انسانِ پسا کرونا؛ فرهیخته یا مغرور؟

 

یعقوب یسنا/ استاد دانشگاه

انسان معاصر از نظر علمی، مذهبی و از نظر داشتن دولت‌های مسوول بسیار اعتماد به نفس دارد اما گسترش یک ویروس این دیوارهای اعتماد انسان را دچار چالش کرد. گسترش ویروس ارتباطات، نظام اقتصادی، راوبط دولت‌ها، آموزش، نیایش جمعی و برگزاری مراسم مذهبی و روابط خویشاوندی را تعطیل و تعلیق کرد. در این وسط فقط دولت‌های مسوول نسبتا در مدیریت و نظارت گسترش ویروس و مراقبت از شهروندان بهتر عمل کرده‌اند که حداقل کل مناسبات جامعه از هم نپاشد.

بنابه این دست بسته بودن ما (انسان معاصر) در برابر یک ویروس، ما با نیاکان چند هزار سال پیش خود از نظر توانایی در برابر تهاجم جهشی ویروس‌ها تفاوتی نداریم. ویروس طوری‌که آنها را زمین‌گیر می‌کرد ما را نیز زمین‌گیر کرده است. ساختار اقتصادی و مناسبات بشری نیاکان ما طوری بود که پس از مصوونیت جمعی در برابر ویروس‌ها زیاد آسیب نمی‌دید اما ساختار اقتصادی و مناسبات بشری ما طوری است‌که اگر این ویروس یک‌سال در جهان دوام کند، پیامد منفی آن در هر عرصه‌ای غیر قابل پیش‌بینی است.

دانشمندان و اندیشمندان در باره‌ی پیامدهای اقتصادی و سیاسی ویروس کرونا نوشته‌اند. بنابراین بحث من در این یادداشت بیشتر معرفت‌شناسانه است. پرسشی را که طرح می‌کنم این است: «آیا انسان پساکرونا انسان فروتن و فرهیخته‌ای خواهد بود یا مثل قبل از کرونا خواهد بود؟» منظور از انسان فرهیخته این است‌که آیا انسان چه در دوره‌ی تجرید، تنهایی و قرنتین و چه دوره‌ی بیماری (کسانی‌که بیمار شده‌اند) به چیستی خویش فکر خواهد کرد و از خود خواهد پرسید «انسان چیست یا من چیستم؟».

انسان در نیازمندهای اساسی خود (غریزه‌ی جنسی، تغذیه، بیماری و مردن) با جانوران دیگر تفاوتی ندارد. زندگی انسان و هر جانوری به چگونگی زیست‌محیط زمین وابسته است. در صورتی‌که زیست‌محیط زمین دچار دیگرگونی شدیدی شود، انسان و جانوران همه می‌میرند.

این‌که انسان خاستگاهِ خود را از همه‌ی جانوران و زمین جدا کرده است، بیشتر جنبه‌ی فرهنگی و خیالی دارد. بنابراین چیستی انسان نوعی از تصور فرهنگی‌ای است‌که در جریان هزاران سال شکل گرفته و خیلی کم دچار تحول شده است. تا آغاز رنسانس هر جامعه‌ای خدایان و ادیان خود را داشت. بعد از رنسانس بود که در معرفت‌شناسی انسان نسبتا تحولی رخ داد. در این تحول در جامعه‌های اروپایی، نقش ادیان و خدایان در معرفت‌شناسی انسان کم‌رنگ شد. دولت‌هایی رویکار آمدند که دیگر مبنای دینی نداشتند و نمی‌خواستند مبنا و مشروعیت دینی داشته باشند. افراد جامعه نیز باور به خدایان و ادیان را از دست دادند. در باره‌ی خاستگاهِ چیستی شان تصور می‌کردند که مانند جانوران دیگر، رویداد زمینی استند. زندگی و مرگ شان به طبیعت وابسته است. روح  و جهان پس از مرگ واقعیت ندارد.

با این‌که در معرفت‌شناسی جامعه‌ی اروپایی از نظر برداشت دینی تحولی رخ داده بود اما معرفت‌شناسی انسان اروپایی از نظر ژرف‌ساخت کلی فرهنگی دچار تحول نشده بود. انسان اروپایی نه تنها خود را از جانوران بلکه از انسان آسیایی و… برتر می‌دانست. این‌که فکر می‌کنیم ما نسبت به جانوران یا انسان‌های دیگر برتریم؛ این فکر به تصورهای فرهنگی، معرفت‌شناسی و چیستی ما ارتباط می‌گیرد. بنابراین انسان اروپایی با وصفی‌که باور به خدایان و ادیان را از دست داده بود اما نسبت به تنوع فرهنگی جامعه‌ها مانند دین باوران فکر می‌کرد.

