صلح و نوع‌دوستی از نگاه امیرخسرو، بیدل و ابن عربی

صلح و نوع‌دوستی از نگاه امیرخسرو، بیدل و ابن عربی
حسینی فطرت

حسینی فطرت؛ بیدل‌شناس

مقدمه

امنیت «security»، آرامش اجتماعی و صلح « peace» مهم‌ترین نیاز اجتماعی آدمیان بعد از غذا است. عرفان مکتبی هست دیرپا به درازنای تاریخ. در این مکتب، عشق و نوع‌دوستی اصل مهم است. عارفان بیشترین توجه را به صلح و فرهنگ مبتنی بر عشق و دوستی داشته­اند. از منظر عارفان مسلمان، مقدمه رسیدن به صلح بیرونی و اجتماعی، رسیدن به صلح درونی، ابتنای جامعه معرفت محور، ترویج مبانی همدیگر پذیری، نفی فرهنگ تکفیر و خشونت، احترام به کرامت و حقوق انسانی، اصل دانستن نوع‌دوستی مقدس­ترین اصل اساسی زندگی و بندگی است. تعالیم ابن عربی مهم‌ترین ابرمرد عرصه عرفان اسلامی و ابوالمعانی بیدل و امیر خسرو مهم‌ترین شاعران و عارفان هندی- پارسی معطوف به فضایل اخلاقی، اعتلای وجود، وحدت ادیان و صلح کل و بنا کردن یک جامعه نوعدوست و صلح طلب و امن می­‌باشد. تحقیق زیر امنیت و صلح را از منظر آنان به بحث نشسته است.

۱٫    مبانی صلح و آرامش

در زیر به صورت کوتاه به مبانی صلح و آرامش در نگاه عارفان مسلمان با تاکید بر امیر خسرو، ابن عربی و بیدل مطالبی را بیان می­نماییم.

۱٫۱٫        عشق و محبت

عارفان عشق، محبت و دوستی را جوهر دین، می­دانند. بنابر نظر ابن عربی، وجود حقیقی، بیش از یکی نیست و آن هم وجود خداوند است که در همه ادیان و موجودات و افراد تجلی یافته است و خدا عین محبت و عشق است. « ادین بدین الحب آنی توجهت رکائبه فالحب دینی و ایمان». (نظرات فی التصوف و الکرامات، ص ۱۸٫) بیدل هم همه هستی و همه عوالمی را که در الهیات از آن صحبت رفته سراپا گم در بحر بیکرانه عشق و عشق را خدا و یا خدا را عشق معرفی می­کند. همچنانکه که در کتاب مقدس داریم « God is love.» ( ۱ .john.4. .8) به نمونه زیر از بیدل توجه کنیم:

عقل و حس، سمع و بصر، جان و جسد

جمله عشق است، هو الله احد (بیدل، مثنوی عرفان)

بیدل، تجلی و ظهور خدا را در خلق دیده و آواز خدا را در فریاد آنان می­بیند و خداوند را از طریق بندگان و خلایق در کار خلقت می­بیند:

در جهان بی نیازی فرق عین و غیر نیست

عمرها شد خالق عالم، خلایق می‌شود (غزلیات)

و از انسانها چیزی ترواش نمی­کند جز ظهور خدا:

از خلق تا قیامت جز حق نمی‌تراود

با ما نفس مسوزید یک حرف بی‌جوابیم  (غزلیات)

برهمنی که با صدق دل، در معبد خویش ذکر « رام رام»  می­گوید، قلبا و احساسا همانند مسلمانی است که در کعبه ذکر « الله الله » می­گوید:

از معنیی دعای بت وبرهمن ­مپرس

این رام­رام ­نیست همان الله الله هست (غزلیات)

امیر خسرو هم می گوید:

ز روی روشنت هر ذره شد مرا روشن

که آفتاب رخت در همه جهان پیداست

۱٫۲٫        انسان و نوع دوستی عرفانی

جهان در نگاه ابن عربی سراسر رحمت و تجلیگاه حق و مکان مقدس است « اعلم ان رحمت الله وسعت کل شیئی وجودا و حکما»( شرح فصوص الحکم، ج۲٫ص ۶۴۳) و انسان در رتبه برتر از فرشتگان است « و الانسان فی الرتبه فوق الملائکه » ( همان. ۵۲۵) در باب اهمیت خون انسانها داستان پر مفهومی را نقل می­کند: «و اعلم ان الشفقه علی عبادالله احق بالرعایه من الغیره فی الله … » حضرت داوود بارها در حین تعمیر بیت المقدس با شکست مواجه می­شد با خدا به تضرع شد و خداوند جواب داد که این خانه به دست کسی که خون ریخته باشد قایم نمی­گردد. داود گفت خداوندا مگر کشتن مخالفین نه در مسیر اهداف تو بود؟ جواب آمد بلی و لیکن مگر ایشان بندگان من نبودند؟ (همان. ص ۶۰۴) از بیان فوق ابن عربی می­توان فهمید که خون آدمیان که محور امنیت است گرچند مجرم باشند، سخت پیش خداوند محترم می­باشد.

«آدمی» در نگاه بیدل سرشت و فطرت قدسی دارد و قبله و محراب خدای نما بوده و قلب و روح آدمی کعبه حقیقی است. از منظر او رانده شدن ابلیس که ارشد فرشتگان بود به سبب تجلی انکار مقام خداوندگاری آدمی بوده است:

هوشی که رموز فهم چند و چونست

داند کابلیس از چه ره مطعونست

یعنی آنکس که که حضرت انسان را

مسجود تصور نکند معلونست  (رباعیات)

در فرهنگ عرفانی- دینی هدف از طوف کعبه و تعظیم معابد، توجه به صاحب خانه است و صاحب خانه هم در انسان تجلی کرده است. انسان ارزش ذاتی دارد و اماکن مقدس ارزش عرضی:

از طواف خانه گر مقصود صاحب خانه نیست

سر به دیواری زنید و کعبه‌ها ویران کنید

مدعا اینست کای بی دانشان جهل کیش

دیده بگشایید و طوف حضرت انسان کنید (غزلیات)

آن گونه که امیر خسرو انسان بودن را ملاک قرار داده و مخالف را توصیه می­گوید:

چو بر خود نداری روا نشتری

مکش تیغ بر‌گردن دیگری

۱٫۳٫        وحدت متعالی ادیان

کسی زنده ماند به معنی و صورت

که از راه صورت به معنی گراید ( امیر خسرو)

باور به «وحدت متعالی ادیان»، ریشه در متون مقدس ادیان دارد. از نظرگاه عارفان همه ادیان و مذاهب، روایت‌های مختلف از یک حقیقت است که نسبت به ظرف‌های زمانی، مکانی و اجتماعی مظروف گردیده و به صور‌تهای مختلف جلوه کرده و روح و عقل انسا‌نها به روش‌­های گوناگون به کمال می­رسند و حتی خداشناسی و خدایی­شدن نیز از این امر مستثنی نیست: «اَلطْرُقُ اِلَی اللهِ بِعَدَدِ اَنْفَاسِ الخَلاَیِقِ» (جامع‏الاسرار و منبع‏الانوار، ص ۸) راههای وصول به خداوند به تعداد نفسهای خلایق است. ابن عربی می­گوید سالک اگر در عقیده‌ی مخصوص مقید شود، خود را از خیر فراوان و دریافت حقیقت چنانکه هست، محروم خواهد کرد: «فَاِیَّاکَ اَنْ تَتَقّیَد مَخْصُوصُ وَ تَکْفر بِما سِواه فَیفَوتُکَ خَیْرٌ کثیرٌ و یفوتک العِلُم بالامرِ عَلَی مَا هُو عَلَیه». (فصوص الحکم. ص۱۱۳) پس مبادا به عقیده‌ی خاص متعصب و مقید گردی و جز آن را انکار کنی که در این صورت، آدمی از خیر فراوانی محروم شده، علم به واقع را، آن گونه که هست، از دست خواهی داد. در جای دیگر می‌گوید:

