منشای نابرده باری غالباً جهل و ترس است

گفت‌وگو با دکتور رسول رحیم

محقق و نویسنده

سوال یکم: سهم افغانستان از ” روز تساهل و روا داری” چیست؟

رسول رحیم: شما سوال نهایت مهم اما در عین زمان مبهم و بسیار درد انگیز را مطرح نمودید. برای پاسخ گفتن نسبتا قناعت بخش، لازم است موضوع را به دو بخش، یعنی آن کار بزرگ و جنبش سازنده‌ای که تازه توسط  شما دانشمندان کشور راه اندازی شده است و دیگری جنبه‌های عملی و تطبیقی مساله تقسیم نمایم. من تا کنون  با منتهای علاقه‌مندی به آن ادبیات غنی و اقدامات شجاعانه‌ای چشم داشته‌ام که با حسن تشخیص، پشتکار و همت شما استادان جوان و گرانمایه دانشگاه و سایر دانشمندان ارجمند کشور، با تنوع و کیفیت بی‌سابقه در مورد وجوه نظری این موضوع در چهار مجلد نشریه/رساله فریده “گفتمان تساهل و مدارا” انتشار یافته است. از این بابت ما شاهد آغاز شکوهمندی هستیم که تداوم آن می‌تواند ما را برای رسیدن به سرمنزل مقصود کمک کند. اما اگر از زاویه راهیافت‌های عملی به موضوع بنگریم، از نگاه من سهم افغانستان از “روز تساهل و رواداری” جزء دریغ  و درد بر فرصت‌های گرانبهایی بوده نمی‌تواند که رایگان به هدر داده شده اند. چرا چنین است؟ زیرا من به این نظر هستم که تساهل و مدارا، نه زیاده روی در اغماض و چشم پوشی در قبال افکار و رفتارهایی است که مورد قبول ما نمی‌باشند و نه بی‌تفاوتی، بلکه احترام و ارج گذاشتن است به غنای تنوع فرهنگ‌های مختلف جهانی، اشکال بیان و طرق هستی انسان‌هاست. چنین احترام گذاشتنی صرفاً ناشی از پرورش یک منش اخلاقی نه، بلکه یک ضرورت تاریخی و مکلفیت قانونی می‌باشد. تساهل و مدارا  منشور جهان‌روای حقوق بشر و حقوق و آزادی‌های اساسی دیگران را به رسمیت می‌شناسد که در آن منشور و سایر میثاق‌های لاحقه آن مندرج است. دولت افغانستان رسماً و قانوناً به پابندی به  این منشور و میثاق‌ها اذعان نموده است. هم جهان ما و هم کشورما طبعیتا از جماعات انسانی مختلف و متکثر تشکیل شده است و این تنها تساهل و مدارا است که می‌تواند بقای جماعات مختلط را هم در افغانستان و هم در همه نقاط  دیگر جهان تضمین نماید. این کار تنها از طریق آموزش دادن تساهل و رواداری به احاد جامعه و به ویژه نوباوگان و نسل جوان و نسل‌های دیگرممکن می‌گردد. هدف از این آموزش‌ها، رفع تاثیر احساس ترس و محرومیت از سوی دیگران، از طریق پرورش ظرفیت‌های قضاوت مستقلانه، تفکر انتقادی و استدلال اخلاقی می‌باشد.عملی گردانیدن چنین اهدافی فقط از عهده یک دولت مدرن مقتدر و با کفایت بر می‌آید که خود به منشور حقوق بشر و حقوق و آزادی‌های اساسی شهروندان باور داشته و در اجرایی گردانیدن آن جداً کوشا باشد. نبود چنین دولتی است که سهم کشور ما را از روز جهانی تساهل و روا داری،  دریغ و درد می‌گرداند. ناگفته نباید گذاشت که دولت مدرن تنها به داشتن قانون اساسی، تفکیک قوای ثلاثه، اشکال کشورداری یونیتری و فدرالی و نظام ریاستی و یا پارلمانی، یعنی آن دعواهایی خلاصه نمی‌شود که در کشور ما توجه عامه را بیشتر جلب می‌کند، بلکه جوهر اصلی و جنبه کارکردی آن حتا در قدیم‌ترین دولت‌های مدرن، دو امر عمده بوده است:

  • انحصار قدرت قهریه به منظور تامین امنیت مرزها و امنیت شهروندان
  • تامین امنیت اقتصادی که برای کشوری چون افغانستان حد معین خودکفایی اقتصادی و تامین مخارج دولت از منابع داخلی را احتوا می‌کند.