زیست‌شناسی، انسان‌شناسی، فرهنگ‌شناسی و فلسفه شکل‌گیری مناسبات زیستی، فرهنگی و معرفت‌شناسی انسان را بررسی کرده است‌که در نتیجه‌ی این بررسی‌ها چیستی انسان نسبتا مشخص شده است. بنابراین تصور شرق‌شناسی نخستینِ اروپایی‌ها از انسان‌های شرقی و آسیایی دچار تحول شده است. اکنون می‌دانند که از نظر معرفت‌شناسی و چیستی، جامعه‌های انسانی باهم تفاوت ذاتی و جوهری‌ای ندارند. اما جامعه‌های هستند که هنوز تصورات معرفت‌شناسانه‌ی میتافزیکی از چیستی خود دارند و به این فکرند که تنها فرهنگ، دین و خدای آنها حقیقت دارد و از دیگران جعل و دروغ است.

من جدا از هر پیامد اقتصادی و سیاسی این ویروس به پیامد فرهنگی این ویروس از نظر معرفت‌شناسی و چیستی انسان فکر می‌کنم. انسان چند پشتوانه‌ی فرهنگی معرفت‌شناسانه دارد که دین، علم، نوع، ملت و دولت است. مثلا بسیاری‌ها پیش از بیان هر سخنی می‌گویند من اسلام استم، من مسیحی استم و… با این ادعا امتیازِ جایگاه چیستی شان را مشخص می‌کنند. بسیاری‌ها از پیشرفت و جایگاه علم سخن می‌‌گویند و به گونه‌ای چیستی انسان را به جایگاه و پیشرفت علم ارتباط می‌دهند؛ این‌که علم به انسان مصوونیت بخشیده است. همه‌ی ما می‌گوییم من انسان استم. انسان بودن یعنی یک گونه و نوع دارای چیستی برتر. تعدادی به ملت خویش می‌بالند که من عرب استم، من فرانسوی استم، من ایرانی استم و… این بالیدن به ملت نیز نوعی از به رخ‌کشیدن امتیازِ جایگاهِ معرفت‌شناسانه است‌که می‌تواند تصوری از چیستی مطمین نسبت به دیگری باشد. بسیاری‌ها با اتکا به دولت‌های خود از دولت‌های خود سخن می‌گویند. یعنی نسبت به دولت‌های خود اطمنان دارند و چیستی خود را بنابه اطمنانی‌که از دولت‌های خود دارند به این اطمنان ربط می‌دهند. بهتر است بیندیشیم که ویروس کرونا با اعتماد دینی، علمی، نوعی، ملی و دولتی ما چه کرد؟!

پرسش این است‌که ادیان و خدایان در برابر کرونا چه کمکی به پیروان خود کردند؟ انسان دین‌باور و خداباور در هر مصیبت و رنجی به خدا و دین خود رجوع می‌کند. ویروس کرونا جای‌های مقدس را (که انسان دین‌باور برای رجوع به خدایان خود به آن جاها می‌رفتند) تعطیل کرده است. یعنی عملا نقش آیینی ادیان که شامل عبادت جمعی و برگزاری مراسم دینی باشد از فعالیت باز مانده است. آیا می‌توان فکر کرد که خدایان و ادیان در گسترش و عدم گسترش ویروس کرونا در بین پیروان شان چه نقشی دارند؟ اگر خدایان هندو نمی‌توانند از گسترش ویروس کرونا در بین پیروان شان جلوگیری کنند؛ آیا خدایان ادیان دیگر می‌توانند از گسترش ویروس کرونا در بین پیروان خود جلوگیری کنند؟ اگر پاسخ «نه» است؛ برداشت انسان پسا کرونا به خدایان و ادیان شان چگونه خواهد بود؟ آیا می‌توان توقع داشت‌که انسان پسا کرونا از نظر باورهای دینی انسانی فرهیخته، با مدارا و کثرت‌گرا خواهد بود؟

