پریسا محمدی، عصمت الله جعفری، مهرانه اسکندری، مریم ملکزاده
متنی که اکنون مطالعه میکنید، هشتمین گزارش تحقیقی است که به نقد مصداقهای کلیشه تبعیض جنسیتی در کتابهای مضمون دری مکتب در نصاب تعلیمی افغانستان میپردازد. در مقالات قبل که در شمارههای مختلف ماهنامه نون نشر شد، به صورت تفصیلی کتابهای دری صنف اول الی هفتم بررسی گردید که برآیند آن مقولهبندی کلیشهها و مفهومسازی در کنار توصیف کمی آنها میباشد. یافتههای مطالعات نشان میدهد که در کتابهای دری صنف اول تا هفتم زنانگی و مردانگی بسیار به صورت کلیشهای تصویر گردیده است. در مقاله یافتههای مربوط به کتاب دری صنف هشتم با مخاطبان گرامی شریک میگردد. مانند سایر نوشتهها، در ابتدای مقاله وضعیت کلی کتاب با تمرکز به هدف تحقیق توصیف و در ادامه، دادههای به دست آمده تحلیل میشود.
توصیف کلی
هرچند سلطه مردان در تألیف سایر کتب نیز ملموس مینمود، در میان مؤلفان این کتاب هیچ زنی دیده نمیشود. این فراتر از هیأت تألیف، در میان سایر کارگروههای فرایند تألیف نیز زن دیده نمیشود. چنانکه در نمودار (1) مشاهده میگردد، هیچ زنی در فرایند نگارش از هیأت مؤلفان آغاز تا طرح و دیزاین کتاب دیده نمیشود.
رسم توضیحی 1حضور زنان در فرایند تألیف
چنانکه در نمودار (2) دیده میشود، در کتاب 103 (با تکرار 478) شخصیت مذکر، 24 شخصیت مؤنث (با تکرار 33) و تصویر 5 حیوان (با تکرار 14) حضور دارد. کاملاً مشهود است که محتوای کتاب بسیار مردانه و حضور مذکرها بر کتاب مستولی است. به ویژه اگر تکرار شخصیتها در نظر گرفته شود.
رسم توضیحی 2 شخصیتها
از طرفی، متناسب با تعداد شخصیتها، میزان ارجاعات به شخصیتهای مذکر مطلقاً بیشتر است. این کثرت در حوزه صفات و قیدهای جنسیتیشده نیز بسط مییابد.
تحلیل یافتهها
نقدهای که به محتوای پیام وزارت معارف در سایر نبشتهها وارد بود، در این کتاب نیز وجود دارد که ظاهراً پیامها در تمام کتابها تفاوتی ندارد و در این مقاله بدانها پرداخته نمیشود. بنابراین، در این بخش تلاش میگردد کلیشههای تکراری فقط یادآوری گردد. تمرکز اصلی تحلیل بر سه مقوله- کلیشه در کاربرد افعال، عدم تناسب در شخصیتها و تقسیم کار جنسیتی- میباشد.
در این کتاب کلیشه در گزینش افعال و ضمایر برجسته است. ضمایر به کار رفته برای مردان غالباً فاعلی و ضمایر راجع به زنان، مفعولی میباشد. مثلا، «او (جاوید) گلنار را کمک کرد». مصداق این کلیشهها در افعال به مراتب برجستهتر است. به عبارتی، مخاطب با مرور سادهای میتواند دریابد که بین افعال به کار رفته برای زنان و مردان تفاوت فاحشی وجود دارد. در واقع، عموماً از افعال عمل (Action) برای مردان و افعال خنثا و فاقد تحرک برای زنان کار گرفته میشود. به عنوان نمونه از چندین مصداق، «عفیفه و اوشاس موسیقی را گوش میدهند» (43). در حالیکه پسران فعالانه عمل میکنند. به این مثالها دقت شود: «حمید به سفر رفت» (8)، «علی کتاب را آورد» (63) و «عبدالله خانه را خرید» (43). نکته مورد توجه ما این است که چرا عفیفه موسیقی نمیخواند یا نمینوازد که منفعلانه شنونده است؟ این تنها یک مثال از حدود بیست مصداق است. به عبارتی، در این کتاب دختران و زنان همواره منفعلانه و فاقد خلاقیت مشاهده میگردد. در حالیکه مانند مثالهای فوق، پسران و مردان همواره در حال انجام کارها هستند و خلاقانه عمل میکنند. این وضعیت در مورد اوصاف نیز مصداق دارد. مانند سایر کتب، در اینجا نیز صفتهای کلیشهای برای توصیف زنان و مردان به کار رفته است که با توجه به بحث تفصیلی آنها در مقالات قبلی، در اینجا به همین اشاره بسنده میشود.
