با نواسه‌های تان مهربان باشید

لیمه آفشید
اوایل صنف ششم مکتب، همصنفی ای که دوست نزدیکم هم به شمار می‌رفت پرسید: چرا هیچ وقت نمی‌گویی می‌خواهی در آینده چیکاره شوی؟ این سوال معمول آن دوران بود. همه دوست داشتند بدانند کودکان جامانده از همخوابگی‌ در شب‌های سیاه دوران طالبان یا روز‌های ویران شده زیر خمپاره‌های مجاهدین می‌خواهند در آینده چه کاره باشند. لقب ما آینده سازان بود و آینده هم در ذهن ما زمانی بود دور و دست نیافتنی. گفتم اگر بگویم نمی‌خندی؟ قول داد، نه. «می‌خواهم رییس جمهور شوم.» زیر قولش زد.
زندگی من آن سال و سال بعدش در دنبال کردن اخبار و برنامه‌های سیاسی گذشت. مسائل را منظم و متواتر در رادیو و تلویزیون دنبال می‌کردم و مهمانی‌های خانوادگی را نزدیک جمع مردان می‌نشستم تا بحث‌های سیاسی شان را به درستی بشنوم. این زمانی بود که نه معنای جنسیت را درک می‌کردم و نه حتا تفکیک آن را مانعی برای رسیدن به ریاست جمهوری می‌دانستم. هنوز من با پسران دور و برم هیچ فرقی نداشتم. سبک بودم و مصمم.
مرحله‌ی بعدی دوران آشنایی با خودم به عنوان کسی که قبل از آن نمی‌شناختم، بود. از کودکی پا گذاشته بودم به زنیت، در حالی که برای این مرحله هیچ برنامه‌ی از قبل تعیین شده‌ای نداشتم. حالا کمتر در مورد آرزوهایم حرف می‌زدم و دوستانم بزرگتر شده بودند. دیگر نمی‌خندیدند و وقتی می‌گفتند اسلام به زن اجازه‌ی رهبری نداده است، جدی بودند.
من جوانی و دخترانگی را با تلاش برای شناخت خود و فراموش کردن اهدافم در نتیجه‌ی پابندی به عقاید مذهبی‌ام شناختم. این اتفاق برای بیشتر ما همین‌گونه افتاده است. درگیری با تن، از خود بیگانگی و بحران هویتی از کمترین عارضه‌های به بلوغ رسیدن دختران در این سرزمین است.
کثرت این دختران اما در سطح جهان نظر به جغرافیایی که در آن زیست دارند متفاوت است. حالا به کثرت آن در صورت حذف جنبش‌های آزادی‌خواهی زنان از تاریخ جهان فکر کنیم. رقم ترسناکی خواهد بود. جهان را قاب تصویری پر رنگ از حضور مردان تصور کنید که زنان وحشت زده، از تداوم شکست نای بلند شدن ندارند و خود را به حاشیه‌ها میفشرند، بیشتر و بیشتر.
جنبش‌های آزادی خواهی زنان با وجود تحولاتی که در خواست‌ها و موضع گیری‌های شان در طول زمان آمده است، اثر گذارترین حرکت‌ها بر تثبیت جایگاه زنان در جهان است. پذیرفتن این که «ذهن و قلب جنسیت ندارد» و انسان‌ها بدون در نظرداشت تفاوت‌های جنسیتی از حقوق و آزادی‌های برابر برخوردار اند، برای جهانیان دو قرن قبل قابل هضم نبود. این که حالا در بسیاری از کشورها مسئله‌ی پذیرفته شده ای است، نتیجه‌ی سال‌ها تلاش و مبارزه‌ی پیگیر است.
فیمینیسم به عنوان جریانی اثر گذار بر باز تعریف شدن مولفه‌های روابط و تغییر ساختارهای اجتماعی در پی دستیابی به حقوق برابر برای زنان و مردان، پیروان متعددی دارد. با آن که درون این مکتب شاخه‌ها و گرایش‌های متفاوتی وجود دارد، هرکدام از راه متفاوتی در پی کاری برای بهتر شدن وضعیت زنان اند. هر گرایشی باورمندان خودش را دارد که با توجه به راه منتخب شان، تلاش در تثبیت درستی این راه از طریق عملی کردن و ارایه‌ی نتیجه‌ی آن دارند.