پس از رنسانس علم‌باوری در اندیشه‌ی انسان جایگاه خاصی داشته است. این علم‌باوری موجب پیشرفت‌باوری شده است. بحث این است وقتی‌که ویروس‌های جهش‌یافته، نیاکان چند هزار سال پیش ما را بیمار می‌کرد؛ بیماری از نیاکان ما قربانی می‌گرفت و تا اندازه‌ای گسترش می‌یافت‌که مصوونیت گله‌ای یا جمعی در برابر ویروس توسط بدن نیاکان ما ایجاد می‌شد. این مصوونیت موجب می‌شد که نیاکان ما از شر ویروس برای مدتی نجات پیدا کنند. اکنون جامعه‌ی جهانی نیز در برابر گسترش این ویروس مانند نیاکان چند هزار سال پیش ما دست بسته است. ویروس به سرعت گسترش می‌یابد و قربانی می‌گیرد. امید دولت‌ها نیز این است‌که گسترش در صدی ویروس در بین افراد جامعه به اندازه‌ای لازم برسد تا مصوونیت گله‌ای در برابر ویروس ایجاد شود. در این صورت لازم نیست‌که انسان نسبت به اعتماد خود به علم تجدید نظر کند و در باره‌ی پیشرفت‌باوری علم فکر کند؟ فکر کنید که کُشَندگی این ویروس بیش از این‌که است می‌بود؛ یعنی خیلی بیشتر می‌بود. در آن صورت، دستگاه‌های علمی و همه‌چه از هم می‌پاشید. در چنین وضعیتی پیش‌بینی مصوونیت علمی در قبال انسان چیست؟ انسان که علم‌باوری را توانایی فکری مخصوص به خود می‌داند؛ باید به این علم‌باوری فکر کند. بنابه اعتمادی‌که به علم داریم، علم باید می‌توانست در این صد روز ویروس را از پا درآورد، اما این کار صورت نگرفت. آیا انسان پسا کرونا از نظر علم‌باوری انسان فروتنی خواهد بود؟

این‌که با افتخار می‌گوییم ما انسان استیم؛ جدا از هر پیش‌فرض فرهنگی و دینی از نظر زیستی به این معنا است‌که ما یک گونه‌ی خاص، دانا و توانا در بین گونه‌های دیگر استیم. ویروسی‌که یک خفاش یا یک جانور دیگر را نمی‌کُشَد اما ما را به سادگی می‌تواند بِکُشَد؛ بنابراین انسان از نظر توانایی‌های زیست-بدنی گونه‌ی خاصی نیست. هر جانوری ویژگی‌ها و ظرفیت‌های زیست-بدنی خود را دارد که می‌تواند نسبت به بدن انسان، ظرفیت و کارایی بیشتر در برابر ویروس‌ها و… داشته باشد. نتیجه این می‌شود که انسان از هر نگاه جانور خاصی نیست؛ می‌تواند از جهتی، جانوری خاص باشد. جانوران دیگر از جهت‌هایی می‌توانند جانوران خاص باشند. آیا انسان پسا کرونا این فرهیخته‌گی را پیدا خواهد کرد که ظرفیت بدنی و شیوه‌ی خاص زندگی هر جانوری را درک کند و به زیست‌محیط هر جانوری احترام بگذارد؟ زیرا ظرفیت زیست-بدنی انسان مافوق ظرفیت زیست-بدنی جانوران نیست. بنابراین دیگرگونی در زیست‌محیط جانوران می‌تواند آسیب چندجانبه به جانوران (که انسان نیز شامل آن می‌شود) وارد کند.

انسان‌ها از نظر فرهنگی، سیاسی و تاریخی به ملت‌ها تقسیم شده‌اند. هر ملتی، تصورات فرهنگی و افتخارات تاریخی از خود دارد که بنابه این تصورات و افتخارات خود را ملتی خاص می‌داند. مثلا عرب، فرانسوی، آلمانی، ایرانی و… هر کدام خود را ملتی خاص می‌داند. اما هیچ ملتی در برابر کرونا از نظر اعتبار و چیستی ملی خویش مصوون نیست. گسترش کرونا در بین انسان‌ها فراتر از اعتبار و تصورات ملی عمل می‌کند. انسان پسا کرونا با خود خواهد اندیشید که تصورات و اعتبار ملی ما خیالی و فرهنگی است؛ ملت‌ها در انسان بودن تفاوتی ندارند. هر خطری‌که انسان را تهدید می‌کند، ملت‌ها را نیز تهدید می‌کند. آیا انسان پسا کرونا در تصور فرهنگی و سیاسی خود در باره‌ی مفهوم ملت تجدید نظر خواهد کرد؟

