نیما صورتگر؛ استاد دانشگاه
پرسشگری و کنجکاوی در نهاد بشر نهاده شده؛ انسان با پرسش، شدن و بودناش را رقم میزند. اگر انسان را موجودی در حال “شدن” بپذیریم، پرسیدن و پرسشگری است که سیر تکاملی اش را میسازد. پیروزی انسان در تاریخ پُر فراز و نشیب در گرو خرمندی، پرسشگریِجسورانه و بحث برانگیزی انسان بوده که سبب شناخت و پیشرفتهای حیرت انگیز انسانها شده است.
بشر در این همه سالهای دور و دراز تاریخ نه تنها خود، بل طبیعت درونی خود، طبیعت دیگر حیوانات و طبیعت بیرونی را دگرگون کرده است. بشر با دانایی خود در تلاش ناممکنات است، این انسانهاست که ناممکنات را به ممکنات بدل میکنند. در مورد چیستی اشیا و طبیعت پرسش به میان میآورند، به ساختوساز میپردازند. ناشناختهها را شناسایی میکنند و مسبب دانایی و روشنگری اند. هدفم در این کوتاه نبشته، بررسی تاریخ بشر و یا ماهیت انسان نیست. اینجا کوتاه اشاره دارم در مورد دانایی و پرسشگری انسان در محیط دانشگاه، این موجود فرزانه و خردمند که جهان را تسخیر کرده و با ابداعات و کشفیات خود در پی نشان دادن قدرت بیانتهای خود است. اینک سهم ما در پرسشگری تا چه حد بوده است. استادان و دانشجویان ما چقدر به امر پرسش و گفتوگو باور دارند. پرسیدن و گفتوگو میتواند جزو عملکرد و رفتار ما در نهاد دانشگاه باشد یا خیر؟ تا چه حد استادان ما به دانشجویان مجال پرسیدن و طرح پرسش را مساعد میسازند؟ آیا ما با پرسش بیگانه هستیم؟ و سوالاتی از این دست. آیا به دانشجویان و شاگردان ما تفهیم کردهایم که پرسش چیست؟ نشریه نون در بستر دانشگاه در این باب در پی پرسشهایی از این دست است که واقعیت دانشگاه و صنفهای درسی ما را آیینهداری خواهد کرد.
در اکثر صنفهای درسی دانشگاههای مان یکتعداد استادان در هیات دانای کل قرار دارند. بهگونهی همیشگی و یکنواخت در مقابل صنف قرار میگیرند و لکچر نوت یا داشتههای فکریشان را مو به مو تعریف میکنند و توقع دارند که دانشجویان در زمان امتحان همین داشتههای تقدیس شده را مو به مو، به پارچهی امتحان بنویسند. این لکچرنوتها و یادداشتهای این دست استادان از سالهای دور و دراز در هر آغاز سال بدون تغییرات و کم کاست تجدید چاپ میشود. برخی از این استادان حتا حوصلهی تایپ مواد درسی شان را ندارند. در این میان جای تفکر، پرسش و گفتوگو کاملاً خالی است و نتایج این امر تبدیل به یادگیری طوطیوار میخانیکی میگردد که به تعالی فکر و اندیشه نمیانجامد؛ فضای صنف برای دانشجویان دلگیر و خستهکننده است. بسیاری دانشجویان از این وضعیت خسته اند، به نافرمانی اقدام میکنند، یا خسته و افسرده از این وضعیت، از ترس دیکتاتوری استاد سکوت اختیار میکنند. اما استادانی که بر خلاف این روش عمل میکنند و کار شان مبتنی بر پرسشگری، گفتوگو و تفکر است، فضای صنف شان پر از انرژی، مهربانی، نوآوری، صمیمت و خلاقیت است که منجر به گفتوگو، تفکر و نوآوری میگردد. دانشجویان در چنین فضای به پرسشگری باورمند میشود و انگیزهی یادگیری و پرسشگری به میان میآید. از اینکه یادگیری در گرو پرسشگری و تبادل افکار است، برماست که فضای فکری-آموزشی را در نهاد دانشگاه تبدیل به فضای گفتوگو کنیم و اصل سقراطی را در فضای صنف با در نظر داشت دانش روز و شیوههای نوین تدریس پیاده کنیم. شیوهی اصلی کار مبتنی بر کمک و همکاری باشد. اشکار کردن دشواریها در اموری که به ظاهر بدیهی است. قرار دادن طرف محاوره یا گفتوگو در بن بست، مجبور ساختن دانشجو به تفکر، آموختن راه تفحص، جستوجو، پرسیدن و باز پرسیدن و از پاسخ خودداری نکردن و حمایت و حرکت از این معرفت اساسی؛ حقیقتی که انسانها را به یکدیگر متصل میکند. من به عنوان یک استاد به این شیوه باورمندم. باور داشته باشیم که تغییرات مهم از مکتب و دانشگاه رقم میخورد. ما باید در تلاش تجلی معرفت باشیم. استادان وقتی در پیش صنف قرار میگیرند، از غرور شان کمی بکاهند. تلاش بنیادی و اساسی این باشد که دانشجویان را به امر یادگیری و دانایی راهنمایی کنند. یک استاد دانشگاه به تنهایی نمیتواند ذهن دانشجویاناش را با دانش خود پُر ساخته و به کمال و بالندگی برساند؛ اما یک استاد دانشگاه با رهنمودهای درست و مسیر دادن دانشجویان میتوانند در شکوفایی استعدادها، تجلی معرفت و دانایی نقش برجسته داشته باشد. از یاد نبریم که پرسش جزو مهم و حیاتی زندگی ماست. پرسش است که توجه ما را به موضوعات مختلف میکشاند. زندگی با پرسش آغاز میشود. دانشگاه محل دیکتاتوری، خود ارادیت، دیکتهی معلومات ناقص و غلط نیست. دانشگاه محل تفکر، پرسش و گفتوگوست. از یاد نبریم که زندگی با پرسش آغاز میشود.