افغانستان، از اسلام حقيقت به اسلام هويت

دو راهی علم و ایدئولوژی در دانشگاه‌های افغانستان!

محمد محق
پژوهشگر مسایل اسلامی

در روزگاران دراز، شاید برای چندین سده، پر خریدارترین پیام دینی در منطقه‌ای كه امروز افغانستان نامیده می‌شود، پیام عارفان مسلمانی بود كه دین را حامل گوهر معنویت و راهی به جستجوی حقیقت می‌دانستند و شریعت را طریقی برای رسیدن به این گوهر جاویدان به شمار می‌آوردند.
در مساجد، خانقاه‌ها، و حتا نشست‌های شبانه در خانه‌ها، مثنوی معنوی، مناجات‌نامه انصاری، كیمیای سعادت غزالی، حدیقه سنایی، تذكرة الاولیای عطار، بوستان و گلستان سعدی، دیوان حافظ، و در دوره های پسین تر نفحات‌الانس جامی و غزلیات بیدل سرچشمه‌هایی بودند كه آموزه‌های دینی و اخلاقی از آنجا در رگ و تن زندگی عمومی جاری می‌شد.
بر پایه این آموزه‌ها، اخلاقی در جامعه گسترش می‌یافت كه بر ترك خودخواهی و خودپسندی، احترام به دیگران، بهای كمتر به ظواهر دادن و اصل را بر صفای باطن نهادن، و عشق را بر عقل برتری بخشیدن، و در سایه آن جایی به همزیستی با دیگر آفریدگان خدا جستن، نهاده شده بود.
در اثر گسترش چنین اخلاقیاتی، دعوای هویت، كشمكش من و تو، نزاع ما و دیگری، و خصومت‌های ناشی از آن جای خود را به بردباری و گذشت می‌داد، و گویا همه با حافظ در این سخن همنوا شده بودند كه: با دوستان مروت، با دشمنان مدارا.
این‌ها نه به این معنا است كه هیچ جنگ و نیرنگی در كار نبود، بل گاه جنگ‌هایی خونین و خانمان برانداز نیز رخ می‌داد، اما این جنگ‌ها عمدتا به دست حاكمان زیاده طلب، پادشاهان كشورگشا، و فاتحان سیری‌ناپذیر برپا می‌شد و گاه رنگ دینی نیز به آن زده می‌شد، و طبیعتا دامن مردمان بی‌گناه را نیز می‌گرفت.
گاه البته كسانی پیدا می‌شدند كه خدا می‌گفتند و خرما می‌جستند، و حافظ از آنان شكایت می كرد كه قرآن را دام تزویر می‌كنند، و بر واعظ شهر نهیب می‌زد كه تا ریا ورزد و سالوس،
با این‌همه، سپهر ارزشی جامعه همان بود كه از آموزه‌های صوفیان عارف به دست می‌آمد، و حتا حاكمان جنگ افروز نیز، هرچند بدانها عمل نمی‌كردند، اما به مثابه هِرَم ارزشی جامعه قبولش داشتند، و گاه بر آن اساس دچار پشیمانی و عذاب وجدان می‌‍شدند، بخاطر قصوری كه از این بابت حس می‌كردند. شماری از آنان، هرچند اندك، در مقاطعی از عمر به خانقاه می‌آمدند و منش صوفیانه در پیش می‌گرفتند و شماری دست پیران صوفی را می بوسیدند و درخواست دعا می‌كردند.
روحیه حاكم بر جامعه در تمام این ادوار روحیه دینی با طعمی كم و بیش عارفانه بود؛ هرچند برای شیخ و مفتی و محتسب نیز جایی وجود داشت و عالم تفسیرگوی نیز از این حساب نمی‌افتاد. اما، حتا، بزرگمردی چون فخر رازی كه می‌رفت تا با دانش عقلی و فقاهت اصولی‌اش رازدار دین شود، باز در پایان كار به احترام عارفان سر فرو می‌آورد و در تفسیرش به دنبال لطائف عارفانه می‌گشت.
علی رغم همه این موارد، در پایان روز، مردم به سراغ پیامی می‌رفتند كه دل‌های شان را آرامش و جان‌های شان را طراوت بخشد، و به آنان درس محبت و آشتی بیاموزد تا خارها گل شود و سركه‌ها مل شود و جنگ هفتاد و دو ملت را بشود عذر نهاد.
این وضعیت، با كش و قوس‌هایی، ادامه داشت تا آن گاه كه ایدئولوژی‌های دنیوی از راه رسیدند و دعوای نان و لباس و مسكن را در میان افكندند و دم از جامعه بی‌ طبقه زدند و كارگران و زحمتكشان را به شورش فرا خواندند و كمر به براندازی حاكمان بستند و تهدید به قتل و انتقام انقلابی كردند و دین را افیون ملت‌ها خواندند و نوید برپایی بهشت را در همین دنیا دادند، بهشتی كه قرار بود بر روی جمجمه سرمایه‌داران و بازاریان و نازحمتكشان برپا شود. بگذریم از اینكه بجای این بهشت چه جهنمی برپا شد.