اگرچه امروز ملت‌ها و دولت‌‌ها بنانه نظریه‌ی مدرن ملت-دولت یا دولت-ملت باهم ارتباط دارند. اما تصور ملی و کارکرد دولت‌ها از هم تفاوت دارند. ملت شامل همه‌ی مردم در یک کشور می‌شود که تصورات مشترک فرهنگی و تاریخی دارند. دولت به نهادی تعلق می‌گیرد که رهبری این نهاد توسط مردم به صورت دموکراتیک انتخاب شده است یا فرد و گروهی به شیوه‌های غیر دموکراتیک بر مردم حکومت می‌کنند و طبق خاست و ارده‌ی خود دولت تشکیل می‌دهند. هنگامی‌که از دولت سخن می‌گوییم منظور کارکرد خدماتی، توسعه‌ی علمی، اقتصادی و…، برقراری امنیت در جامعه و قدرت دولت‌ها در مناسبات جهانی است. از این نگاه دولت‌ها در جهان اعتبار خود را دارند. دولت افغانستان را با دولت امریکا نمی‌توان مقایسه کرد. تصور من این است‌که در دولت افغانستان هر اتفاق ناگواری می‌تواند رخ بدهد اما در دولت امریکا نمی‌تواند این اتفاق رخ بدهد. گسترش کرونا این تصور را در باره‌ی دولت‌ها نیز به چالش کشید. پیش از این‌که کرونا در افغانستان گسترش پیدا کند در امریکا گسترش پیدا کرد. درحالی‌که پیش از این‌که کرونا به امریکا و اروپا گسترش کند؛ شخصا به این نظر بودم که کرونا در امریکا و اروپا گسترش پیدا نمی‌‌تواند، اگر گسترش پیدا کند دفعتا این دولت‌ها جلو گسترش کرونا را می‌گیرند. به گونه‌ای به این دولت‌ها دل بسته بودم که مردم خود و بشر را نجات می‌دهند. موقعی‌که کرونا در امریکا و اروپا گسترش پیدا کرد؛ متوجه شدم که امریکا و اروپا نیز مثل دولت‌های دیگر در برابر کرونا دست بسته استند؛ شاخ اعتمادم نسبت به دولت‌هایی‌که تصور خاصی از آنها در ذهن داشتم شکست. یعنی این‌که دولت‌ها نیزمرزهای قراردادی و سیاسی استند؛ در برابر خطرهای جدیی‌که انسان را تهدید می‌کند این مرزها نمی‌توانند اعتبار و وجود داشته باشند. انسان پسا کرونا در عرصه‌ی جهانی چقدر اعتماد به دولت خواهد داشت؟ آیا در باره‌ی همکاری بیشتر دولت‌ها در سطح جهان فکر خواهد کرد؟

در این یادداشت بیشتر پرسش طرح کردم؛ زیرا برداشت من از نظر اگزیستنسیال این است‌که اساسا حکم قطعی در باره‌ی چیستی انسان یا این‌که چیستی انسان در آینده چگونه خواهد بود، اشتباه است. انسان طرح است؛ طرحی‌که به چیستی خود و جهان معنا می‌دهد. اما کرونا اعتبار طرحی را که تا هنوز به چیستی انسان و جهان معنا می‌داد، دچار چالش کرده است. بنابراین آیا انسان پسا کرونا در طرحی نسبتا متفاوتی به چیستی خویش و جهان معنا خواهد داد که در این طرح، مناسبات انسان پسا کرونا نسبت به انسان پیشا کرونا با انسان، جانواران و جهان فرهیخته‌تر خواهد بود؟

  1. پرسش‌های مهمی است. ممکن است به طور پراکنده، افراد هر رشته را این‌پرسش‌ها در بر گرفته باشد؛ اما طرح و پرداخت استاد یسنا ی عزیز، عالی بود.

