، خواهید دید که همه آنچه در این مقاله مطالعه کردید به یک‌باره فاقد اعتبار شده و در مقابل تان فرو خواهد ریخت.

در صورتی که شما حقایقی را که باور دارید، واقعیت‌هایی بپندارید که ابعاد دیگری از خود به نمایش گذاشته است، درمی‌یابید که جهان شما، جهانی بازنمایی شده‌ای است که پیش از این، خارج از اراده شما و در شمایلی از حقیقت، نمایش‌یافته بود. اکنون شما با درک این که می‌توانید واقعیت‌ها را از باورهای خود تفکیک کنید، توانایی چیدمان این واقعیت‌ها را بدست آورده‌اید.

پس لازم است جای خود را با ماشین‌ها و ساختارهای اطلاعاتی‌ای که واقعیت‌ها را پردازش می‌دهند، عوض کنید؛ با این تفاوت که واقعیت‌ها را نه بر اساس آنچه به شما انتقال داده‌ شده‌اند بلکه بر اساس آنچه می‌تواند از شما به دیگری انتقال یابد بسنجید؛ این انتقال را چه واقعیت بپندارید چه حقیقت، اراده شماست که به سمت دیگری کوچ می‌کند.

در کوچ مولفه‌ها، واقعیت و حقیقت، در یک چیز نهفته است و آن اسضافه کردن اراده بر تغییری است که آمدنی‌ست. آنچه در نهایت امر مشاهده می‌کنید، بعد دیگر از واقعیت است، بعدی که اراده شما را برای دیگران نمایش می‌دهد و به چالش می‌کشد.

هیچ مفهومی تداوم نمیابد مگر با تحت سلطه گرفتن اراده دیگران؛ اگر آنچه شما از واقعیت به دیگران منتقل می‌کنید در آنان باقی بماند، سطح وسیعی از دیگرگونی را طبق میل شما به بار میاورد و اما اگر چنین نباشد و اراده شما در هر کوچ قابلیت بازکوچیدن را پیدا کند، برابری در درک جهان را فراهم خواهد کرد.

این تفاوت شما از ماشین‌ها و ساختارهای اطلاعاتی طالب حاکمیت خواهد بود.

 

Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.

Top Reviews