تاریخ نطفه گذاری جنبش‌های زنان در افغانستان بر می‌گردد به دوران شاه امان الله، یعنی حدود یک قرن قبل. تأسیس انجمن نسوان به رهبری شاه خانم، ملکه ثریا اولین جرقه‌ی آزادی خواهی زنان در کشور است. در این دوران بود که زنان برای تحصیل به بیرون از کشور فرستاده شدند، چند همسری و ازدواج دختران نابالغ منع شد، اولین مکتب دخترانه در افغانستان ایجاد شده و تحصیل دختران از ۶ تا ۱۱ سالگی اجباری شد. از آن جا که حجاب در طول تاریخ بیشتر از این که فرمایش دین و به منظور تطبیق احکام آن باشد، وسیله‌ای برای محدود سازی زنان و انحصار قدرت در دست ‌مردان بوده است، کشف حجاب ملکه ثریا و اشتراک همسران وزرای دفاع و خارجه بدون حجاب در جشن استقلال از دیگر تابوهایی بود که در این دوران شکسته شد. به باور خیلی‌ها، آماده نبودن بستر لازم برای گسترش فرهنگ جدید و ارزش‌هایی که شاه امان الله با خود از سفر آورد و شتابزدگی در تطبیق اصلاحات، تبر روحانیون را دسته داد و آنان به کمک مردم و ضعف‌های دیگری که در حرکت‌های تجدیدی طالبانه‌ی شاه، مشهود بود، قبل از آن که این ارزش‌ها در کشور نهادینه شود، بیخ حکومت اورا کندند.
پس از آن دوره، حرکت‌های کوچک و بزرگ دیگری نیز در جهت دفاع از حقوق زنان انجام شد که از آن جمله می‌توان تشکیل اتحادیه زنان و ایجاد مؤسسه عالی نسوان، تأسیس سازمان دموکراتیک زنان افغانستان توسط داکتر آناهیتا راتب زاد و برپایی تظاهرات‌هایی در جهت دفاع از حقوق زنان، ایجاد شوراهای ولایتی زنان و تشکیل جمعیت انقلابی زنان افغانستان (راوا) توسط یک فعال دانشجویی به نام مینا کشورکمال که خط مشی خود را مبارزه برای حقوق زنان و دموکراسی سکولار اعلام کرده ‌است، را به عنوان درشت ترین فعالیت‌ها در عرصه‌ی حقوق زن یاد کرد.
دوره‌ی طالبان نه تنها این فعالیت‌ها را محدود کرد که حاصل آن‌ها را نیز تا آن‌جا می‌توانست به باد داد. ادغام مؤسسه عالی نسوان و میرمنو تولنه و گماشتن کارمندان مرد به جای زنان از شاهکارهای این دوره اند.
با شکست ریژیم طالبان و آغاز کار حکومت جدید، نهادهای زیادی فعالیت شان را در عرصه‌ی حقوق زن در افغانستان آغاز کردند و در نتیجه‌ی عده‌ای از این فعالیت‌ها و زمینه‌ای که دولت برای زنان فراهم کرد، دختران زیادی از زیر آبی چادری‌های شان سر برآوردند، وارد اجتماعات شدند، به مکتب و دانشگاه رفتند، وظایفی غیر از تربیه‌ی اولاد و خانه داری بر عهده گرفتند و جایگاه اجتماعی شان را تا حدودی که در دوران طالبان برای هیچ کسی قابل تصور نبود، تثبیت کردند. ایجاد شبکه‌ی زنان، کمیته‌ی مشارکت سیاسی برای زنان، توشیح قانون منع خشونت علیه زنان، راه اندازی کمپاین پنجاه درصد، تشکیل مرکز تعلیمی زنان افغان و فعالیت‌هایی از این دست از مهم ترین دستاورد‌های این دوره اند.
آمدن حکومت جدید، روزنه‌ها را دوباره گشوده و پول‌های باد آورده‌ی هنگفتی را به نام حقوق زنان از این روزنه‌ها به افغانستان سرازیر کرد، اما ضعف مدیریتی و طرز دید پروژه‌ای باعث شد جیب عده‌ی محدودی با این پول‌ها چاق شود. محتوای جلساتی که به نام کار برای زنان و دفاع از حقوق زن، پشت درهای بسته در هوتل‌های مجلل برگزار شد و می‌شود، هیچ‌گاه به متن جامعه راه پیدا نکرد و در همان سالون‌های شیک، با اهدای تقدیر نامه‌ها به پاس فعالیت‌های نکرده، به پایان رسید.
