تاریخ مجموعهای از واقعاتی است که در گذشته اتفاق افتاده و تمام پویایی آن، در خاطرات گذشته دفن شده و دستآوردی که ما از آن داریم تصاویر است که بدون هیچ حرکتی و انتظاری به نمایش گذاشته میشوند و ما نظاره کننده بیدخل و تصرف آن هستیم.
وضعیت زنان در جامعه کنونی، چه در شرق و چه در غرب به مانند تاریخی از تصاویر و خاطرات ایستایی است که زنان پویایی خویش را در این تاریخ از دست دادهاند و هر روز با جویدن مفاهیم بیجان، سعی در جان بخشیدن به زندگی و وضعیت ناگوار خویش دارند.
کتاب سه دختر حوا در تلاش به تصویر کشیدن وضعیت و افکار زنان است که ریشه در تربیت و زمان و مکان آن دارد. مخاطب را به مانند یک شی بیجان میبیند و تصاویری که بر پرده نمایش به اهتزاز در آمده و بر وی میتابند و بی آن که در آن حضور داشته باشد و آن را لمس کند.
زنان این شبه انسانانی که قرنهاست تلاش در اثبات انسان بودن خویش دارند و هرگاه و بیگاه مستند داستانهای خویش را در چهره این زن و آن زن در گوشه و کنار دنیا و گاه در نزدیکی گوش خود میبینند و آن را هر بیشتر با خون و گوشت خویش لمس میکنند و تمامی روشنایی این پرده نمایش جامه و جان آنها را حتی در خاموشیترین لحظات دریده است.
ذهن هر انسان دستآویز تمام خاطراتی است که در بستره زمان و مکان پرورش یافته و رشد کرده است. در کتاب «سه دختر حوا» هر آنچه را که در وضعیت کنونی این دختران حس میکنی بازتابی از گذشته پنهان و آشکار آنهاست. سیر زندگی این دختران با گذشت هر مرحله از زندگی مقدمهیی است برای تعریفی در زندگی آیندهیشان و همچنین نویسنده بازگو می کند که پهنای ذهن و تفکر آنان در هر جریان میتواند تا صفحات متعددی، بی آنکه تو را در مکان و زمان واقعی تکان دهد همراه سازد. (اشاره به فصل چراغ قرمز(
زن این موجود تربیه شده با ریشههای عمیق و دردهای اکتسابی که در دوران دور کمکم جزوی از وجود انتسابی اوست و وجود این موجود شبیه انسان، پر است از دغدغههایی که او را پیوند میدهد با رگرگ واقعاتی تاریخی .
دوران طولانی است که تلاشهای بسیاری با هدف تغییر این وضعیت شکل گرفته است و زنان به صورت مستقیم یا وابسته چه به عنوان ابژه اصلی این محور و چه به عنوان فاکتورهای پیش برنده این بحث بودهاند.
در داستان سه دختر حوا تمرکز بر زندگی سه دختر و ارتباطات آنان با جامعه دارد و یک دختر که نقش محوری داستان میباشد در تلاطم سنت و مدرنیته؛ خواستها و نگرشها و نقشها خویش درگیر است.
از اینکه گاهی ابژه و گاهی سوژه با هم در یک مدار قرار می گیرند، مبحث گفتمان و تغییر به شکلهای گوناگونی مبدل میشود و به مانند خرگوشی در پیچکهای تنیده شده در لانه خویش محبوس میشود و از نظر جامعه به مانند آلهی دست-تیغدار برای اهدافی خلاف این هدف به کار گرفته میشود. دردهایی از نوع مدرنیته به جان و ریشه او ترزیق میشود و او را نه تنها در طیف و قشر خودش بلکه با تمام هستیاش بیگانه میسازد و این تیغهای خاردار را نه برای دیگران بلکه برای خودش میتراشد تا تمام آنچه را که میتواند و میتوانسته به پهنای آبی آسمان برای رهایی از لایههای گل آلوده آزاد سازد را در سازههای شعار و حقوق و همچنین دستآویژههای مذهب و دین گره میزند و مبحث این گفتمان را به تن ناز ختم میکند. اساس این یک جا شدن ابژه و سوژه در رابطهیی بیگانه، سخت زن را در یک اصطحکاک مبهم و ناشناخته در ذات او قرار میدهد. اصطحکاکی که براساس خوب و بد، درست و غلط در یک پاردایم پدرسالارانه با حال و هوای احساسات عمیق و ریشهدار نقشها وی را با تمامیت خویشتن داری تاکید میکند و پیشینه او را به یکباره در گذاری مخاطر آمیز مواجه میسازد و پاهای پاشنه دار او را از حرکت باز میدارد، جامه گلدار وی را دچار خزانی طوفانی میسازد.
زن و مبحث زنان به مانند ابری سیاه و بارانی است که گاه به سطح این جامعه میبارد، اما هنوز نتوانسته ریشه و تار و پودی در بین جامعه برای خود بدواند. به همین دلیل هر تفکر و اندیشه در این باب مانند گردههایی در یک فصل سال میآیند و میروند و گاهی شگوفههایی به همراه دارند که این تک شکوفه آنچنان نازدانه نگه داشته میشوند که در همان جان به زیبایی و تننازی اکتفا می کنند و به ثمر نمیرسند.
تار و پود مساله اساسی در هر مساله است چون گام به گام با روان جامعه پیش میرود. هر آنجا که احساس تنهایی و غربت به سراغت میآیند با اتکا به آن میتوانی آینده را ببینی. اما بدون تار و پود، پرهای به جا مانده از هر پرواز هستی که به آرامی بر خشکی زمین مینشیند و با هر وزش باد با دلبستگی بر هر موج سوار میشود به خیال پرواز سفر میکند.
حال این من گم شده در کدامین تاریخ با کدامین سپاه قصد دارد حرکت کند. وقتی حس و درد و التهابهایش جایی در روشنایی طلوع نمیبیند و دیدگان اشکآلود خزانهای بیشماری از جان خویش را دیده است. نقطه عطف این داستان در همین جملات نهفته که هیچ کس و هیچ چیز به جز این موجود بیجان و با احساس تلاش در تغییر وضعیت خویش نمیکند. خود را نه به عنوان ابژه و نه به عنوان سوژه بلکه هر دو به عنوان بازوان خویش دیده و با تکیه به ریشههای درد کشیده و پاهای برهنه خویش سعی در ترسیمی نو از من خود بردارد و طیف و قشر خود را نه جدا و نه خاص بلکه جزی از جامعه خود رنگ کند .
Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.