در این دعوای نو، سخن گفتن از گذشت، دم زدن از ایثار، فراخواندن به مدارا، ستودن آشتی، گوش دادن به شعر، دم گذراندن با ادبیات، روی آوردن به خلوت، بها دادن به ریاضت، همت گماشتن به تزكیه نفس، دل بستن به شست‎وشوی جان و پرداختن به عالم قدس، یكسره بی معنا و خرافی، و گاه از باب خیانت، به شمار می‌رفت.
آنچه در این بازار خریدار داشت شور و هیجان انقلابی بود و وعده‌هایی هر یك بزرگتر از دیگری كه چگونه مدینه فاضله خواهیم ساخت و دنیای بی عیب و نقص پدید خواهیم آورد.
راه و رسمی نو در میان آمد و نسخه‌ای از دین پرداخته شد كه بیش از پروای آخرت سودای حاضرت را داشت و بیش از سعادت اخروی به رقابت دنیوی می‌اندیشید. در این نسخه از دینداری، سیاست عین دیانت و دیانت عین سیاست بود، مظاهره داغ آرامترین روش به شمار می‌رفت و ترور و اختطاف شیوه‌ای رایج پنداشته می‌شد در این معركه تازه بود كه عده‌ای به سراغ دین رفتند تا ببینند آیا در این كش و گیر به كارشان می آید یا نه، و خواستند بیازمایند كه تا كجا می‌توان از آن سلاحی ساخت برای بر زمین كوفتن حریف و میدان را برای خود خالی كردن و بر اریكه انتصار و اقتدار تكیه زدن.
از این لحظه راه و رسمی نو در میان آمد و نسخه‌ای از دین پرداخته شد كه بیش از پروای آخرت سودای حاضرت را داشت و بیش از سعادت اخروی به رقابت دنیوی می‌اندیشید.
در این نسخه از دینداری، سیاست عین دیانت و دیانت عین سیاست بود، مظاهره داغ آرامترین روش به شمار می‌رفت و ترور و اختطاف شیوه‌ای رایج پنداشته می‌شد.
از این پس شبنامه و روزنامه و مرامنامه و اساسنامه و بسیار نامه‌های دیگر باب گردید، و سخن از شرق و غرب فزونی گرفت و دست به گریبان شدن با هندو و سیك و مسیحی و یهودی و بودایی جهاد نامیده شد، و درگیری فرقه‌ای و خصومت مذهبی جایگزین رَأفت و رحمت گردید.
نخستین دغدغه‌های رایج در این نوع از دینداری تاراج نفت و گاز جهان اسلام از سوی نامسلمانان است و عیب‌گیری بر نظام‌های حاكم، برای ناكامی در تأمین خدمات عمومی، تنظیم بازار بورس، بهسازی بانكداری اسلامی، ازدیاد تولید، مقابله با كالاهای رقیب در بازارهای جهانی، و در یك سخن دعواهایی یكسره دنیوی و این جهانی. البته به اضافه دعوای همیشگی بر سر تابوهای مربوط به حضور زن و نقش وی در اجتماع كه علی رغم ظاهر دینی حقیقتی تماما دنیوی دارد.
در این مدل دینداری، سخن از تسامح گفتن مساوی با وادادگی تلقی، و پیام مهربانی به جبن و بزدلی تعبیر، و فراخوان آشتی به خیانت و سرسپردگی معنا می‌شود.
این سبك از دیانت به اسلام به چشم اجزا و ابزار یك هویت می‌نگرد. از آن نوع كه به زبان، جغرافیا و دیگر عناصر هویت‌ساز كه از نیاكان به میراث می‌رسد.
دفاع از این هویت و دعوا بر سر حدود و ثغور آن به رنگ رسالتی در آمده است كه با ادای آن همه دیانت تحقق یافته می‌نُماید، و بدون آن نه نماز گویا سودی دارد و نه نیایش به جایی می‌رسد و نه پرستش معنایی می‌یابد.
این هویت خود به خرده هویت‌های دیگری ریز می‌شود و از آن هویت‌های سنی و شیعی، صوفی و سلفی، حنفی و حنبلی، اخوانی و تحریری، جهادی و تبلیغی، دیوبندی و بریلوی، و مانند اینها زاده می‌شود، و هر كدام با دیگری دعواهایی به راه می‌اندازد، گاه خونین و دردناك، تا هویت خویش را برتر نشاند و مشروعیت از دیگری باز ستاند.
در گیر و دار بر ساختن هویت‌هایی نزاع محور، دیانتِ كین و نفرت سایه می‌گستراند و جایی به این نمی ماند كه اسلام حقیقت و معنویت، آن كه در تصاویر لطیف عارفانه تابیده بود، دوباره شكوفه كند و بر درخت دینداری برگ و بار اخلاق و فضیلت جوانه زند.
این سبك از دینداری كارش مرز كشیدن است و صف‌ها را در برابر هم آراستن و با حرارت از حریم مورد ادعای خود دفاع كردن و به حریم مورد ادعای دیگران یورش بردن.

