جامعه‌ی بسامان، شرط تحقق عدالت

عتیق اروند

 

جوشوا کوهن (Joshua cohen) در مقاله‌ی برابری دموکراتیک (democratic equality) ابتدا به‌طور مفصل از الگوی بیشینه‌ی کمینه (maximin) رالز و اهمیت این الگو در تبیین مفهوم برابری در جامعه‌ی دموکراتیک دفاع می‌کند. سپس، در زیر عنوان موقعیت نخستین و تعادل اجتماعی (original position and social equilibrium) استراتژی ادله‌ی بیشینه‌ی کمینه را واضح می‌سازد؛ طوری‌که نخست، ارجحیت ساختار نگاه دواصلی عدالت را بر اصل فایده‌ی میانگین نشان می‌دهد و در گام بعدی، با تکیه بر برهان ایده‌ی اجتماعی جامعه‌ی بسامان، دریافت دواصلی را با سه دریافت ترکیبی مقایسه می‌کند. برای دست‌یابی به استراتژی کوهن، گزارشی اجمالی از طرح رالز در فصل سوم (chapter 3: the original position) کتاب نظریه‌ی عدالت ارایه می‌کنیم.

دغدغه‌ی رالز در کتاب نظریه‌ی عدالت سه عنصر پایه‌ای است: اثبات اصول اخلاقی و رد مطلوبیت‌گرایی، قراردادگرایی به‌مثابه‌ی رویه‌ی استنتاج اصول عدالت و دو اصل اساسی عدالت. نگاه دواصلی عدالت شامل، یک: اصل آزادی برابر و دو: برابری منصفانه‌ی فرصت‌ها و اصل تفاوت یا بیشینه‌سازی کمینه است. (Rawls,1999, 107) اصل نخست از آزادی‌های همه‌شمول و برابر شهروندی پاسداری می‌کند. اما بخش دوم اصل دوم، به این معنا است که نابرابری‌های اجتماعی ـ اقتصادی در صورتی قابل پذیرش است که به نفع طبقات محروم تمام شود و به اصطلاح، افزایش نابرابری (در میزان قدرت، ثروت و درآمد) معادل با افزایش سهم کم‌تر بهره‌مندان باشد. رالز معتقد است که برای دست‌یابی به اصول عدالت، باید موقعیتی را ترسیم کرد که از نظر اخلاقی ایدئال باشد. در موقعیت نخستین (original position) اشخاص عقلانی دست به گزینش امور مشروع خواهند زد. جوامع انسانی معمولاً از دو عنصر در رنج‌اند: کمبود نسبی منابع و تضاد منافع. در موقعیت نخستین کمبود نسبی منابع مفروض است، اما هم قحطی و هم فراوانی منابع باید از معادله کنار گذاشته شود، چرا که وجود این دو صورت مساله را به کل نابود می‌سازد. همچنین در موقعیت نخستین، انسان‌ها نسبت به منافع یکدیگر بی‌تفاوت‌اند، چرا که فرض بر این است که هر کس منافع خود را پیگیری می‌کند و در اندیشه‌ی برآورده شدن نیازهای خویش است. پس با وجود دو قید کمبود نسبی منابع و تضاد منافع است که بحث از عدالت معنادار می‌شود. رالز معتقد است که قرارداد عقلانی‌ای که توسط اشخاص عقلانی در موقعیت نخستین بسته می‌شود، خود نیازمند پیش‌شرط دیگری تحت عنوان پرده‌ی بی‌خبری (the veil of ignorance) است. تا این پیش‌شرط نباشد، نمی‌توان انسان را به‌مثابه‌ی موجودی عقلانی و منصف متصور شد. (Rawls,1999, 118 & 123) انسانی‌که دست‌کم از بخشی از ویژگی‌های فردی و اجتماعی‌اش پالوده شده است: طبقه‌ی اجتماعی فرد، موقعیت طبیعی فرد، موقعیت تاریخی فرد و موقعیت خاص جامعه.

در این‌جا است که جوشوا کوهن، بااستفاده از «سطح رضایت‌بخشی» دست به قیاس نگاه دواصلی رالز با اصل فایده‌ی میانگین (average utility) می‌زند:

برهان A: نگاه دواصلی و اصل فایده‌ی میانگین

A1: هر یک از طرفین در موقعیت نخستین باید مطمئن شود که موقعیت‌اش رضایت‌بخش یا درست است.

A2: نگاه دواصلی عدالت، حداقل رضایت‌بخشی را تضمین می‌کند.

