احمد هورام
بشر شاید با نوشتن، مرگ را در هیأت نیستی فردی و نیستی گروهی، به تعویق انداخت و حتا شکست داد. نوشتن انسان را به مراتب تواناتر از آنچه بود و زبان را بزرگتر از آنچه بود ساخت. در یک بحث زبانی، از گفتار، چونان اصل و مایهی زبان نمیتوان بیخیال رد شد، ولی نوشتن بود که انسان را تاریخمند و «داستان» او را ماندگار ساخت. داستانی که هر آن بر آن افزوده میشود و چیزی در حد خوانندهها، نگارنده دارد. بایستگی تولید متن را پیش از مراجعه به کتابها یا خود متن، بهتر است از جهانِ ما فهم کنیم. جهانی که بدون متن (به معنای فراخ آن)، چون اسکلتی خشک و بیروح میماند؛ یا چون «شام آخر» مسیح با حواریان که در آن هیچ چیز لذت بخش نیست، همهی اتفاقات با وجود بشارتهای مسیح، ذهن خردپرورد حاضران را به تفسیری یأسآور و ذایقهکُش از ضیافت و اتفاقات کناری آن میرساند.
فرهنگ ما، با گنجینهی نوشتاری بزرگی همراه است، اما شاید پیشامدهای معاصر و هزارپهلوشدگی زندگی فردی و جمعی به چیزی به مراتب بیشتر از آنچه متن تولید کردیم/میکنیم، نیازمند است. از یکسو تولید متن، چه در عرض و چه در طول، از بیشتر از چهار سدهی اخیر نتوانست سیر همانزمانیاش را حفظ کند، و از سویی اگر حفظ هم میشد، خردگریزی و عدم پویایی متن تولید شده میتوانست این متن را به خوبی ناکارا و بیتأثیر سازد. پس از قرن هژدهم میلادی، حاکمیت در افغانستان طوری شکل میگیرد که حمایت دستگاه سیاسی از جریانهای پویای اندیشهای و تولید متنِ ارزشمند، تا امروز رخت میبندد. البته نگارنده ادعا ندارد که تولید متن ارزشمند و پویا که بتواند در تحول فکری جامعه نقشآفرین باشد، همواره نیازمند دستان پرتوان حاکمیت سیاسی است، اما ساختار اجتماعی-فرهنکی ما به گونهای بوده است که نبود این پشتیبانی کار را برای تولید متن خوب بیشتر از جاهای دیگر جهان سخت میکرده است.
از نیم سده پیش، تلاشهایی برای تولید متن بینشآفرین و پویا آغاز شده است که این روند، انکار همهجانبهی متن داشتگی را منتفی میکند. اما، امروزه با آن که ناخودآگاه جامعهی ما برای متن خوب و بینشآفرین تقلا میکند؛ در امر این فرایند تولیدی ارزشمند، هنوز گرههایی بازناشده است که تا باز شدن آنها همچنان باید نظارهگر مانور قلمهای ضعیف و قرونوسطایی باشیم.
خواننده شاید با بسامدی بالای واژهی «متن» و ترکیبهایی چون «متن پویا و ارزشمند» و «متن خوب» در این نوشته از خود بپرسد متن در اینجا یعنی چگونه متنی. متن پویا و ارزشمند، متنی خاص یا منوط به حوزهی خاصی علمی یا هنری نیست. اینجا منظور از پویایی و ارزشمندی، ویژگیها و نیرومندیهای بالقوهیی در متن است که باعث میشود خواننده را بیدارتر از پیش و برخورد او را با جهان و مفاهیم، امروزیتر سازد. شاید بیداری هم ادعایی شعاری بهنظر برسد. متن ارزشمند چه فلسفی باشد، چه هنری یا هم تحلیلی در حوزهی دانشهای انسانی، خواننده را در مواجهه با خود به افقهایی میکشاند که آنجاها دستیابی به تفکر خردبنیاد برایش بیشتر فراهم است. شاید یکی از راههای تعمیم تفکر نقادانه، در حد قابل قبول در یک اجتماع انسانی، تولید متنی پویا است که تفکر نوتر ایجاد میکند، کهنالگوهای اندیشهای را به چالش میکشد و بینش ما را برای کنار آمدن با نوآمدگیهای زندگی در جهان امروزی امروزیتر میسازد.
شاید ذهن جمعی ما هنوز به نیروی واژه و ارزشمندی تعمیم شیوهی گفتوگو حتا در دشوارترین معضلات اجتماعی، پی نبرده است. در فرهنگ ما شاید هنوز «پرتاب سنگ و پرتاب مشت» به سمتی که صدای مخالف و اندیشهیی نامتعارف از آن صادر میشود مقدمتر از «پرتاب واژه» است. تولید متن پویا، نه یکشبه ولی در میانمدت و درازمدت این تقدم را بر هم خواهد زد و راه را برای برخورد نرمتر و مداراگرایانهتر با ناموافقان ما هموار خواهد کرد.
بایستگی تولید متنِ پویا و روشنگر، در جامعهیی کثرتگرا که هنوز کثرتگرایی در آن به معنای کلمه از سوی مردم و نهادها به رسمیت شناخته نشده است، تا جایی نیرومند میشود که میتوان از آن به عنوان راه حلی فرهنگی و اندیشهای برای گرهگشایی و رفع ضدارزشهایی چون تمامیتخواهی، انحصارطلبی، تکتربیونی و تکصدایی، با قوت یاد کرد.