سوال دوم: علت اساسی فقدان رفتار متساهلانه و وجود خشونت در جامعه ما چیست؟ از دیدگاه های شما آیا مباهات به داشته های تاریخی، سنت دینی و ادبیات عرفانی در این جغرافیا، می تواند راه نجات “امروز” را رقم بزند و یا به نسخه دیگری باید متوسل شد؟

جواب: ببینید، تعمیم خشونت در جامعه ما تا مرز اصلی‌ترین وسیله حل منازعات از چهل سال بدینسو به تدریج گسترش یافته است. با آنکه هنجارهای جامعه ما قبل از این چهل سال مدرن نبوده است، اما بر اصول تساهل و آشتی ابتنا یافته بود. جرگه‌های قومی ولو غیر مدرن، روش‌هایی برای حل منازعات داشتند که مصالحه را بر انتقام ترجیح می‌دادند. اهالی یک محل می‌دانستند که مثلاً  آقای (الف) مسلمان سخت‌گیر، آقای (ب) کمونیست و آقای (ج) هندو باور است. هرگاه پرخاشجویی‌های منفرد و نادر را که در هرجامعه می‌تواند وجود داشته باشد، به کناری بگذاریم، کس به کار کسی مداخله نمی‌کرد. در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ میلادی هزاران جهانگرد هیپی اعم از زن و مرد، با همان تیپ سر وصورت و لباس‌های غربی و اروپایی شان به افغانستان می‌آمدند و یک منبع قابل ذکر تامین اسعار خارجی کشور را تشکیل می‌دادند. آن‌ها به دور دست‌ترین قصبات افغانستان سفر می‌کردند. کسانی که آن دوران را به یاد دارند می‌دانند که کمترین موردی از قتل، آدم ربایی، تعدی، مزاحمت و تجاوز اخلاقی توسط اهالی افغانستان در برابر آن‌ها وجود نداشته است. این بدان جهت است که هنجارها و نهادهای مستقر در جامعه، اگرچه پیشا مدرن بودند، از کرامت اخلاقی پاسداری می‌نمودند. کودتاهای مکرر، تهاجم نظامی شوروی به افغانستان، هریک به نوبه خود این هنجارها و نهادها را به طور مرگباری تضعیف کرد. در دوران سلطه تنظیم‌های مجاهدین و رژیم طالبان، افغانستان عملاً یک “کشور بی‌دولت” و معروض به انارشی گشت. در حقیقت فابریک جامعه که عبارت از سیستم و یا ساختار اساسی آن بوده و شامل باورها و رسم و رواج‌ها می‌باشد و کارکرد موفقانه آن را تضمین می‌نماید، از هم متلاشی شد. این فروپاشی اجتماعی دستاویز هژمونی طلبی جهانی ایالات متحد امریکا گردید. بنابراین، فقدان رفتار متساهلانه و وجود خشونت در جامعه به زنجیره‌ای از عوامل داخلی و خارجی مرتبط می‌باشد که هنجارها و نهادهای متعادل‌کننده جامعه را فرو ریخته و خود نتوانسته، بدیل مناسبی ارایه بدارد.

برای رعایت تساهل و مدارا در جامعه من قبلاً به لزوم اعتراف و پابندی دولت‌ها به منشور حقوق بشر و حقوق و آزادی‌های اساسی انسان‌ها اشارت کردم. این الزامات به نحوی در قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان نیز مندرج می‌باشند. البته قانون اساسی به طور رسمی ساختار روابط اجتماعی ما را تعیین می‌کند، اما روابط اجتماعی واقعی و بنیادی در حالی که باید تحت تاثیر این ساختار قرار داشته باشند، در حال تکوین و شدن بوده و با روش‌های متفاوتی توسط ارزش‌ها، حقایق، احساسات، روایت‌ها و هنجار به صورت ارگانیک پدید می‌آیند. بنابراین، سنت‌های تاریخی مانند همزیستی چندین دین در عین قلمرو که در کتیبه‌های تاریخی سرزمین ما مذکور اند، سنت‌های متساهلانه دینی و به ویژه  در ادبیات پرمغز و سرشار از ارزش‌های انسانی که در آموزه‌ها و روایات عرفانی ما وجود دارند، می‌توانند موید تساهل امروزین باشند که ریشه در پذیرش منشور حقوق بشر و حقوق و آزادی‌های اساسی انسان‌ها دارد.