A3: چون نگاه دواصلی عدالت حداقل رضایت‌بخشی را تضمین می‌کند، موقعیت‌های فراتر از آن را نیز ضمانت می‌کند.

A4: اصل فایده‌ی میانگین حداقل رضایت‌بخشی را تضمین نمی‌کند و حتا شاید در واقع بر یکی از طرفین، فشاری را وارد کند که غیرقابل تحمل باشد.

A5: منفعت فراتر از حداقل رضایت توسط نگاه دواصلی عدالت تضمین می‌شود، اما اصل فایده‌ی میانگین چو‌ن‌این منفعتی را نامحتمل می‌داند.

A6: بندهای A1 تا A5 ترجیح عقلانی نگاه دواصلی عدالت را به اصل فایده‌ی میانگین واضح می‌سازند. (cohen, 1989, 732).

نکته اما این‌جا است که چرا به باور کوهن ـ و همچنین رالز ـ نگاه دواصلی حداقل رضایت‌بخش را برای طرفین قرارداد تضمین می‌کند ولی اصل فایده‌ی میانگین چون‌این ضمانتی نمی‌دهد؟ پاسخ دقیقاً در تعریف اصل فایده‌ی میانگین نهفته است: اصل فایده‌ی میانگین معتقد است عدالت زمانی تحقق خواهد یافت که نفع همگان از قدرت، ثروت و درآمد، حداکثر شود. این حداکثر شدن نفع همگانی، حداقل رضایت‌بخشی را تضمین نمی‌کند؛ چون افراد در موقعیت‌های گوناگون و به درجات بسیار متفاوت از نفع حداکثری بهره می‌برند و پرواضح است که کم‌تر بهره‌مندان به‌سختی می‌توانند با آن‌چه دارند، سر کنند. در برابر چون‌این شرایطی، به‌نظر می‌رسد که قاعده‌ی بیشینه‌ی کمینه‌ی رالز به مراتب دلگرم‌کننده‌تر است. برپایه‌ی این قاعده، می‌توانیم گزینه‌های گوناگون و شرایط مختلف را کنار هم قرار دهیم و بر حسب بدترین حالت آن‌ها را ترتیب داده و در نتیجه، بهترین حالت از میان بدترین‌ها را انتخاب کنیم و آن را مبنای «تصمیم» محسوب کنیم (Rawls,1999, 133). این مبنا همان سطح حداقل رضایت‌بخشی ا‌ست که کوهن از آن صحبت می‌کند. کوهن به این باور است که با این قاعده، اطمینان ما از این‌که با وجود نابرابری، هیچ‌کسی زیر خط فقر باقی نمی‌ماند، امری حتمی است. کوهن در ادامه بر پایه‌ی برهان A، برهان B را سازمان می‌دهد و در آن «بیشینه‌سازی اصل فایده‌ی میانگین» و همچنین «اطمینان از این‌که هیچ‌کسی زیر خط فقر نمی‌ماند» را لحاظ می‌کند (cohen, 1989, 733). کوهن مدعی ا‌ست که برهان B از این لحاظ که نتایج غیرقابل تحمل را کنار می‌گذارد، با برهان A تفاوت دارد.