با این همه سرمایه و فرصتی که زنان افغانستان در سال‌های اخیر در اختیار داشته اند، آن‌چه همواره و هنوز قابل نقد است، جای خالی جنبش سرتاسری و همه شمول زنانه در کشور است. افغانستانِ امروز زنان باسواد و آگاه بسیاری را در خود پرورده است. زنانی که هم از حقوق خود آگاه اند و هم در برابر حقوق دیگر همجنسان شان حس مسئولیت دارند. فمینیسم به نوعی بین آن‌ها و مردان همفکرشان ترویج شده است و بیشتر از هر زمانی در مقابل زورگویی‌های جامعه‌ی مرد سالار یارای ایستادن دارند. اگر این جنبش با استفاده از فرصت و سرمایه‌ای که مهیا شده بود، شکل می‌گرفت آیا هنوز زنان مجبور به اظهار نگرانی از تلف شدن حقوق شان در گفتگوهای صلح بودند یا موضع شان را از جایگاهی که نه قابل انکار بود و نه نگران نظر انداز شدن، اعلام می‌کردند. یکی از بحث‌های همیشه داغ اجتماعات زنان و به احتمال، از مهم‌ترین دلایل شکل نگرفتن حرکتی پویا، بحث خشونت زن علیه زن و تخریب زنان از سوی همدگر شان است. منشأ این مشکل بر می‌گردد به نبود گفتمان‌های جدی و بزرگ میان زنان و تشریک ایده‌های شان. اگر این گفتمان‌ها شکل گیرد و زنانی آگاه از گروه‌های مختلف با نظریات متفاوت را دور هم جمع کند، کمترین فایده‌اش بلندرفتن درک زنان از شرایط و عوامل شکل گیری باورهای همدگر شان و در قدم بعدی، تمرکز روی مشترکات و سر انجام توافق نظر روی موارد مشخصی که می‌توانند این بانوان را کنارهم داشته و مکلف به انجام فعالیت‌های مشترک بسازد، خواهد بود.
حمزه واعظی، نویسنده و پژوهشگر در مقاله‌ای که زیر نام «زنان افغانستان و نطفه‌ عقیم جنبش‌های هویت محور» سال ۲۰۱۳ از بی بی سی نشر شده است، دلایل عمده‌ی شکل نگرفتن جنبش پویا، پایدار و اثر گذاری که از سوی زنان افغانستان بنیانگذاری، رهبری و سازماندهی شود، را عزلت نشینی ناگزیر، انحصار عناصر قدرت اجتماعی، موانع ساختاری جنبش های زنانه، اقتدارگری نهادهای مرجع، فرهنگ اقلیمی ـ روستایی، بحران بی سوادی وکم سوادی و خلاء نهادی می‌داند. هرچند وضعیت زنان از ۲۰۱۳ تا کنون دست کم در پایتخت کشور و تعدادی از شهرهای بزرگ تغییرات مثبت قابل ملاحظه ای داشته است، اما شرایط حاکم بر دهات کشور و به ویژه‌ فرهنگ‌های نادرست قبیلوی و مرد سالارانه، عرصه را برای گسترش حرکت‌های آزدی خواهانه تنگ خواهد کرد. نظر به گزارش اداره‌ی احصائیه و معلومات، از مجموع ۳۲.۲ میلیون جمعیت افغانستان ۵۱ درصد آن را مردان و ۴۹ درصد دیگر را زنان تشکیل می‌دهند. از این میان بیش از ۷۱ درصد در روستاها و تنها ۲۴ درصد جمعیت در شهرها زیست دارند. با این حال دشوار می‌نماید که حرکتی با هدف آزاد سازی زنان افغانستان از سلطه‌ی سنت و جامعه‌ی مرد سالار، به آسانی و زودی بین زنان سراسر این کشور راه باز کند و پذیرفته شود. ما هنوز دخترانی را در روستاهای اطراف کابل داریم که از کمترین آزادی و حقوق انسانی شان به راحتی آب خوردن محروم می‌شوند، زنانی که اجازه‌ی نشستن روی سفره با دیگر اعضای خانواده را ندارند، پیش از مکتب به خانه‌ی بخت می‌روند و به این که عمرشان صرف خدمت به دیگران و راضی نگهداشتن آن‌ها در ازای لقمه نان و اگر خیلی خوش‌چانس باشند، اندک مهری، می‌شود، هیچ‌گاه اعتراض نخواهند کرد. آن‌ها در پیله‌ی ارزش‌ها و باورهایی پیچیده اند که پروانه شدن شان به این راحتی‌ها نیست، درست‌همان گونه که در غرب کار ساده‌ای نبود، به ریاست جمهوری رسیدن زنانی که روزگاری حق رأی نداشتند.
تمام آن چه ما برای آغاز حرکت‌های آزادی‌خواهانه نیاز داریم، اندکی همدگر پذیری، نداشتن نگاه پروژه‌ای به بحث حقوق زن و مدیریت درست منابع است. این حرکت‌ها اگر امروز با جدیت و به گونه‌ی پویا و پایدار سازماندهی شود، دست کم دختران صد سال بعد به همه‌ی آن‌چه ما امروز بخاطر زن بودن، از دست داده‌ایم دسترسی خواهند داشت. نواسه‌های تان به احتمال زیاد سرنوشت فرخنده را تجربه نخواهند کرد، به جرم عشق سنگسار نخواهند شد و شب‌های شش سالگی را مجبور به تحمل وزن مردی شصت ساله بر تن نحیف خود نخواهند بود. نواسه‌های تان از این کار خوشحال شده و از شما قدر دانی خواهند کرد. با آن‌ها مهربان باشید.

Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.

Top Reviews