  2. الله تعالی در قرآن می فرماید:
    « وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ»(اسراء ۷۰)
    یعنی: «و به‌راستی‌ ما فرزندان‌ آدم‌ را گرامی‌ داشتیم‌» زیرا آنان‌ را بر این‌ هیأت‌ نیکو آفریده‌ و به‌نطق‌ و عقل‌ و تمییز و صورت‌ خوب‌ و قامت‌ معتدل‌ ممتازشان‌ گردانیدیم‌ چنان‌که‌ مختصات‌ فراوان‌ دیگری‌ چون‌ بهره‌گیری‌ از غذاها و نوشیدنی‌ها و پوشیدنی‌ها را به ‌آنان‌ عنایت‌ کردیم‌، به‌ گونه‌ای‌ که‌ نظیر این‌ ویژگی‌ها در سایر انواع‌ جانداران‌ وجود ندارد و نیز گرامی‌شان‌ داشتیم‌ با مسلط ساختنشان‌ بر سایر خلق‌ و مسخر کردن ‌سایر مخلوقات‌ برایشان‌ و نیز گرامیشان‌ داشتیم‌ با دادن‌ موهبت‌ سخن‌گفتن‌، خط نوشتن‌ و فهمیدن‌ زیرا بزرگترین‌ شاخص‌ گرامیداشت‌ فرزندان‌ آدم‌، موهبت ‌عقل‌ است‌.
    اما باید توجه داشت که مراد از آیه‌ کریمه‌، برتری‌ دادن‌ جنس‌ بنی‌آدم‌ بر بسیاری‌ از مخلوقات‌ دیگر است ‌بنابراین‌، لزوما از آن‌ تفضیل‌ همه‌ افراد بنی‌آدم‌ برنمی‌آید. و کسانی که شکر این موهبت ها و نعمتها را بجای نیاورند بلکه به او کفر بورزند و فرستادگانش را دشمنی و انکار کنند و به آیین و قوانیین او گردن ننهند، بدون شک هیچ قدر و منزلتی ندارند.

    و بدون شک کسی که به اسلام ایمان آورده با کسی که کافر گشته برابر نیست نه در کرامت و نه جایگاهشان در سرای آخرت؛
    « قُل لاَّ یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَهُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُواْ اللّهَ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(مائده ۱۰۰)
    یعنی: بگو: «(هیچ‏گاه) ناپاک و پاک مساوی نیستند؛ هر چند فزونی ناپاکها، تو را به شگفتی اندازد! از (مخالفت) خدا بپرهیزید ای صاحبان خرد، شاید رستگار شوید!
    « لَا یَسْتَوِی أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّهِ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ هُمُ الْفَائِزُونَ»(حشر ۲۰)
    یعنی: هرگز دوزخیان و بهشتیان یکسان نیستند؛ اصحاب بهشت رستگار و پیروزند!

