از خود بیگانه‌گی تراژیدی بزرگی است

گفت‌وگو با استاد سید محمد فقیری

پژوهشگر و استاد دانشگاه هراتاز خود بیگانه‌گی تراژیدی بزرگی است

پرسش‌ها:

سوال یکم: سهم افغانستان از«روز جهانی تساهل و رواداری» چیست؟

جواب: هرچند در پیشینه تاریخی افغانستان می‌توان مصداق‌های زیادی از تساهل و مدارا را مشاهده کرد اما این میراث ارزش‌مند عارفانه نزدیک به نیم قرن است که از بدنه ارزش‌های جامعه افغانستان زدوده شده است. زمانی افغانستان می‌توانست تا پرچم‌دار مدارا و کثرت‌گرایی در دنیا شناخته شود، زمانی‌که مسلمانان و یهودیان افغان با هندوها و سیک‌های این کشور در یک جامعه کثرت‌گرا، زیست مسالمت‌آمیزی را تجربه می‌کردند و معابد و کنیسه‌ها و سایر عبادت‌گاه‌های به جا مانده این ادعا را تایید می‌کند. جنگ سرد و منافع قدرت‌های بزرگ و حکومت‌های ناآگاه از پیچیده‌گی‌های سیاسی دست به دست یک‌دیگر داده و تخم رادیکالیسم را در کشور کاشتند. افغانستان امروز سرگردان به دنبال چیزی است که خود قرن‌ها متولی آن بوده است و اما این از خود بیگانه‌گی تراژیدی بزرگی است که از دریچه دیگری به آن نگریست.

سوال دوم: علت اساسی فقدان رفتار متساهلانه و وجود خشونت در جامعه ما چیست؟ از دیدگاه شما آیا مباهات به داشته‌های تاریخی، سنت دینی و ابیات عرفانی در این جغرافیا، می‌تواند راه نجات «امروز» را رقم بزند و یا به نسخه دیگری باید متوسل شد؟

جواب: رفتارهای اجتماعی به تدریج تغییر می‌کنند و بدون شک که متغیرهای گونه‌گونی در تغییر این رفتارها نقش دارند. فقدان تساهل در جامعه کنونی افغانستان را باید برایند تغییرات ساختاری در کارکرد نهادهای اجتماعی دانست به ویژه تغییر کارکرد نهاد دولت، نهاد دین، نهاد اقتصاد، نهاد آموزش و نهاد خانواده در نیم قرن اخیر در افغانستان. شما اگر کارکرد نهاد دین در حال حاضر و زمان حکومت محمد ظاهر شاه را به گونه تطبیقی مقایسه کنید به این نتیجه می‌رسید که تغییرات ژرفی در کارکرد آن به میان آمده است و به همین ترتیب کارکرد نهادهای سایر نهادهای اجتماعی را می‌توان از همین زاویه مقایسه کرد. بنآ نیاز است تا به جای مباهات به داشته‌های تاریخی، کارکرد نهادهای اجتماعی را به گونه‌ای جهت داد تا ارزش‌های مدارا و تساهل بتوانند چرخ نهادهای اجتماعی را بچرخانند و زمینه تعاملات سازنده میان آن‌ها به وجود بیاید. بازگشتن به ارزش‌های که شایسته یک جامعه کثرت‌گرا می‌باشد مستلزم فعالیت‌های هدف‌مند، رسالت‌منانه و بدون چشم‌داشت به منافع مادی است و از سوی دیگر چنین گام‌های به استراتیژی فرهنگی نیازمند است تا هم در درون سیستم و هم در برون سیستم کار منظم و متواتر انجام دهد.