سوال سوم: تندروی دینی چه گونه به وجود می‌آید؟ برخی این پدیده را ناشی از راهیافت‌های افراط گرایانه برخی از گروه‌های اسلام سیاسی، قرائت جهان گسترانه شریعت اسلامی و استخبارات منطقه‌ای می‌دانند. با این گروه‌ها چه طور باید رفتار شود؟

رسول رحیم: اساساً فرقه‌گرایی در یک دین واحد مانند اسلام ولو آنکه  مطلوب پنداشته نشود، محتمل، ممکن و گاهی هم طبیعی به نظر می‌رسد. زیرا وضعیت اجتماعی و فرهنگی که در آن تحری و مفهوم‌سازی صورت می‌گیرد و نیز صلاحیت‌های علمی و اصول روش‌شناسی عامل شناسنده ایجاب تنوع در برداشت‌ها را می‌نمایند. این برداشت‌ها می‌توانند محافظه‌کارانه، میانه‌رو و ترقی‌خواهانه و یا هم تندروانه باشند.

مغالطه در کارکرد اصلی دین که عبارت از رابطه قلبی انسان با معبودش در جهت تزکیه روانی خود می‌باشد و دین را ابزار توجیه و تقدیس موضع سیاسی گروه خود قرار دادن، سرآغاز مصیبت شاید ناخواسته است که کار را به منازعه بد فرجام می‌کشاند.

عوامل تاریخی مانند استعمار که اکثر کشورهای اسلامی را مقهور قرار داده بود، در غیاب یک راهیافت مبارزاتی جامع می‌توانست اسلام را به حیث یک نماد مقاومت هویتی و حتا ایدئولوژی سیاسی مطرح نماید.

همین طور چنانکه اخیراً عمران خان صدراعظم پاکستان نیز اعتراف نموده است، تنظیم‌های جهادی افغانستان به سفارش ایالات متحد امریکا جهت تضعیف اتحاد شوروی پیشین توسط پاکستان حمایت و ترغیب شده اند.

پس گفته می‌توانیم عوامل مختلفی می‌توانند موجب کامپارتمنتالیزم و فرقه‌گرایی دینی از جمله ظهور اشکال افراطی و حتا تروریستی آن گردد.

هرگاه موضوع تندروی دینی هنوز تنها به مباحث فکری محدود باشد، بهتر است کارشناسان با صلاحیت و آزموده در دانش‌های اسلام‌شناسی برحسب مسوولیت پا به جلو بگذارند و به نقد و تصحیح برداشت‌های غلط بپردازند. بدیهی است که در چنین مواردی اصول تساهل و مدارا برای اقناع طرف تندرو باید رعایت گردد.

اما در همه موارد نمی‌توان برای حل منازعه با تندروان اسلامی از ابزار تساهل و مدارا کار گرفت. به ویژه هنگامی که پای آزادی ملی، سرکوب مکرر و سیستماتیک حقوق و آزادی‌های اساسی انسان‌ها و انتخاب جنگ و ترور به مثابه یگانه وسیله رسیدن به قدرت سیاسی مطرح بحث باشد. دفاع از استقلال ملی، حقوق و آزادی‌های اساسی شهروندان افغانستان و حراست از حق حیات و امنیت شهروندان کشور، آن خطوط سرخی می‌باشند که استفاده از قهر را توجیه می‌کنند.

سوال چهارم: برای بسترسازی فرهنگ روا داری و مدارا در جامعه و نیز مبارزه با افراط گرایی، جنگ و خشونت چه اقدامی باید صورت گیرد؟ نسخه بدیل از دید شما در برابر خشونت و تفکر افراطی چیست؟

رسول رحیم: برخی منابع مدعی اند که اساساً تساهل و مدارا میوه عصر روشنگری در اروپا است. اما تجارب جهانی به ویژه در غرب و اروپا نشان می‌دهد که خردگرایی عصر روشنگری (۱۶۰۰ -۱۸۰۰) مقدماتی برای تساهل مذهبی بین عیسویان را فراهم ساخته بود. فقط اعلامیه حقوق بشر بعد از انقلاب کبیر فرانسه در ۱۷۸۹ گامی به جلو بود، دوسال پس از آن در ۱۸۹۱ تعدیل و اضافات در قانون اساسی ایالات متحد امریکا و بالاخره تصویب منشور جهانروای حقوق بشر در ملل متحد در سال ۱۹۴۸ بود که به تدریج بر غنای محتوایی و جنبه اثباتی تساهل و مدارا افزود. این پیشرفت‌ها همه به لطف اعلام پابندی و تعهد دولت‌ها به عمل آمد. بنا براین، وجود یک دولت قوی و با کفایت به مثابه ستون اصلی برقراری تساهل و رواداری در جامعه اظهار وجود می‌نماید.