«دلم پذیرای هر منظره­ای شده است، چرا گاهی برای آهوان و دیری برای راهبان. خانه ای برای بت­‌ها و کعبه‌ه­ای برای طواف کننده‌­ها و جایگاه الواح تورات و صفحه‌های قرآن. من پای بند به آیین دوستی­ام هر جا که مرکب این آیین روی آورد، پس دوستی دین و ایمان من است.»(ترجمان الاشواق. ص ۴۳). امیر خسرو می­گوید:

مسلمان نیست او در مذهب ما

که کفر عاشقان ایمان نداند

بیدل نیز همین نگرش را در قالب شعر بیان می­کند:

عقاید گرچه باشد مختلف رنگ

ز ساز وحدتست این جمله آهنگ

همه سرگشتگان راه اوییم

به قدر فهم خویش آگاه اوییم

(طلسم حیرت، ص۴۰۳)

به دیر و کعبه کارت چیست بیدل

اگر فهمیده‌ی دل خانه‌ی کیست؟

(غزلیات)

بیدل دوییت بینی را منافی خدا دانی می‌داند:

غباری نیست از پست و بلند موج، دریا را

حقیقت بی‌نیاز از اختلاف کفر و دین باشد

(غزلیات)

عارفان جنگ‌ها و نا امنی­های که با اغراض متعصبانه در تاریخ و جوامع اتفاق می­افتد نکوهش و ملامت می‌کنند:

عمریست که در عرصه نیرنگ غرض

دارد بد و نیک، صلح یا جنگ غرض

گر ربط کلام کفر و دین، دریایی

ساز همه کوک است به آهنگ غرض

(رباعیات)

امیر خسرو درباره روح گمشده ادیان می­گوید:

کافر عشقم مسلمانی مرا در کار نیست

هر رگ من تار گشته حاجت زنار نیست

از سر بالین من برخیز ای نادان طبیب

دردمند عشق را دارو به جز دیدار نیست

ناخدا در کشتی ما گر نباشد گو مباش

ما خدا داریم ما را ناخدا در کار نیست

خلق می گوید که خسرو بت پرستی می کند

آری آری می کنم با خلق ما را کار نیست

بیدل، قالب‌پرستی اهل ظاهر را نفس‌پرستی می‌داند:

نه دیر پرستیم نه کعبه، نه کنشت

گرم است همین صحبت ما با نفسی چند

(غزلیات)

سلطه اهل ظاهر و اشاعه قرائت قالب محور و خشک و خشن از ادیان و فروکاستن درونمایه ادیان به چند عمل شرعی فرعی و خود را مامور به ظواهر و معذور پنداشتن از اهداف متعالی و وحدت بخش و خرد پرور آن، و در تضاد قرار دادن روح اعتلا دهنده و نرم و بالنده و حقوق بشر پسند آن را با نفی دیگر جوامع و ادیان و استفاده ابزاری و سیاسی نمودن آن همه به ضرر جوامع و دین تمام خواهد شد:

در حقیقت اتحاد کفروایمان ثابتست

اندکی از بدگمانی‌ها، تخلّف کرده‌اند (غزلیات)

بیدل شعار تقریب ­مذاهب و اخوّت دینی که هر دو شعوریست مقدس و عرفانی، را توسط قالب پرستان بی­باور به روح آن، مصداق بارز «تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتّی» می­داند:

خلق از گزند یکدیگر ایمن نمی زیند

باور مدار اینهمه در مور و مار وصل (غزلیات)

او خدمت به خلق را، مهم‌ترین هدف اجتماعی ادیان معرفی می‌کند:

خدمت دل‌ها کن اینجا کفر و دین منظور نیست

آیینه از هر که باشد مفت روشنگر بود

غزلیات

بیدل باورمند به تکثر معرفتی و پلورالیسم ناشی از تلاش‌های خالصانه بوده و نگرش‌های جزمی و دگم را نمی­پسندند:

کسی کز معرفت یک شیوه بگزید

جهانی بی نهایت مختصر دید

(بیدل، طور معرفت، ص۵۳۰)

۱٫۴٫        احترام گذاشتن به جهان چونان تجلیگاه خداوند

عارفان مسلمان در پرتو آیات شریفه‌ی همچون «هُوَ اْلأَوَّلُ وَ اْلآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ…» (حدید/۳)) از وحدت ژرف سخن می‌گویند، چنین دیدگاهی منطبق با «خدا فراگیردانی» است که خدا بالاترین و والاترین مرتبه از هستی است و سایر اشیا و موجودات انعکاسی و تجلّی او در ظرف اعیان هستند و خداوند از هر جهت از درون و بیرون بر موجودات محیط است؛ و در مقام لاهوت غیر او نیست. بیدل می­فرماید:

محیط جهان حیرت مطلق است

به هر جا زنی غوطه عین حق است

(بیدل، طور معرفت،۵۳۰)

۱٫۵٫        نگره وحدت نوع انسانی ریشه حقوق بشر

یکی از تعالیمی را که عارفان مسلمان بدان توجه نموده­اند « وحدت نوع انسانی» می­باشد. بدین معنا که همه آدمها در ارتباط باهم بوده و همه اجزای یک کل هستند و تمایزات همه امور اعتباری­اند. مشرب خدافراگیردانی یا وحدت نگری عارفانه که به نوعی به تائوئیسم نزدیک می­شود، همه را اجزای یک کل دیدن است:

باید میان یاران ما و شما نباشد

ای غافلان دویی چیست ماهم همین شماییم (غزلیات)

بیدل در اندیشه و گفتار خویش، اسلام را طوری توصیف و تبیین می­کند که قرابت ژرف، معنوی و جوهری دارد با دین هندو. «مشرب یا عرفان بیدل، سنتیز عرفان اسلامی _ هندی و نه اسلامی و نه هندیست، یا شاید بیان بهتر چنین باشد که هم اسلامی و هم هندیست.»(اسدالله حبیب) به بیت زیر از بیدل توجه کنید:

حق جدا از خلق و خلق از حق برون اوهام کیست

تا ابد گرداب در آب است و در گرداب آب

غزلیات

با عطف به نگرش فوق، او دانش و راه رهایی از رنج، و پیشی گرفتن از خلایق را «هیچ شدن»  که همان تخلیه از احساسات درونی است، معرفی می‌کند. تواضع و احترام و سر در پای همنوع گذاشتن چیزی که تا حدودی به ایده گاندی « اهمیسا» نزدیک می­شود از جمله اندیشه­های هست که در تعالیم بیدل موج میزند:

سر به پای یکدیگر چون سبحه باید بود و بس

این قدر می‌خواهد آیین مسلمان زیستین

غزلیات

نیازارم ز خود هرگز دلی را

که می ترسم در آن جای تو باشد

(غزلیات)

یا:

ما و تو خراب اعتقادیم

بت کاری به کفر و دین ندارد

یا:

عقاید گر چه باشد مختلف رنگ

ز ساز وحدتست این جمله آهنگ

همه سرگشتگان راه اوییم

به قدر فهم خویش آگاه اوییم

(طلسم حیرت، ص۴۰۳)

