حجت الله «یگانه»
با روشهای گوناگونی میشود به شناخت خویشتن و جهان هستی پرداخت. کسی از راه علم دیگری از طریق دین؛ کسی هم با عرفان و عدهای هم با فلسفه و شماری هم با سایر راهها. هرچند که به شخصه باور دارم که برای موشکافی هرچه عمیقتر و خوبتر، بهتر است بیش از یک روش را برگزید. در این میان، اما، فلسفه برایم خیلی شیرینتر است. زیرا، برای ورود به جهان فلسفه یک دروازه وجود دارد که جز این در، آدمی را به ژرفای فلسفه راهی نیست؛ و این دَر، «ترک قضاوت» نام دارد. با ترک قضاوت است که میشود به همهی نظریات اندیشمندان توجه کرد و تعمق نمود و کاوش کرد؛ تعصب به یک ایدیولوژی، هرچند درست، آدمی از درک عمیق حقیقت باز میدارد. ایدیولوژیی که توسط خانواده، فرهنگ، اسلوب و جغرافیای زندگی بر آدمی تحمیل شود، و شخص بدون هیچ پرسش و جستوجوگری و احساس شکاکی، آنرا قبول میکند، هرچند که آن ایدیولوژی درستترین ایدیولوژی عالم هستی باشد، مفت نمیارزد. دانشجو بایستی خود به تکاپو افتد و با دوری از تعصب و قضاوتهای عجولانه و جاهلانه، حقیقت را خود دریابد و یا حداقل در راه آن جریان یابد. قضاوت را محول کنیم به قاضی شهر، عوض آن، به درک بیشتر همدیگر رجعت نمایم که آدمی در آن را منفعت و مزیت بسیار میباشد.
اگر لازم است قضاوت کنید، درباره مولفههای قضاوت کنید که در حیطهی مسوولیت شماست. وقتی که خارج از ساحه مسوولیت خود به قضاوت میپردازید، اگر درست بگوید، کار شما دخالت و زیادهروی است و اگر اشتباه کنید، بار نتایج این نظر اشتباه هم به آن اضافه میشود. وقتی قضاوت میکنید بیشتر به تشریح اوصاف خویش عطف مینماید تا شخص مفعول و «صادق هدایت» چه زیبا مینویسد: «هرکس مطابق افکار خودش، دیگری را قضاوت مینماید.» یا اندیشمندی دیگری بنام «نیچه» چه زیبا نطق میکند: «هربار که به قضاوت دیگران مینشینم، در حال آشکار ساختن بخشهای شفا نیافتهی خویش هستم!» با پیشداوری در مورد دیگران شما فقط انعکاسدهنده افکار خود میباشید. قاضی به هنگام قضاوت بیشتر، احساسات، عواطف، غرایز و تجارب تلخ و شیرین شخصی خویش را با نظریاتش درهم میآمیزد و شبیه آیینه، تکههای از کمبودیها و فزونیهای درون خودش را به جانب مقصود میپراکند و به آن نسبت میدهد. قضاوت، آدمی را دربست در اندیشهها و جهانش میخکوب کرده و از سَیر به سوی دانش و تفکر منطقی و خردمندی تحذیر میدارد و چنان ماشین خرمنکوب، آزاداندیشی، فرزانهگی و تامل عقلانی را از ضمیر انسانی، میچیند و میتراشد. در این باب «کارل گستاو یونگ» اظهار میدارد: «فکر کردن کاری سختی است، به همین خاطر اکثر مردم قضاوت میکنند.» با ترک عادت قضاوت، جهتهای جدیدی را کشف کنید، آدمهای تازهای بیابید و در درون این جهان، عمیقتر و ژرفتر بروید.
با این حال اگر گاهی خواستید دیگران قضاوت کنید لازم است تا خصایص ذیل را در عصارهای وجود تان داشته باشید. معلومات دقیق: دادههای که خارج از حواس پنجگانه، بتوان آنها را جذبکرد و بلعید. قوای تحلیلی و تجزیوی عمیق، شعور و طبع انسانی فرا قومی، فرا منطقهای، فرا مذهبی، فرا زبانی و فرا ایدیولوژیکی. شما میتوانید قضاوت کنید اگر قادر استید با یک نظر افکندن به مفعول، ژرفا و جوهرهای روح و روان آن را دریابید و در کسری از ثانیه بسان رود در نهان شخص جاری شده و خود با آن یکی کنید. و من بهجز خداوند، کسی دیگری را با این اوصاف نمیشناسم. و این نکته را همیشه به یاد داشته باشید: «اگر میخواهی قضاوتم کنی، کفشهایم را بپوش، راهم را قدم بزن، دردهایم را بکش، سالهایم را بگذران بعد قضاوت کن.»