    اصولا کرامت یک انسان بستگی به میزان قوت ایمان و تقوای شخص است چنانکه باری تعالی می فرماید:
    « یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»(حجرات ۱۳)
    یعنی: «ای‌ مردم‌! همانا ما شما را از یک‌ مرد و یک‌ زن‌ آفریده‌ایم‌» که‌ آن‌ دو، آدم‌ وحواء علیهماالسلام اند. مراد این‌ است‌ که‌ انسانها همه‌ با هم‌ در اصل‌ انسانیت‌ برابرند، از آن‌رو که‌ به‌ یک‌ نسب‌ واحد پیوند دارند و همه‌ آنان‌ را یک‌ پدر و یک‌ مادر با هم‌ جمع‌ می‌کند بنابراین‌، فخر نمودن‌ بعضی‌ از آنها به‌ نسب‌ بر بعضی‌ دیگر، هیچ ‌توجیهی‌ ندارد زیرا همه‌ آنها در اصل‌ انسانیت‌، با هم‌ برابرند «و شما را شعب‌ها و قبیله‌ها گردانیدیم‌» آری‌! شما را ملت‌ها و قبیله‌ها گردانیدیم‌ «تا با یک‌دیگر شناسایی‌ متقابل‌ حاصل‌ کنید» یعنی: خدای‌ سبحان‌ شما را شعب‌ها و قبیله‌هایی‌ مختلف‌ آفرید تا همدیگررا بشناسید، نه‌ برای‌ آن‌ که‌ به‌ نسب‌ فخر ورزید چرا که‌ «در حقیقت‌ ارجمندترین‌ شما نزد خداوند پرهیزگارترین‌ شماست‌» یعنی: برتری‌ میان‌ شما در نزد حق‌ تعالی‌، فقط با تقوی‌ است‌ پس‌ هر کس‌ از تقوی‌ برخوردار باشد، همو سزاوار آن‌ است‌ که گرامی‌تر، بهتر و برتر باشد بنابراین‌، تفاخر به‌ نسب‌ را فروگذارید «بی‌تردید خدا دانای‌ آگاه‌ است‌» و طرز دید و نحوه‌ عمل‌ شما از او پنهان‌ نیست‌ پس‌ به‌ پندارهای‌ جاهلیت‌ پشت‌ پا زنید.
    در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ بخاری‌ و غیر وی‌ از ابوهریره‌‌ رضی الله عنه آمده‌ است‌ که‌ فرمود: «از رسول‌ خدا صلی الله علیه وسلم سؤال‌ شد که‌ گرامی‌ترین‌ مردم‌ کیست‌؟ فرمودند: گرامی‌ترین‌ آنان‌ نزد خداوند پرهیزگارترین‌ آنهاست‌. اصحاب‌ گفتند: سؤال‌ ما از شما در این‌ مورد نبود. فرمودند: پس‌ گرامی‌ترین‌ مردم‌، یوسف‌ نبی‌خدا فرزند نبی‌خدا فرزند نبی‌خدا فرزند خلیل‌ خدااست‌. اصحاب‌ گفتند: سؤال‌ ما از شما در این‌ مورد نیز نیست‌. فرمودند: پس‌ سؤال‌ شما از من‌ درباره‌ معادن ‌عرب‌ است‌؟ اصحاب‌ گفتند: آری‌! فرمودند: بهترین‌ آنها در جاهلیت‌، بهترین ‌آنها در اسلام‌اند به‌ شرط آن‌که‌ اهل‌ فهم‌ و دانش‌ باشند». همچنین‌ در حدیث‌ شریف‌ آمده‌است: رسول‌ اکرم‌ ص سوار بر شتر در منی‌ خطابه‌ای‌ ایراد کرده‌ و چنین‌ فرمودند:«یا أیها الناس‌ ألا إن‌ ربکم‌ واحد وإن‌ أباکم‌ واحد، ألا لا فضل‌ لعربی‌ علی‌ عجمی‌ ولا لعجمی‌ علی‌ عربی‌ ولا لأسود علی‌ أحمر ولا لأحمر علی‌ أسود إلا بالتقوی‌، ألا هل‌ بلغت‌؟ قالوا: نعم‌، قال: فلیبلغ‌ الشاهد الغائب: هان‌ ای‌ مردم‌! آگاه‌ باشید که‌ پروردگار شما یکی‌ است‌ و پدر شما یکی‌ است‌، آگاه‌ باشید که‌ عربی‌ای‌ را بر عجمی‌ای‌ و عجمی‌ای‌ را بر عربی‌ای‌ و سیاه‌ را بر سرخ‌ و سرخ‌ را بر سیاه‌ هیچ‌ فضل‌ و برتری‌ای ‌نیست‌ جز به‌ تقوی‌، هان‌! آیا ابلاغ‌ کردم‌؟ مردم‌ گفتند: آری‌! ابلاغ‌ کردید. فرمودند: پس‌ باید کسی‌ که‌ حاضر است‌، به‌ کسی‌ که‌ غایب‌ است‌ برساند».

    و باید دانست که تقوا بدون ایمان و اسلام سودی به حال فرد ندارد؛ چنانکه الله تعالی در باره ی اعمال نیکوی کافران می فرماید:
    « وَقَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُورًا»(فرقان ۲۳)
    یعنی: و ما به سراغ اعمالی که انجام داده‏اند می‏رویم، و همه را همچون ذرّات غبار پراکنده در هوا قرار می‏دهیم!
    و باز می فرماید: « وَمَن یَکْفُرْ بِالإِیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِی الآخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِینَ»(مائده ۵)
    یعنی: و کسی که انکار کند آنچه را باید به آن ایمان بیاورد، اعمال او تباه می‏گردد؛ و در سرای دیگر، از زیانکاران خواهد بود.

