گفتوگو با دکتور محمد امین احمدی پژوهشگر و رییس دانشگاه ابن سینا
سوال یکم: سهم افغانستان از«روز جهانی تساهل و رواداری» چیست؟
جواب: تجلیل و تحلیل از این روز برای کشور فرو رفته در خشونت و عدم رواداری میتواند سر آغاز و بستری خوب برای اجتماعیسازی و درونیسازی رواداری باشد.
سوال دوم: علت اساسی فقدان رفتار متساهلانه و وجود خشونت در جامعه ما چیست؟ از دیدگاه شما آیا مباهات به داشتههای تاریخی، سنت دینی و ابیات عرفانی در این جغرافیا، میتواند راه نجات «امروز» را رقم بزند و یا به نسخه دیگری باید متوسل شد؟
جواب: خاستگاه عدم رواداری را در افغانستان میتوان در چند چیز جستوجو کرد:
یک: فرهنگ نفرت بر مبنای دین، مذهب و قومیت. مردم ما عمدتا آدمیان را بر اساس قومیت، و اعتقادات دینی و مذهبی دستهبندی میکنند و بر مبنای آن به شدت غیریتسازی و دشمنتراشی میکنند و از این طریق در میان اعضای گروه خود نسبت به دیگران تولید نفرت میکنند، نمونه آشکار ایدئولوژی نفرت ایدئولوژی طالبان و رادیکالتر از آن ایدئولوژی داعش است، که زمینههای فرهنگی و سیاسی آن در فرهنگ عمومی وجود دارد.
دو: تبعیض و ستم. در کشور ما انواع تبعیض و ستم وجود دارد که در ذهن و روان قربانیان خود ، نفرت تولید میکند.
سه: گروههای سیاسی که در بستر تولید نفرت میتوانند رشد کنند و به قدرت سیاسی تبدیل شوند.
چهار: قدرتهای منطقهای و حتا جهانی که با استفاده از این غیریتسازیها میتوانند حوزه نفوذ خود را گسترش دهند و عنداللزوم به جنگ نیابتی علیه همدیگر بپردازند.
شش: تسلط احساسات بر حوزه عمومی در حوزه تمدنی ما که در قالب مذهب، دین و قومیت (ملیگرایی) خود را توجیه و باز تولید میکند.
مباهات به داشتههای تاریخی در قالب ملیگرایی خام و غیر انتقادی که ما گرفتار آن میباشیم خود مولد عدم رواداری است، چون بر سر آن توافق عمومی و فراگیر وجود ندارد. اما سنت عرفانی و مذهب حنفی با بازخوانی نوین و انتقادی میتوانند به ایجاد فرهنگ مدارا کمک کنند.
سوال سوم: برای ترویج فرهنگ تساهل و مدارا و مبارزه با پدیده تندروی، به ویژه تندروی دینی، نهادهای ملی از جمله دولت، رسانهها، جامعه مدنی، دانشمندان و نهادهای علمی چه کار درخوری انجام داده است؟ آیا کارکرد این نهادها بسنده و مطلوب بوده است؟ چه کارهایی باید انجام شود؟
جواب: کار موثری انجام نشده است، علت نخست اش این است که شناخت واقعبینانه از عدم رواداری و علل آن در نزد سیاستگذاران و فعالان مدنی و فرهنگی ما وجود ندارد و در نتیجه سیاستسازان ما فاقد دیدگاه استراتژیک در این زمینه اند.
سوال چهارم: شماری از پژوهشگران ریشههای خشونت و منازعات درازمدت در افغانستان را در: قرائتهایی از اسلام سیاسی، استخبارات منطقهای و قرائت جهان گسترانه از شریعت اسلامی می دانند، دیدگاه شما در این زمینه چیست؟ کدام یک از مولفهها و مفاهیم ذکر شده نقش کلیدی در تولید و گسترش خشونت و جنگ در جامعه ما را دارد؟
جواب: تا حدودی به این پرسش در پاسخ به پرسش دوم تان جواب دادم. لکن در اینجا میافزاید که پیروزی اسلام سیاسی در ایران به شدت دین و هویت مذهبی را سیاسی ساخت و آن را به مثابه یک ابزار قدرت در محور منازعات و رقابتهای منطقهای و جهانی قرارداد و در نتیجه این تحول، شیعهستیزی به مثابه یک ایدئولوژی ویرانگر با استفاده از الاهیات سلفی ظهور کرد و با الاهیات سیاسی ابن تیمیه و سید قطب و دیگر پیش آهنگان اسلام سیاسی ترکیب شد و یک روایت جهانی از اسلام به دست داد که برای مسایل پیچیده فکری، هویتی و سیاسی راه حلهای ساده و قابل فهم برای جوانان و عامه مردم به دست میدهد و میتواند به زندگی آنان معنا و هدف داده و برای شان آرمان بزرگ اجتماعی تولید کند.
سوال پنجم: از دید شما بهترین الگو برای حل منازعات در افغانستان، چه میتواند باشد؟
جواب: ارائه بهترین الگو برای حل منازعات سخت است و سوال هم تا حدودی بسیار کلی است، ولی میتوان گفت ایجاد توافق بر یک ملیگرایی جامع و همه شمول، حکومت عادل و حسابده و نهادهای قوی ملی میتوانند در حل منازعه بسیار موثر باشند. در خصوص گفتوگو با طالبان این جانب چارچوب تئوریک آن را در مقاله “تئوری چهار ضلعی صلح” که ویراست نخست آن در روزنامه هشت صبح و ویراست دوم آن در مجله “اندیشه معاصر” به چاپ رسیده است، توضیح دادهام.
سوال ششم: برای بسترسازی فرهنگ رواداری و مدارا در جامعه و نیز مبارزه با افراطگرایی، جنگ و خشونت چه اقدامی صورت گیرد؟ نسخه بدیل از دید شما در برابر خشونت و تفکر افراطی چیست؟
جواب: به دست دادن بهترین الگو کار دشوار است. به باور این جانب عقلانیسازی حوزه عمومی و ترویج دانش و تفکر انتقادی میتواند بسیار مفید و موثر باشد. مخصوصا ترویج الاهیات انتقادی در مراکز دینی و دانشگاهی بسیار راهگشا خواهد بود.