در این‌جا نقاط اشتراك جایش را به نقاط افتراق می‌دهد و همدلی و خوشبینی جایش را به سوء ظن و بدبینی، و آنچه كمتر به یاد می آید تَخَلُّق به فضایل اخلاق و رسیدن به مدارج قدس و قرار گرفتن در برابر نفحات اُنس است.
این نوع دینداری است كه در كشتن مخالفان تردیدی به خود راه نمی‌دهد و از ویران كردن خانه دیگران ابایی ندارد، زیرا برای هر اقدام سیاسی و منفعت گروهی می‌توان توجیهی، هرچند ضعیف، از شریعت پیدا كرد و با تاویلی، هرچند نا استوار، به آن رنگ و رویی مشروع و موجَّه بخشید.
هستند در گوشه و كنار عالمانی كه از این حالت رنج می‌برند و صوفیانی كه از آن شكوه دارند و روشنفكرانی كه بر آن خرده می‌گیرند، اما اسلام هویت چون پیل دمان به هر سو حمله می‌برد و جایی به خرده گیری نمی‌گذارد و فرصتی به تامل و تفكر فرو نمی‌نهد.
در گیر و دار بر ساختن هویت‌هایی نزاع محور، دیانتِ كین و نفرت سایه می‌گستراند و جایی به این نمی ماند كه اسلام حقیقت و معنویت، آن كه در تصاویر لطیف عارفانه تابیده بود، دوباره شكوفه كند و بر درخت دینداری برگ و بار اخلاق و فضیلت جوانه زند.
این داستان، خاصِ افغانستان نیست و دیگر بلاد مسلمان نشین نیز سرنوشتی كم و بیش مشابه را از سر گذشتانده‌اند.

Zeen is a next generation WordPress theme. It’s powerful, beautifully designed and comes with everything you need to engage your visitors and increase conversions.

Top Reviews