در ادامه، کوهن از مفهوم دیگری به‌نام تفسیر آستانه‌ی طبیعی (natural threshold interpretation: NTI) برای توصیف کفایت حداقلی بهره می‌برد. به‌باور وی، منابع اولیه‌ای در سطح آستانه‌ای وجود دارد که هر انسانی با یک زندگی معقول می‌کوشد بدان دست یابد و از آن گذر کند. به واقع، کوهن هر انسان عاقلی را مستحق دسترسی به این سطح دانسته و عبور از سطح آستانه‌ی طبیعی را به‌مثابه‌ی تضمینی بر حداقل رضایت‌بخشی می‌خواند. NTI موقعیتی رضایت‌بخش را به‌عنوان موقعیتی فراتر از سطح آستانه معرفی می‌کند و به این صورت، گزاره‌ی B1 (هر یک از طرفین در موقعیت نخستین باید مطمئن شود که موقعیت‌اش رضایت‌بخش یا درست است)، تثبیت می‌شود. با این‌که کوهن دو حسن دیگر سطح آستانه را برمی‌شمارد، اما بلافاصله می‌گوید که اگر NTI درست باشد، استدلال راولز کاملاً غلط است (با این‌که همچنان این معیار برای اصل فایده‌ی میانگین کارآمد است)، چرا که به‌باور کوهن، غیرقابل تصور است که عقلانیت و طبیعت انسانی باهم ترکیب شده و یک آستانه‌ی مشخص را ایجاد کنند که هم با افراد و هم با شرایط آن‌ها همخوان و یک‌سان باشد. همچنین کوهن معتقد است که وجود آستانه از نگاه دو اصلی عدالت پشتیبانی نمی‌کند. از همین‌رو، کوهن معیار دیگری برای کفایت حداقلی پیشنهاد می‌کند: تفسیر تعادل اجتماعی (social equilibrium interpretation: SEI). SEI از این واقعیت شروع می‌شود که طرفین در موقعیت نخستین، در حال انتخاب اصول برای «جامعه‌ی بسامان» و دارای موقعیت‌های اجتماعی متمایز هستند. با این معیار، عدالت حداقلی از رضایت را فراهم می‌سازد، منتها در صورتی‌که افرادی که موقعیت اجتماعی جامعه‌ای را دارا هستند، آن موقعیت را قابل قبول بدانند. یعنی اساساً ابتدا باید خود این افراد در یک جامعه‌ی بسامان بسر ببرند که بتوانند درباره‌ی کفایت حداقلی نظر بدهند و آن را بپذیرند. تصور من این است که کوهن برای تبیین معیار SEI، رالز نخستین (رالز کتاب نظریه‌ی عدالت) را با رالز واپسین (رالز کتاب عدالت به‌مثابه‌ی انصاف) ادغام کرده است. تفاوت این دو رالز در این است که اولی نظریه‌ی عدالت را کلی و در فراسوی ساختارهای سیاسی موجود لحاظ کرده بود، دومی اما نظریه‌ی عدالت را مختص و محدود به جامعه‌ی مدرن دموکراتیک در نظر گرفت. با همین ملاحظه است که کوهن شرحی از «جامعه‌ی بسامان» ارایه می‌دهد که بتواند بر مبنای آن از معیار SEI حراست کند.

به هر حال، کوهن جامعه‌ی بسامان را جامعه‌ای می‌داند که در آن نظام همکاری اجتماعی در میان شهروندان پابرجا است و همه‌ی شهروندان یکدیگر را آزاد و برابر می‌شناسند و درک مناسبی نیز از مفهوم همکاری دارند. دو ویژگی این جامعه‌ی بسامان در تفسیر مفهوم موقعیت قابل قبول نقش مهمی دارد: یک، نهادهای حیاتی جامعه با تصوری که شهروندان از عدالت دارند، منطبق است. از همین‌رو، شهروندان با درک نقش نهادها در شکل‌گیری قدرت‌ها، فرصت‌ها و آرزوهای‌شان، حقانیت این نهادها را مورد تأیید قرار می‌دهند. دو، هر شهروند یا عضو این جامعه‌ی بسامان برداشتی از خیر و صلاح خویش دارد و برای تحقق آن نیز می‌کوشد. بر این اساس، چون شهروندان تصور مشترک و منطقی‌ای از مفهوم عدالت در سر دارند و آن را در راستای ارزش‌های نیک فردی خویش می‌بینند، نتیجه می‌گیرند که عدالت و نیکی باهم همخوان هستند. پس به صورت داوطلبانه، موقعیت و شرایط جامعه را می‌پذیرند و عدالتی که آن‌ها را به‌سوی پیروی سوق می‌دهد را تأیید می‌کنند. این نتیجه‌گیری کوهن بسیار مهم است: بنابراین موقعیتی رضایت‌بخش است که از فردی که در آن موقعیت قرار دارد، انتظار داشته باشیم که عدالت را (با تمام وجود) احساس کند و به نظامی از نهادها مشروعیت ببخشد و تصوری همخوان از عدالت جمعی و خیر فردی داشته باشد. بحث کوهن در این بخش، با تفکیک میان «موقعیت رضایت‌بخش» و «موقعیت اجتماعی قابل قبول»، یکی از خلاهای پژوهش رالز را پوشش می‌دهد. موقعیت اجتماعی قابل قبول، مبنای بحث از موقعیت رضایت‌بخش است. به باور کوهن، با انتخاب اصولی که به‌طور کلی قابل قبول همگان باشد، طرفین تمام تلاش خود را خواهند کرد که موقعیت رضایت‌بخش تحقق یابد.

 

منابع

Rawls, John. A Theory of Justice. Cambridge mass: Harvard University press: 1999

Cohen, Joshua. Democratic Equality. Ethics 99. University of Chicago: 1989

Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.

Top Reviews