    خلاصه اینکه، ملاک کرامت و گرامی بودن انسان، ایمان و تقوای اوست و کسی که به اسلام مومن نیست هیچ کرامت و قدری ندارد بجز اینکه بعنوان یک انسان نسبت به حیوانات دارای حقوقی است.
    مثلا شخص مسلمان نباید نسبت به کفاری که برای مسلمانان هیچ ضرری ندارد و در حال جنگ با مسلمین نیستند بی عدالتی و ظلم روا بدارد چنانکه الله تعالی می فرماید:
    «لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»(ممتحنه ۸)
    یعنی: خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی‏کند؛ چرا که خداوند عدالت‏پیشگان را دوست دارد.
    اما کسانی از کفار و مشرکین که در حال جنگ و ستیز با مسلمانان هستند و به سرزمینشان تجاوز کرده اند، از این امر مستثنی هستند و آنها به همان شیوه که با مومنان در جال جنگند، مقابله به مثل خواهند شد.
    همچنین یکی از موارد دیگر در حق کفار اینست که مسلمانان نباید آنها را از شنیدن و رساندن پیام خدا و قرآن محروم کنند، بلکه باید دین حق را بینشان تبلیغ کنند.
    «وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْلَمُونَ»(توبه توبه ۶)
    یعنی: و اگر یکی از مشرکان از تو پناهندگی بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهی ناآگاهند!
    بدون شک کسی که به الله ایمان نیاورد و بلکه او و فرستاده اش را انکار نماید، یا در حق او شریک قائل می شود، خود را مشمول غضب الهی قرار داده است و کسی که مورد غضب خدا قرار گیرد هیچ قدر و منزلتی ندارد.
    و طبق فرموده ی قرآن، مشرکان نجس هستند و البته منظور از نجاست معنوی است؛
    «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ»(توبه ۲۸)
    یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‏اید! مشرکان ناپاکند؛
    مراد نجاست‌ معنوی‌، یعنی ‌نجاست‌ شرک‌ و ظلم‌ و اخلاق‌ و عادات‌ زشت‌ آنهاست‌ لذا کافر ذاتا نجس‌العین ‌نیست‌ زیرا خدای‌ سبحان‌، خوردن‌ غذای‌ کفار اهل‌ کتاب‌ را بر مسلمانان‌ حلال ‌گردانیده‌ است‌، همچنان‌ ثابت‌ شده‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه وسلم در ظروف‌ کفار خوردند وآشامیدند، در ظروف‌ آنها وضو گرفتند و کفار را در مسجد خویش‌ فرود آوردند. و این‌ قول‌ جمهور علماء است‌. ولی‌ به‌ قولی‌: کفار ذاتا نجس‌اند، از آن‌ گذشته‌،آنان‌ غسل‌ جنابت‌ نمی‌کنند بنابراین‌، جسما هم‌ نجس‌اند.
    علامه عبدالرحمن سعدی در تفسیر خود می نویسد: ” یعنی عقاید و اعمالشان پلید است. و چه پلیدی بزرگتر از پلیدی کسی است که همراه خدا معبودانی را عبادت کند که نمی توانند هیچ فایده یا زیانی به وی برسانند و چیزی را از او دور کنند و کارشان مبارزه با خدا و بازداشتن مردم از راه خدا و یاری کردن باطل، و رد کردن حق، و ایجاد فساد و تباهی در زمین است؟!”

    خداوند تبارک و تعالی در مورد مشرکین می فرماید:
    «فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَهَ وَآتَوُاْ الزَّکَاهَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»(توبه ۵)
    یعنی: (امّا) وقتی ماه‏های حرام پایان گرفت، مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید؛ و آنها را اسیر سازید؛ و محاصره کنید؛ و در هر کمینگاه، بر سر راه آنها بنشینید! هرگاه توبه کنند، و نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید؛ زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است!
    «فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَهَ وَآتَوُاْ الزَّکَاهَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ * وَإِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ»(توبه ۱۱-۱۲)
    یعنی: (ولی) اگر توبه کنند، نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، برادر دینی شما هستند؛و ما آیات خود را برای گروهی که می‏دانند (و می‏اندیشند)، شرح می‏دهیم! و اگر پیمانهای خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ چرا که آنها پیمانی ندارند؛ شاید (با شدّت عمل) دست بردارند!

  3. تشکر استاد جان، مطلب بسیار جالب بود، از دل مه گفتی، اما چند لغت نفهمیدم.
    اگزیستنسیال
    رنسانس

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.

Top Reviews