سوال سوم: برای ترویج فرهنگ تساهل و مدارا و مبارزه با پدیده تندروی، به ویژه تندروی دینی، نهادهای ملی از جمله دولت، رسانه‌ها، جامعه مدنی، دانشمندان و نهادهای علمی چه کار درخوری انجام داده است؟ آیا کارکرد این نهادها بسنده و مطلوب بوده است؟ چه کارهایی باید انجام شود؟

جواب: من فکر می‌کنم که کار آن‌چنانی انجام نشده است که بتوان آن را ارزش‌گذاری کرد. برخی از گام‌هایی که برداشته شده بیش‌تر متظاهرانه و «انجیو» پسندانه بوده است تا فعالیت‌های آسیب‌شناسانه که به ژرفای این بحران بپردازد. در گام نخست نیاز است تا ما وضعیت کنونی را به گونه درست بشناسیم و سپس برای تغییر وضعیت اقدام کنیم و شور‌بختانه تا امروز شناخت مناسبات اجتماعی و انواع قرائت‌های افراط‌‌گرایانه از دین به صورت درست شناخته نشده است. ایدیولوژی‌ها به ساده‌گی شکل نمی‌گیرند که به ساده‌گی بمیرند و پس نباید انتظار داشت که در فقدان هیچ کار هدف‌مندی ما بتوانیم از این بحران بگذریم.

سوال چهارم: شماری از پژوهشگران ریشه‌های خشونت و منازعات درازمدت در افغانستان را در: قرائت‌هایی از اسلام سیاسی، استخبارات منطقه‌ای و قرائت جهان گسترانه از شریعت اسلامی می دانند، دیدگاه شما در این زمینه چیست؟ کدام یک از مولفه‌ها و مفاهیم ذکر شده نقش کلیدی در تولید و گسترش خشونت و جنگ در جامعه ما را دارد؟

جواب: ریشه‌های خشونت در جامعه افغانستان تک‌علت نیست و مجموعه‌ای از عوامل در فربه شدن این وضعیت نقش دارند اما برخی از عوامل بیشتر و برخی کم‌تر. جنگ افغانستان خاست‌گاه‌های متعددی دارد و برای همین است که باید در قدم نخست آن‌ها را شناخت و سپس هر کدام را به تناسب اهمیت شان درجه بندی کرد. همان‌طور که اشاره کرده، ما قربانی دوران جنگ سرد هستیم و تا امروز سایه سنگین آن برشانه‌های افغانستان سنگینی می‌کند. جنگ مجاهدین علیه حکومت‌های نام‌نهاد کمونیستی و سپس حکومت طالبان آن‌چیزی که قربانی گرفت دانایی و سواد بود. امروز ما مردم افغانستان باید جهالت را مهم‌ترین ریشه این منازعات تعریف کنیم و سپس عوامل دیگر را درجه بندی کنیم.

سوال پنجم: از دید شما بهترین الگو برای حل منازعات در افغانستان، چه می‌تواند باشد؟

جواب: قفل افراط‌گرایی با کلید آموزش گشوده می‌شود و هیچ الگویی بهتر از توزیع دانایی و بلند رفتن میزان آگاهی مردم نمی‌باشد اما در کوتاه مدت می‌شود که مطابق با روحیه جامعه افغانستان از الگوهای موفق سایر کشورهای که از منازعه گذار کرده اند استفاده نمود. به گونه مثال روی‌کرد حکومت سریلانکا در مواجه با ببرهای تامیل و یا الگوی کلبمیا در مواجه با گروه فارک در بعد سیاسی شاید بتواند موثر باشد اما بیش‌تر از رویکردهای سیاسی دولت باید حکومت‌داری خوب را به روستاهای کشور ببرد و با گسترش فقر معیشتی مبارزه کند و از سوی دیگر شکل گرفتن اعتماد اجتماعی می‌تواند روند حل منازعات را تسهیل کند.

سوال ششم: برای بسترسازی فرهنگ رواداری و مدارا در جامعه و نیز مبارزه با افراط گرایی، جنگ و خشونت چه اقدامی صورت گیرد؟ نسخه بدیل از دید شما در برابر خشونت و تفکر افراطی چیست؟

جواب: باید پنج نهادهای اجتماعی در یک تعامل سازنده و درون سیستمی بتوانند به شکل یک زنجیره کار نمایند. اگر هر کدام از پنج نهاد اجتماعی نتوانند که کارکرد خود را به گونه مطلوب انجام دهند گذار از این وضعیت به تعویق می‌افتد. حکومت‌داری خوب، مبارزه با فقر و اشتغال‌زایی، وارد کردن آموزش به تمام مناطق کشور، فعالیت هدف‌مند رسانه‌ها و سینما از جمله پیش‌نیازهای ترویج تساهل در جامعه افغانستان می‌باشد.

Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.

Top Reviews