۱٫۶٫        صلح کل در نگاه بیدل و ابن عربی

ایده صلح کل که بستر فرهنگ ساز امنیت است، توسط عارفان همواره در همه زمانها و مکانها مطرح شده است. صلح زمانی اتفاق می افتد که از کثرات عبور شود. دکتر غنی می­گوید: «در نظر عارف کامل همه ادیان و مذاهب یکسانند … واضح است که پیرو چنین عقیده در هر ذرّه­ئی چیزی از خدا یعنی جزئی از کمال مطلق را می بیند … زیر بار تعصب و ترجیح فرقه­ئی بر فرقه­ی دیگر نمی­رود و فرقی میان مسجد و میخانه نمی­نهد و نه فقط با هفتاد و دو ملت بلکه با عالم وجود در صلح و آشتی است…» ( تاریخ تصوف در اسلام، ج ۲، ص ۴۲۶، ۴۲۸ و ۴۳۲)

بیدل ایده «صلح کل» را در کتاب «محیط اعظم» خویش برجسته کرده و راجع به مبانی آن سخن می‌گوید:

دو روزی ازین پیش بی‌صلح وجنگ

من و ما به باغ عدم داشت رنگ

در آنجا کس از کس مقدم نبود

دویی چیست یکتایی هم نبود

همه حرف‌ها حرف یک مطلب است

چه پانو چه کت جمله رنگ لب است

بیدل شیوع فرهنگ مقلد پرور و قالبی را رهزن تحقیق و آفت یک جامعه می­داند: «طبایع را تقلید اوضاع یکدیگر، رهزن تحقیق است؛ و تبعیت از عادات و رسوم. مانع سرمنزل توفیق. اکثر استعدادها در حجاب قوه، از فعل محروم ماند؛ … دیریان را به حکم تسلط رسوم، سر از جیب برنیاورده در خروش ناقوس غوطه‌خواریست؛ مسجدیان را سر ادراک نفس ناگردیده،… .» (آوازهای بیدل، ص۲۲۵). فراموش نکنیم که ایده صلح کل چند قرن قبل در زمان محمد جلال الدین اکبر حاکم هند تا حدودی باعث استحکام فرهنگ نوعدوستی و احترام به عقاید و حقوق همنوعان شد و عارفان صورت کاملتری از آن را که مبتنی بر نگاه عارفانه و عاشقانه به جهان و همنوعان باشد را توصیه نموده­اند.

۲٫    راهکارهای عرفانی برای آرامش اجتماعی

راهکارهای بیدل برای تحقق جامعه امن را به صورت زیر می­توان فهرست نمود:

۲٫۱٫        بنای جامعه فرهنگ محور

جامعه آرمانی بیدل، جامعه­ی هست معرفت محور. زیر بنای چنین جامعه­ی، فرهنگ و معرفت است و برای رسیدن به چنین جامعه­ی باید به صورت نرم افزاری و دادن دانش به افراد، عمل کرد. در جامعه آرمانی و مدینه فاضله بیدل، انسانها به گونه تربیت یافته­اند که از درون عارفان به حقیقت و عاشقان یکدیگرند و حرمت گذاران به حقوق و کرامت همند و آزادگان از تعصب و جزمیت­گرایی و تکفیر و خصومت با دیگران­اند و در چنین جامعه­ی کسی با کسی دیگر دوئیت، غیریت، تبعیض و تعصب ندارد و هر فردی از افراد جامعه خود را قطره­ی از امواج جامعه دیده و آسایش و فلاح جامعه و دیگران آسایش و فلاح خویش می­داند:

بر موج و قطره جز نام فرقی نمی‌توان بست

ای غافلان دویی چیست ماهم  همین شماییم

۲٫۲٫        رضای خدا در آسایش خلق

وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم

چند بر زرق و ریا نام مناجات نهیم

گر فروشیم مصلا ز پی می، به ازآنک

رخت تزویر به بازار مکافات نهیم (امیر خسرو)

ابوالمعانی انسانها را آینه­های خدای نما دانسته و تلاش در جهت بهبودی وضعیت آنان و آسایش رساندن به خلق در ساحات جسمی و روحی و روانی را وظیفه خدایی می­داند:

زاهد! سودای خلد و رضوان بگذار

طعن کفر و غرور ایمان بگذارم

احسان به خلق کن خدا در نظر است

این طاعت مجهول به شیطان بگذار

۲٫۳٫ بی عدالتی و تبعیض چونان بستری برای نا امنی

بیدل تمام مصادیق ظلم و بی عدالتی را منشاء نا امنی و اعتراض اقشار معترض و گرسنه دانسته و صریحترین تاکید را بر عدالت اجتماعی و سیاسی می­کند. و تعصبات صوری و اعتباری رنگ می­بازد:

اعتبار خلق بیدل در لباس افتاده است

ورنه یک رنگ است خون در پیکر طاوس و زاغ

بیدل به آنچه که امروز در علوم اقتصاد و جامعه شناسی به آن «ارزش افزوده» اطلاق می‌شود اشاره کرده و می‌گوید هر جا سرمایه‌دارانی خفته بر بستر حریر و ناز و نعمت هست و در کنارش گرسنگانی شکم به پشت چسبیده، باید متوجه شد که آن ناز و نعمت­ها، ناشی از دسترنج طبقات زحمتکش پایین جامعه است:

کیسه‌ی هیچ کس ندید پری

تا نکرد ارتکاب کیسه بری

(عرفان، ص۱۷۰)

او راجع به انقلاب توده‌های پایین جامعه و نارضایتی جمعی گرسنگان، کارگران، زحمتکشان و مشابه آنچه که مارکس پیش‌بینی‌اش را کرده هشدار داده و خطر انفجار ناشی از نارضایتی آنان را صاعقه‌های آسمانی می‌داند:

الحذر زان فتنه‌ی کز طبع مردم گل کند

اتفاق این غبار از برق هم سوزان‌تر است

از هجوم عاجزان غافل نباید زیستن

مور مسکین هرکجا جوشید باهم اژدر است

امتیاز نیک و بد محو است در جوش عوام

چون بلند افتاد آتش، خشک و تر خاکستر است

(ج۴، چهار عنصر،ص۳۲۳)

۲٫۴٫ ناکار آمدی استبداد و دیکتاتوری

استبداد، فزونخواهی و دیکتاتوری، به عنوان عامل نا پیدای نا رضایتی و نا امنی در یک جامعه است و  بلای خانمانسوز استبداد از چشم بیدل دور نمانده است. دیکتاتوری و قدرت مطلقه دادن به یک نفر زیر هر عنوانی که باشد موجب نارضایتی جامعه و عدم شکل گرفتن امنیت پایدار می­باشد و قدرت مطلق دادن به افراد فساد به بار خواهد آورد، چه اینکه منشا استبداد در افراد حس فزونخواهی و نفسانیت می­باشد:

آدمی تا به حرص پا افشرد

اول از هر که زاد خونش خورد

… آنکه قوتش به عجز خون باشد

چون تسلط گرفت چون باشد

او همچون «هابز» و «لاک» و سایر فیلسوفان اجتماعی با ملاحظه این بعد از آدمی نتیجه جامعه‌شناسی گرفته و شعارهای زیبای ”دفاع از دهقان و کارگر“ و  استبداد کارگری را ناشی از حرص پنهان شعار دهندگان به قدرت می‌داند که با شعار خدمت به خلق و یا دفاع از توده‌ها، در پی فرونشاندن عطش قدرتخواهی خویش هستند:

حرص جوشید و عدل شد نامش

بست سعی حراست احرامش

که به دهقان کسی ستم نکند

یعنی از مال شاه کم نکند

(عرفان. ص۱۶۸)

امیر خسرو مستبدان و شهان را بارها تحقیر و نکوهش کرده است:

هر آن در کان ز سلک پادشاه است

گهی تاج سرو گه خاک راه است

حذف فرهنگ تکفیر و ترویج تساهل و همدیگر پذیری

مکن ای امام مسجد من رند را ملامت

چو به شهر می‌پرستان نرسیده‌ایی چه دانی؟

چه شوی به زهد غره که ز دیر می پرستان

به خدا رسید بتوان به تضرع نهانی

تو و زهد خرقه پوشان من و دیر درد نوشان

به تو حال ما نماند تو به حال ما نمانی (امیر خسرو)