گزافه خواهد بود هرگاه بگویم که نسخه من برای تحقق یافتن تساهل و مدارا در جامعه چنین و چنان هست. اما می‌توانم تجارب جهانی در این زمینه را به طور فشرده یاد آوری کنم: برای رسیدن به یک جامعه پر از مدارا و رواداری در افغانستان عزیز ما به اهرم اجرایی و محمل‌ها نیازمند هستیم. اهرم اجرایی همان دولت متعهد به منشور حقوق بشر و حقوق و آزادی‌های اساسی انسان‌هاست که از توانایی و کفایت لازم اجرایی برخوردار باشد.

محمل‌ها عبارت اند از: ما به قوانینی نیازداریم که توسط دولت تصویب شده و نیاز به رعایت حقوق بشر و تضمین حقوق اقلیت‌ها را به حیث یک مکلفیت جدی مطرح سازد. جرایمی مانند نفرت پراکنی و اعمال تبعیض را چه توسط مقامات دولتی، سازمان‌های خصوصی و یا اشخاص منفرد مستوجب مجازات بداند.

مبارزه علیه نابردباری ایجاب آموزش را می‌نماید. منشای نابرده باری غالباً جهل و ترس است. نابردباری همچنان محصول تقابل دایمی با دین دیگر، فرهنگ دیگر و ملیت دیگر می‌باشد. نابردباری می‌تواند محصول پربها دادن مبالغه آمیز به ارزش‌ها و افتخارات خودی باشد. این ارزش‌ها می‌توانند دینی و یا ملی باشند. چنین آموزش‌هایی باید از کودکی آغاز گردند تا نوباوگان را با فکر باز تربیت نمایند. بدون تردید جوانان و نسل‌های دیگر نیز باید مشمول این آموزش‌ها گردند.

نابردباری هنگامی خطرناک‌تر می‌شود که با فزون خواهی‌های سیاسی اشخاص مورد سوء استفاده قرار گیرد. برای این منظور آن‌ها به دلایل سفسطه آمیزی متوسل می‌شوند. بنابراین، دست‌رسی مردم به اطلاعات یعنی معلومات درست و موثق می‌تواند جلو خطر را بگیرد.

مبارزه با نا بردباری ایجاب آگاهی‌های شخصی را می‌نماید. در واقعیت امر نابردباری در یک جامعه حاصل جمع نهایی عدم آگاهی مجموع افراد آن جامعه بوده می‌تواند. تعصب، پیش‌داوری، لکه دار ساختن دیگران، توهین دیگران، توسل به فکاهه‌های قومی و نژادی به خودی خود نشان می‌دهد که آستانه تساهل و مدارا در یک جامعه در چه حد است. هر نابردباری، نابردباری متقابل را به وجود می‌آورد و طرف را ترغیب به انتقام کشی می‌کند.

در این شکی نیست که برای تعمیل و ترویج تساهل و مدارا نیاز به یک دولت قوی است، اما این بدان معنا نیست که تا برخوردار شدن از خدمات چنان دولتی، باید دست به الاشه نشست. نباید ظرفیت‌های محلی، گروهی و شخصی را کم بها داد. باید شبکه‌های خاص را برای مقابله با غایله تشکیل داد. باید نمونه‌های ولو کوچک از اسلوب‌های پرمدارا در جمیع امور اجتماعی ارایه نمود. به طور مثال باید قطعاً از اشتعال مخاصمت‌های قومی جلوگیری کرد تا تالان‌های قومی (پوگروم‌ها) مانند فجایع اوایل دهه ۹۰ در کابل بار دیگر تکرار نشود. یا به رغم میزگردهای سیاسی ناسالم رایج در رسانه دیداری و شنیداری که برای جلب مخاطبان بیشتر، عمداً ناشکیباترین عناصر جریان‌های سیاسی آشتی‌ناپذیر را به صحنه می‌آورند، تا به جای بحث و روشنگری سالم، با رکیک‌ترین کلمات بر همدیگر بتازند، مباحثات و میز گردهای پرمدارا و روشنگر از اقطاب فکری مخالف و مختلف را سازماندهی کرد تا جامعه هیجان زده عادت به گفت وگوهای نورمال بکند. گذشته از آن فنون و تکنیک صحبت با دیگر اندیشان و دیگر کیشان و اسلوب‌های اعتمادسازی که مروجان تساهل و مدارا باید در پیش گیرند،  عرصه‌های متعدد دیگری را برای این منظور در چشم‌رس قرار می‌دهند.

Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.

Top Reviews