اگر به تأثیرات شخصیتها در نقشهای نمونه توجه گردد، دومین کلیشه رایج و جدی در این کتاب عدم تناسب در تعداد شخصیتهای مذکر و مؤنث است. به عنوان مثال، در این کتاب نیز هیچ شخصیت زن دینی معرفی نگردیده است و تمرکز کلیشهای بر شخصیتهای مرد ادامه دارد. از میان 21 نمونه شعری آورده شده در این کتاب، تنها یک شعر از شاعر زن است. از 12 شاعری که زندگینامه و کارنامه آنها به معرفی گرفته شده است، تنها لیلی صراحت از زنان نمایندگی میکند. از 31 تصویر موجود در این کتاب، فقط 3 تصویر به زنان تعلق دارد. در نتیجه این رویکرد، همان رویکرد کلیشهای که فضای عمومی را ویژه مردان معرفی میکند و حضور زنان در خارج نقشهای کلیشهای را مسأله دار میپندارد، را تقویت میکند. وقتی دانش آموز حضور زنان در میان شاعران را یک تن ببیند و از طرفی، زنان را در زندگی واقعی نیز در نقشهای کلیشهای ببینند، چگونه به این باور برسند که حوزههای عمومی ویژه مردان نیست. مساله جدی دیگر این است که کلیشهها در قالب مصداقهای مختلف تقویت میشود. باز هم مثالهای مذکور را در نظر بگیرید. حضور بیرنگ زنان در میان شاعران با غیبت آنها در میان شخصیتهای دینی و ادبی تقویت میگردد. در ادامه غیبت آنها نیز با حضور تصاویر معدود از زنان در صفحات کتاب در مقایسه با مردان قوی میگردد. رویهمرفته، این دومین کلیشه جدی در این کتاب، عدم تناسب در تعداد شخصیتهای مذکر و مؤنث است.
در این کتاب، کلیشه تقسیم کار جنسیتی نیز با قوت خود حضور دارد. در صفحه 25، به عنوان مثال، متن به وضاحت بیان میکند که تأمین نفقه، تسهیل تعلیم و تربیه و حمایت مادی از فرزند اولویت و مکلفیت پدر است. در حالیکه تربیه (به مفهوم متعارف آن) و نگهداری از کودکان وظیفه زن (مادر) است. در توزیع شخصیتها در نقشهای مختلف اقتصادی اجتماعی تناسبی دیده نمیشود. طوریکه تقریباً در تمام کتاب مردان در نقشهایی با درآمد و قدرت بیشتر مشاهده میگردد. درس «مرد قلم و سیاست» (107) را به عنوان یک نمونه مدنظر بگیرید. محتوای این درس چنان ذهن مخاطب را جهت میدهد که گویا سیاست و سیاستورزی ویژه مردان است. شاید این رویکرد عمدی نباشد و انتقال این پیام ناخواسته تلقی گردد، اما اگر رویکرد فرهنگ غالب در قبال حضور زنان در سیاست را در مواجهه با رویکرد این درس نظر گرفته شود، درک میشود که این کلیشه متعارف چگونه در محتوای این درس رسوخ نموده است. هرچند این نکته در مقالات قبلی نیز مکرراً تکرار گردیده است اما لازم به ذکر میدانیم که حتا الگوهای کلیشهای در ترتیببندی نامهای عام مانند خواهر و برادر، پدر و مادر نوعی اولویتبندی مردانه دیده میشود. به عبارتی، تقربیاً در تمام کتاب، هرگاه لزوم ذکر اسامی برادر و خواهر و … محرز گردیده است، همواره نام مربوط به جنس مذکر اولویت داده میشود. به تعبیری، همواره و بدون استثنا همیشه نام پدر اول است و مادر دوم؛ برادر قبل از خواهر قرار دارد؛ زن بعد از مرد و پسر قبل از دختر.
نتیجهگیری
مصداقهای کلیشههای تبعیض جنسیتی در کتاب دری صنف هشتم نیز با قدرت و کثرت موجود است. دامنه این کلیشهها بسیار وسیع مینماید، اما در این مقاله سه کلیشه عمده جداً به بحث گرفته شد. کلیشه نخست، کلیشه در «کاربرد افعال» است. در کتاب دری صنف هشتم افعال کارگرفته شده برای مردان از افعال Action است اما برای فاعلهای مؤنث عموماً افعال متمایل به خنثی به کار برده شده است. کلیشه دیگر «عدم تناسب در شخصیت ها» است که مراد از آن، حضور پررنگ شخصیتهای مذکر تقریباً در همه عرصهها و غیبت شخصیتهای مؤنث در تمام بخشها میباشد. در نهایت، در این کتاب نیز کلیشه «تقسیم کار جنسیتی» با قدرت و شدت حضور دارد.
منابع
اسمر، عبدالرزاق و فارانی، سید فاروق (1396). دری صنف هشتم. کابل: مطبعه وزارت معارف افغانستان.