پدیده تلخ تکفیر به معنای کافر دانستن دیگر مذاهب و اندیشمندان اسلامی در اسلام تاریخ پر فراز و نشیب داشته است. قرآن می فرماید:« وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا…»؛( اگر کسی با صورت تحیت اسلامی به شما سلام کرد برای کشتن و گرفتن اموال او به او نسبت کفر مدهید و نپندارید او از ترس جانش اظهار ایمان کرده است…) طبق آیات و متون دینی، اسلام در ذات خودش دین روا داری و بستر رشد عقول و اندیشه هاست. این شعر منسوب به ابو علی سینا حکیم بی­همتای اسلامی هست که او را به خاطر بعضی از اندیشه­های فلسفی اش تکفیر کردند آنجا که می گوید:

کفر چون من گزاف و آسان نبود

محکمتر از ایمان من ایمان نبود

در دهر یکی چون من و آنهم کافر

پس در همه دهر یم مسلمان نبود

ابن حزم ظاهری درباره کسانی که تکفیر می­شوند و آنان که تکفیر نمی­شوند می­ گوید: «گروهی معتقدند که نمی­ توان هیچ مسلمانی را به خاطر یک اعتقاد و یا فتوا متهم به تکفیر و تفسیق نمود. هرکه در موضوعی از این قبیل اجتهاد کرد و به آنچه که به اعتقاد او حق است حکم کرد و عمل نمود؛ به هر حال مأجور خواهد بود. اگر اجتهاد وی صحیح باشد دو اجر خواهد داشت و اگر اجتهادش اشتباه باشد، یک اجر خواهد برد. این عقیده بزرگانی چون ابن ابی لیلی، ابو حنیفه، شافعی، سفیان ثوری و داود بن علی نیز هست. افزون بر این، همه صحابه ­ا ی که ما می­ شناسیم نیز بر همین باور هستند و مخالف این نظر را تا کنون ندیده ­ا یم.»( الکامل فی التاریخ.  ج۱۲، ص۱۵۸، حوادث سال ۵۹۶ ق.)

شیخ الاسلام تقی الدین سبکی می­ نویسد: «متهم کردن مؤمنان به کفر، بسیار سخت و دشوار است. حتی تکفیر کردن فرقه ­های مختلف مسلمانان و بدعت گزاران که عبارت «لاَ إلَهَ اِلاَّ الله» و «مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله» را به زبان آورده ­ا ند نیز بسیار دشوار است. به طور کلی متهم کردن دیگران به کفر امری هولناک، بزرگ و خطرناک است.»( کتاب الیواقیت والجواهر، ج۲، ص۱۲۵، چاپ سال ۱۳۷۸ق.)

امیر خسرو و بیدل و عارفان اسلامی در چنین بستری زندگی کرده اند و آنان ناگزیر بودند که با موضع به این مهمی که حتی متوجه خودشان بودند اظهار نظر کنند. در نگاه بیدل حقیقت بی نیاز از اختلاف ظاهری کفر و دین می­باشد و بایستی نگاه خدا گونه و مهرورزانه را در جامعه به جای نگاه تبعیض، تکثر و تکفیر نهادینه نمود:

غباری نیست از پست و بلند موج دریا را

حقیقت بی نیاز از اختلاف کفر و دین باشد (غزلیات)

اگر نگاه انسان جزم­گرایانه و تعصب محور به نگاه عرفانی متحول شود همین جهان تبدیل به فردوس برین خواهد شد:

زاهد ز عیش رندان پر غافل است بیدل

فردوس در همین جاست گر ریش و فش نباشد (غزلیات)

در مشرب زن و از قید مذاهب بگریز

عافیت نیست درآن بزم که سازش جنگ است (غزلیات)

امیر خسرو می­گوید:

کتاب فقه ندانند در مدارس ما

دریغ عمر که شد صرف در اصول و فروع

فقیه شرع که ما را به می کند تکفیر

به عمر خویش نکرده ست سجده ای به خضوع

امیر خسرو هم در مورد مذهب عشق و مفاهیم چون غزا و جهاد را متفاوت از متشرعین معنی می کند:

شمع شیرینی چشیده ست، ار بسوزد باک نیست

لذت از آتش گرفتن مذهب پروانگی ست

طعنه های دشمنان مشتاق را تاج سر است

نام رسوایی به کوی عاشقان فرزانگی ست

نیست آن مردانگی کاندر غزا کافر کشی

در صف عشاق خود را کشتن از مردانگی ست

نتیجه‌گیری

از مطالب بالا می­توان نتیجه گرفت که بحث از «نوعدوستی، صلح و آشتی» در نگاه امیر خسرو، ابن عربی و بیدل مفهوم بنیادی است و از دیدگاه این دو اندیشمند، جهان سراسر پرتو خداست و خدا به عنوان معشوق و مطلوب علی الاطلاق در همه چه تجلی کرده است و خلایق و انسانها آینه­های خداوندی و موجودات عزیز و گرانسنگ­اند. آدمیان از هر نژاد و مذهبی که باشند عطر خداوندی و کمالات بالای انسانی را در خود دارند. همینطور ایده­ی «وحدت متعالی ادیان» برای عارفان امریست مسلم و قطعی و از این منظر خداوند ادیان را بسان راه­های برای تکامل و تعالی انسانها قرار داده است و پیرو هیچ دینی نمی­تواند در نگاه ابن عربی و بیدل پیروان دیگر ادیان را تکفیر نموده و حقوق و کرامت انسانی آنان را که تحفه­ی خداوندی بدانان است لگد مال نماید. همچنین بیان شد که « ایده صلح کل» را تمام عارفان تلویحا و تصریحا برای بشریت پیشنهاد می­کنند و با اعتباری دانستن همه رنگها و تمایزات میان انسانها دوستی و عشق جای کینه و تکفیر خواهد نشست و چنین نگرش وفرهنگی بستر آرامش بخش رشد و بالندگی جوامع و ملل است و امنیت واقعی را بر اساس ترویج اندیشه و فرهنگ وحدت بخش می­توان ترویج نمود.

منابع:

  1. قران کریم
  2. revised standard version. John.
  3. مغنیه، محمد جواد، نظرات فی التصوف و الکرامات؛ المکتبه الاهلیه، بیروت.
  4. آوازهای بیدل، اکبر بهداروند، تهران.
  5. شرح فصوص الحکم، تاج الدین حسین بن حسن خوارزمی.تهران، ۱۳۶۴٫ ج۲٫
  6. شرحی بر فصوص الحکم، دکتر ابوالعلا عفیفی. ۱۳۸۰، انتشارات الهام. تهران.
  7. جامع‏الاسرار و منبع‏الانوار، سیدحیدر آملی،م: سیدیوسف ابراهیمیان آملی. انتشارات رسانش.
  8. فتوحات مکیه. ج ۴، تحقیق ابراهیم مدکور و عثمان یحیی.
  9. ابن عربی، دیوان ترجمان الأشواق، چاپ عمرفاروق طبّاع، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
  10. بیدل، مثنوی طور معرفت.
  11. ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، حسن حسن زاده آملی.
  12. تاریخ تصوف در اسلام، دکتر قاسم غنی، ۲۷۲ جلد دوم، ج ۲٫
  13. حسینی فطرت، سید محمد، جهان بیدل، نشر عرفان، تهران.
  14. بیدل، مثنوی عرفان.
  15. بیدل، چهار عنصر.
  16. اسدالله حبیب، ازتصوف قادری تا عرفان ویدانتا. مقاله اینترنتی.
  17. بیدل، رباعیات.
  18. بیدل، مثنوی طلسم حیرت.

۱۸- عزلیات امیر خسرو

 

Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.

Top Reviews