تاریخنگاران اندیشهی سیاسی غرب بر سر پیدایش فلسفهی لیبرالیسم متفقاند و در میانشان کمتر کسي را میتوان یافت که نداند این فلسفه در اصل بهمثابهی واکنشي در برابر جنگهای مذهبی در اروپا پدید آمده است. این تحلیل از شکلگیری لیبرالیسم بر این پیشفرض مبتنی است که دین زمینهی بیثباتی را در سطح سیاست فراهم میکند، امري که لیبرالهای نخستین را به جستوجوی مبانی اخلاقی مشترکي واداشت که بتوان بنیان دولت را برپایهی آنها پیریخت. با توجه به اینکه در حال حاضر تکثر و تنوع دینی ویژگی بارز جامعههای مدرن است، آن مبانی اخلاقی مطلوب میباید سکولار باشند. به سخن کوتاه، تنها راه پیشگیری از تهدیدي که از ناحیهی ورود دین در سیاست متوجه ثبات و آرامش یک جامعهی پلورال میشود این است که دین از عرصهی عمومی بیرون رانده شود. آنگاه است که قلمرو اندیشه و عمل فردی از دخالت دین در امان خواهد ماند.
این ایده که لیبرالیسم پیشین را به بیرون راندن دین از عرصهی عمومی سوق داد، در لیبرالیسم معاصر نیز مهمترین عاملي بهشمار میآید که سبب شده همان موضع در برابر نقش دین در عرصهی عمومی گرفته شود. جان راولز، اندیشمند تراز اول لیبرالیسم معاصر شکلگیری و ظهور دوبارهی بنیادگرایی رادیکال (در مناطق دیگر) و نقش چشمگیر ارتدوکس دینی (در ایالات متحد) در عرصهی سیاست را شاهد آشکاري بر درستی این نظریه میداند. با آنکه برخي لیبرالها با دعوت راولز، مبنی بر زدودن نقش تمام عقاید از عرصهی عمومی، تا پایان راه همگام نمیمانند، هیچ لیبرالي در ضرورتِ پایهریزی مبانیِ سکولاري که بتوان بر آنها اتفاق نظر داشت و براساسِ آنها سیاست و قانون سامان داد، مخالف نیست. این مساله تاکنون برای اندیشمندان لیبرال ــ علیرغم اینکه سکولاریته در غرب (بهطور عام) و ایالات متحد (بهطور خاص) از دیریاز بدینسو دیگر چونان مسالهی قابل بحثي مطرح نیست ــ اهمیت ويژهاي دارد. لیبرالیسم رگههای نیرومندي از گرایش بهسوی تجدید جنگهای فرقهای و تخریب نظام لیبرال را در پدیدهی بنیادگرایی کنونی میخواند.
دربارهی اینکه لیبرالیسم با این پدیده چگونه مواجه میشود، راولز برای پاسخ به این پرسش عقل جمعی را در قالب قاعدهاي پیش مینهد که برپایهی آن شهروندان در عرصهی عمومی که ملک مشاع همگان است، نباید جز در چارچوب عدالت سیاسی گفتوگو کنند. این سخن بدین معنا است که ارزشهایيکه هر فرقهاي مواضع سیاسی خود را دربارهیِ مسایل براساسِ آنها استوار میسازد، میباید از آن سنخ ارزشها باشند که دیگران هم بتوانند در آنها مشارکت کنند. اکنون، اگر پلورالیته و تکثر سیاسی جوامع را نیز در کنار تعریف راولز از عقل جمعی در نظر آوریم، نتیجهاي که از آن برمیآید این است که ارزشهایيکه امکان مشارکت همگانی یا [بگو] قابلیت تحقق اتفاق نظر در آنها متصور است، ارزشهای دینی یا متافیزیک و یا حتا ارزشهایِ عام فلسفی نخواهند بود. بنابراین، تا وقتيکه تکثر اجتماعی به اختلافات فیصلهناپذیر دینی و فلسفی ـ متافیزیک میان انسانها میانجامد، ناچار میبایست در عرصهی عمومی دست از دلایل دینی و متافیزیک شست، وگرنه جامعه دستخوشِ بیثباتی خواهد گشت. گرچه راولز این دیدگاه خود را بازنگریست و برای توجیهات دینی هم در عرصهی عمومی جایي باز گذاشت. او این نقش را منحصر به حالاتي دانست که مسایل بنیادین در آنها مورد بحث و بررسی قرار میگیرند. این بهمعنای عقبگرد او از این دیدگاه او که ارزشهای سکولار در صدر و کانون عرصهی عمومی قرار دارند، نیست. تمام منظورِ او این است که شهروند این آزادی را دارد که هرگونه ارزشهایي را که میپسندد، برای وضع قانوني یا پیریزی سیاستي پیش نهد، مشروط برآنکه همهنگام این توانایی را داشته باشد که در فرصت مناسب خواستههای خود را بر ارزشهایي مبتنی کند که با مقتضیات خرد جمعی، یعنی ارزشهای سکولار همآوا باشند.
از مهمترین فیلسوفانيکه از این موضع رالز دفاع کردهاند، رابرت آئودی؛ فیلسوف آمریکایی است. آئودی در تقویت و ساماندهی دیدگاه راولز تلاش کرد و پیامدهای مترتب برآن، بهویژه نقش دین در عرصهی عمومی را بهدرستی روشن ساخت. آئودی در مقام این دفاع تعریفي از عقل جمعي متفاوت با تعریف راولز[1] ارایه نکرده است، اما هنگاميکه بهضرورت التزام فرد دیندار به ملاحظات و بایستههای عقل جمعی میپردازد، پرسشهای فراواني را طرح میکند که در لیبرالیسم سیاسی حظِ چنداني از اهمیت ندارند. پرسشيکه از همه بیشتر در کانون توجه او نشسته این است که برپایی یک نظام دموکراتیک در جامعهاي پلورال دربارهی نقش دین در عرصهی عمومی چه اقتضایي دارد؟ در خلالِ طرح این پرسش، او ناگزیر میشود تا شمار پرسشهای دیگر را که بهنوعِ خوانشِ او از سکولاریسم و پیامدهای عملی آن خوانش مربوط میشود، بررسی کند و نهفقط این، بل افزون برآن بهحقوق شهروندی و نیز خلل و آسیبهایي که دخالت دین در سیاست میتواند به این حقوق وارد کند هم بپردازد. همینسان میبینیم که او هنگامِ سخن از سکولاریسم، نگاهي ــ هرچند گذرا و کوتاه ــ به تحلیلِ ماهیت رابطه و پیوند میان دموکراسی و سکولاریسم نیز میاندازد که روشن کند آیا این پیوند، پیوندي مفهومی ـ ضروری است یا صرفاً پیوندي اتفاقی ـ امکانی که واقعیت زندگی بشر و نوع نگاهاش به باورهای دینی و سرشت سیاست آن را اقتضا کرده است.[2]
ادامه دارد…
[1] . تعریف راولز از عقل جمعی در مباحث پیشین کتاب او آمده است.
[2] . در شمارهی بعدی، مبانی تئوریک جدایی دین از دولت را خواهید خواند.
Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.